شنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۳
۱۴:۴۸ - ۱۸ فروردین ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۱۰۲۲۰۲
جرم و جنایت

اظهارات عامل تجاوز و قتل هولناک «ندا»

پرونده قتل ندا,اخبار حوادث,خبرهای حوادث,جرم و جنایت

همه از من نفرت دارند! حتی مجرمان هم به گونه ای دیگر نگاهم می کنند! کابوس های وحشتناک رهایم نمی کند! اگر مادرم ماجرای این حادثه را بشنود، نمی دانم...

 

این ها بخشی از اظهارات مرد ۴۱ ساله ای است که نهم فروردین به اتهام قتل و آزار و اذیت دختر ۶ ساله ای به نام «ندا» در مشهد دستگیر شد. آنچه می خوانید حاصل گفت وگوی ۲ ساعته خبرنگار خراسان با «ع- الف» است که بعد از وقوع این جنایت هولناک در محله خودشان به «زالوی کثیف» معروف شد. 

 

چند سال داری؟ متولد سال ۱۳۵۵ هستم. 

 

چقدر سواد داری؟ تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم و بعد هم درس و مدرسه را رها کردم.

 

اهل مشهدی؟ خانواده ام اهل تربت حیدریه هستند اما من از زمانی که به خاطر دارم از همان کودکی در مشهد بودم. 

 

یعنی در قلعه ساختمان؟ نه! ساکن منطقه خواجه ربیع بودیم ولی بعد از آن که مادر و برادرم سهم مرا از منزل ارثیه پدری خریدند من هم به قلعه ساختمان (شهرک شهید رجایی) آمدم. 

 

پدرت فوت کرده است؟ بله! حدود دو ماه بعد از آن که من ازدواج کردم. او هم فوت کرد.

 

بیمار بود؟ بله! سرطان خون داشت. 

 

چند خواهر و برادر هستید؟ پدرم دو بار ازدواج کرد به همین خاطر تعداد خواهران و برادرانم زیاد است.

 

بعد از ترک تحصیل چه می کردی؟ شاگرد خیاطی شدم و پیراهن دوزی را آموختم تا آن که به خدمت سربازی رفتم.

 

بعد از پایان سربازی هم همین شغل را ادامه دادی؟ بله! برای کار به جنوب کشور رفتم و در بندرعباس در یک شرکت پیراهن دوزی می کردم! 

 

چرا در مشهد نماندی؟ آن جا پیراهن ایرانی می دوختیم و مارک خارجی می زدیم تا بهتر بخرند!! ولی نمی دانم صاحبکارم پیراهن ها را کجا می فروخت! 

 

یعنی به کشورهای دیگر صادر می کرد؟ نمی دانم اما همه آن ها مارک تقلبی داشتند. 

 

پول هایت را چه می کردی؟ همه را خرج می کردم، البته گاهی مقداری هم به مادرم می دادم.

 

مگر ازدواج نکرده بودی؟ آن زمان نه! ولی در مدت کوتاهی بعد از آن که از بندرعباس آمدم، با یکی از بستگان پدرم ازدواج کردم. تقریبا ۲۱ ساله بودم  که پای سفره عقد نشستم.

 

یعنی خودت در ماجرای ازدواج دخالتی نداشتی؟ چرا! همسرم را به خاطر رفت و آمدهای فامیلی در تربت حیدریه دیده بودم.

 

می خواهی بگویی، همسرت انتخاب تو نبود؟ ما از دوران خردسالی به نام یکدیگر بودیم. یعنی پدرم زمانی که من کوچک بودم به خانواده همسرم گفته بود که دخترتان عروس من است!! تا این که یک روز برای او خواستگار آمد. پدرم که بیماری سرطان داشت و می ترسید عروسی مرا نبیند بلافاصله دست به کار شد و مرا به تربت حیدریه بردند که در آن جا هم ازدواج کردیم.

 

الان هم با همان همسرت زندگی می کنی؟ نه! او از من طلاق گرفت. البته چهار سال نامزد بودیم و سه سال هم زندگی مشترک داشتیم. بعد از آن طلاقش را گرفت.

 

چرا ؟ چون فرزندی نداشتیم و خانواده او هم دوست داشتند که دخترشان فرزندی داشته باشد!

 

معتادی ؟ بله! 

 

چه چیزی مصرف می کنی؟ تریاک و شیره!

 

آن زمان هم اعتیاد داشتی؟ بله!  وقتی همسرم را به عقد خودم درآوردم با برخی از بستگانم پای بساط می نشستم! 

 

چرا؟ فریبم دادند! آن ها می گفتند مصرف تریاک و شیره لذت خاصی دارد. من هم ادامه دادم تا این که معتاد شدم! 

 

همسرت از ماجرای اعتیاد تو خبر داشت؟ نه ! او نمی دانست و من به طور پنهانی مصرف می کردم تا این که روزی فهمید و زمانی از من طلاق گرفت که معتاد شده بودم! 

 

چرا دوران نامزدی شما تا چهار سال طول کشید؟ دست پدرم خالی بود از سوی دیگر هم می خواست مراسم عروسی خواهرم را برگزار کند به همین دلیل من بعد از خواهرم، زندگی مشترک را آغاز کردم .

 

سه سال زمان خیلی اندکی است تا «بارداری» انگیزه مهمی برای طلاق شود؟ البته همسرم بعد از من با فرد دیگری ازدواج کرد و صاحب فرزند شد ولی از من طلاق گرفت!! 

 

پدرت زنده بود که طلاق گرفتی؟ نه! پدرم حدود دو ماه بعد از ازدواج من فوت کرد.

 

اولین سیگار را کجا کشیدی؟ اولین بار یکی از دوستانم در دوران خدمت سربازی سیگار تعارفم کرد و بعد از آن هم دیگر خودم می خریدم!

 

چه مدت گذشت تا دوباره ازدواج کردی؟ فقط دو روز!!

 

چرا؟ به خاطر لج بازی با خانواده همسر سابقم! 

 

یعنی از قبل زمینه را آماده کرده بودی؟ نه! درست دو روز بعد از آن که مهر طلاق در شناسنامه ام ثبت شد و به قول معروف هنوز جوهر این مهر خشک نشده بود که سوار اتوبوس یکی از بستگان مادرم شدم تا از تربت به مشهد بیایم. در بین راه با راننده صحبت می کردم که از دادگاه می آیم و چنان و چنان! او هم خندید و گفت: امشب با مادرت به خانه فلانی بیایید (او هم از بستگان مادرم بود) تا برای خواستگاری صحبت کنیم.

 

همان شب به توافق رسیدید؟ بله! به خاطر فامیلی از یکدیگر شناخت داشتیم .

 

همسرت مجرد بود؟ نه! او حدود چهار سال قبل از همسرش طلاق گرفته بود درحالی که یک دختر داشت.

 

بعد از ازدواج، دختر همسرت هم با شما زندگی می‌کرد؟ نه! حضانت او را شوهر سابق همسرم به عهده داشت. البته بعد از ازدواج، گاهی او را به خانه می آوردم تا مدتی را کنار مادرش باشد. الان هم ۱۴ ساله است و به تازگی نامزد کرده است.

 

خودت چند فرزند داری؟ ۳ پسر ۱۲، ۱۰ و ۳.۵ ساله دارم.

 

چه شد که به میوه فروشی روی آوردی؟ بیکار بودم، کار ساختمانی انجام می دادم ولی به دلیل اعتیادم و این که کار کم بود بیکار مانده بودم تا این که ۵۰۰ هزار تومان از خواهرم قرض گرفتم و داخل حیاط منزلم میوه فروشی راه انداختم. البته دیسک کمر هم دارم .

 

روزی چقدر مواد مصرف می کنی؟ کم حدود ۵ هزار تومان!

 

همسرت از ماجرای اعتیادت خبر دارد؟ بله! او می داند البته گاهی از قرص های ترک اعتیاد هم استفاده می کنم! 

 

تاکنون چند بار ترک کرده ای؟ نمی دانم ! ولی عید پارسال ترک کردم که نشد و دوباره به مصرف شیره ادامه دادم.

 

«ندا» (مقتول) را می شناختی؟ آن ها همسایه نزدیک ما بودند پدرش افغانی بود و منزلشان چند حیاط بیشتر با خانه ما فاصله نداشت به همین خاطر کاملا خانواده اش را می شناختم! 

 

انگیزه ات چه بود؟ خودم هم نفهمیدم! وقتی «ندا» را در کوچه دیدم که برای گرفتن نان می رود شیطان وارد جلدم شد. قبل از آن نزد خرده فروشی مواد رفته بودم و مقداری شیره خریدم. بعد از مصرف مواد، وقتی «ندا» (دختر ۶ ساله) درحال بازگشت به خانه اش بود او را به بهانه دادن غذا به منزل اجاره ای ام کشاندم و ...

 

چرا او را کشتی؟ ترسیده بودم! او گریه می کرد و من می ترسیدم رسوا شوم چون گفت موضوع را به مادرش می گوید! 

 

جسد دختربچه را چه کردی؟ داخل کیسه گونی گذاشتم و در کوچه خلوت رها کردم البته همیشه آن کوچه شلوغ بود ولی آن لحظه خیلی خلوت شده بود. زنبیل نان و کفش هایش را هم پشت بام انداختم.

 

بعد از قتل کجا رفتی؟ پشیمان شده بودم اما نمی دانستم چه کنم فقط آرزو می کردم که زنده شود! بعد از رها کردن جسد، به خانه مادرزنم رفتم چون همسر و فرزندانم آن جا بودند و من برای بردن غذاهای مانده از ظهر به خانه آمده بودم که این حادثه رخ داد.

 

ماجرا را به کسی هم گفتی؟ فقط به برادرزنم گفتم! 

 

بعد چه شد؟ دوباره به محل رها کردن جسد بازگشتم. 

فکر می کردم شاید زنده شده باشد اما با دیدن مردم دوباره به خانه مادرزنم رفتم و به هیچ کس چیزی نگفتم. 

 

چگونه دستگیر شدی؟ روز بعد وقتی به همراه خانواده و برادرزنم به خانه آمدم تا کسی به من شک نکند ناگهان افسر آگاهی دستبند را به دستانم گره زد.

 

چرا همراه خانواده ات وارد حیاط نشدی؟ من رفتم نوشابه بخرم و از ترس اطراف را هم نگاه می کردم!

 

فکر می کردی به همین زودی دستگیر شوی؟ نه! چون هیچ کس مرا هنگامی که ندا را به داخل حیاط بردم یا جسد را انداختم، ندیده بود. نمی دانم افسر آگاهی چگونه مرا دستگیر کرد.

 

اگر کسی با یکی از اعضای خانواده خودت این کار را بکند چه می کنی؟ نگویید! دیوانه می شوم!!

 

به افراد دیگری که مانند تو سودای چنین کار کثیفی را در ذهن دارند چه می گویی؟ 

عاقبت مرا ببینند! حتی مجرمان دیگر به من می گویند حیف است تا فردا زنده باشی! باید زودتر اعدامت کنند. من می ترسم و شب ها کابوس می بینم. چرا که چند خانواده را به هم ریختم و بدبخت کردم! شیطان فریبم داد!!

 

ساجدی- مرد ۴۱ ساله ای که به «زالوی کثیف» معروف شده است با صدور دستوری از سوی قاضی احمدی نژاد (بازپرس ویژه قتل عمد مشهد) امروز صبح صحنه جنایت هولناک خود را بازسازی می کند. به گزارش اختصاصی خراسان، این مرد که «ع-الف» نام دارد پس از آن که «ندا» دختر ۶ ساله افغانی را به لانه شیطانی خود کشید و پس از آزار و اذیت، او را به قتل رساند، با تلاش شبانه روزی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی و صدور دستوراتی از سوی قاضی ویژه قتل عمد، دستگیر شد.

 

این جنایت وحشتناک هفتم فروردین در منطقه شهرک شهید رجایی مشهد رخ داد و متهم به قتل در کمتر از ۴۸ ساعت با تیزهوشی مقام قضایی و کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی در حالی به چنگ قانون افتاد که سرهنگ رزمخواه (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) نیز با تشکیل گروه ویژه پیگیری این جنایت، فرماندهی عملیات را به عهده گرفته بود.

 

پرونده قتل ندا,اخبار حوادث,خبرهای حوادث,جرم و جنایت

 

سیدخلیل سجادپور

 

 

khorasannews.com
  • 16
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۹
در انتظار بررسی: ۱۵
غیر قابل انتشار: ۲۲
جدیدترین
قدیمی ترین
اين زالوي كثيف هم قرباني خشونت و عدم شادي در جامعه است ملتي كه از هر گونه خنده اي برحذر داشته ميشوند مسلما خشم و غضبشان نمود ميكند هيج جاي دنيا بخاطر تجاوز كسي آدم نميكشد ولي متاسفانه در اينجا عليرغم انجام جرم،عدم كنترل خشم و نفرت از خويش و ديگران باعث انجام چنين فعل بي رحمانه اي مي سود
مادر پدرا مواظب دختر هاتون باشید.اتفاق یک بار می افتد.تنهایی جایی نفرستید.
خدا لعنت ات کند ملعون
خدا از نگزرد در دو دنیا ملعون
هرچی به ظهور نزدیک بشیم جنایت ها بیشتر میشن حقش اینه سرشو بزارن رو سینه اش
لعنت به پدر مادر هایی که بچه شش ساله رو دنبال کار می فرستن اونم به تنهایی
یک بار اعدام حقش نیست بلکه بایدزجرکش شودوچندین بار اعدام شود
لعنت خداذبه تو و امثالت که با وجود داشتن همسر به یک بچه ۶ ساله هم رحم نمیکنید .
لعنت خداذبه تو و امث...
جواب این آدمها فقط قصاص هست تاقدری ازدردوالدین این کودک کم شود
مشاهده کامنت های بیشتر
علی عسکری بیوگرافی علی عسکری سیاستمدار ایرانی

تاریخ تولد: ۱۳۳۷

محل تولد: دهق، اصفهان

حرفه: سیاستمدار، نظامی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر عامل شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس

آغاز فعالیت: ۱۳۶۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی مهندسی برق - الکترونیک، کارشناسی ارشد مدیریت، دکتری مهندسی صنایع - سیستم و بهره‌وری

ادامه
ندا قاسمی بیوگرافی ندا قاسمی؛ بازیگر تازه کار و خوش چهره تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی ندا قاسمی

نام کامل: ندا قاسمی

تاریخ تولد: ۳۰ خرداد ۱۳۶۰

محل تولد: کرمانشاه

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر، مجری و صداپیشه

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

تحصیلات: دکترای شیمی آلی

ادامه
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
زندگینامه امامزاده داوود زندگینامه امامزاده داوود در تهران

عنوان شده است که ایشان همراه با برخی از بستگان خود در همراه با امام رضا به ایران می آیند اما در منطقه شمال غربی تهران به شهادت رسیدند. مرقد ایشان در زمان صفویه ساخته شد و سپس در زمان فتحعلی شاه گسترش پیدا کرد. 

دلیل مرگ این امامزاده را به صورت دقیق نمی دانند اما براساس روایات بومیان آن منطقه مشخص می شود که وی همزمان با بستگان خود به همراه امام رضا به ایران می آیند که همزمان با امام ایشان نیز به شهادت رسیدند و سال شهادت را نیز به سال ۴۸۰ هجری قمری نسبت داده اند، البته باز هم باید اشاره کرد که این تاریخ دقیق نیست و تنها براساس شواهد محاسبه شده است. 

براساس آنچه مردم محلی می گویند، امامزاده داوود در آبادی کیگا که در نزدیکی روستای کن قرار دارد، شهید شده، همجنین برخی می گویند وی با همدستی فردی به اسم نجیم گبر و یکی از درویش های روستا به شهادت رسیده است. ز منظر دیگر قاتل این حضرت شخصی به نام محمود فرح‌زادی می باشد.

ادامه
کاظم نوربخش بیوگرافی کاظم نوربخش بازیگر کمدین ایرانی

تاریخ تولد: ۱ مهر ۱۳۵۵

محل تولد: بیجار، کردستان، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۰ تاکنون

تحصیلات: دیپلم انسانی

ادامه
جیمی ولز بیوگرافی جیمی ولز نابغه پشت ویکی پدیا

تاریخ تولد: ۷ اوت ۱۹۶۶

محل تولد: هانتسویل، آلاباما، ایالات متحده آمریکا

ملیت: آمریکایی، بریتانیایی

حرفه: موسس بنیاد ویکی مدیا

ثروت: ۱/۵ میلیون دلار

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
ویژه سرپوش