دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۳:۲۹ - ۱۹ مرداد ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۵۰۴۹۲۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

مقایسه پرسونای بازیگری نوید محمدزاده و حامد بهداد

نوید محمدزاده و حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

تماشاگران عاشق این هستند که آنها را روی پرده در حال‌ و روزی ببینند که از شدت خشم، نعره می‌زنند و گریبان چاک می‌کنند؛ از فرط استیصال، ضجه ‌و مویه می‌کنند و زیر بار رنج و فلاکت کمرشان تا می‌شود؛ از وفور خوشی، شلنگ‌تخته می‌اندازند و روی پایشان بند نمی‌شوند؛ و حتی زمانی که آرامند و از هیجان و خلجان به دور، هر آن ممکن است مثل دینامیت منفجر شوند و دور و برشان را به آتش بکشند؛ خلاصه، هر فقره شلتاق و خل‌مشنگی و غلو و اغراقی در بازی‌شان  و حتی در ادا و اطوارهای خارج از پرده‌شان، حسابی هوش از سر مشتاقانشان می‌برد و همذات‌پنداری بیشتری را با آنها برمی‌انگیزد. این خصلت بازیگران اوراکت (overact) است که تنها چند لحظه حضورشان بر پرده کافی است تا نگاه‌ها را به سمت خود بدزدند و اثری بر ذهن مخاطب بگذارند که تا مدت‌ها فراموش‌شان نکند. این گفته ارسطو که «اگر می‌خواهید دیگران بگریند، نخست باید خود گریه کنید»

بر کل مسیر بازیگری آنها سایه انداخته و هر حرکت پلک، آماس رگ گردن و انقباض عضلاتشان تلاشی است برای به عمل درآوردن این توصیه فیلسوف بزرگ یونانی. البته بازی اغراق‌شده همچون شمشیری دولبه است که می‌تواند بازیگر را تا عرش بالا ببرد یا او را به حضیض فراموشی فروغلتاند. نمونه‌اش هم در سینمای جهان کم نبوده؛ از بازیگران بزرگی همچون مارلون براندو و آل پاچینو و گری اولدمن -که اساساً بازی غلو‌شده بخشی از پرسونای بازیگری آنها را شکل می‌دهد و این اغراق به امضای شخصی آنها بدل شده- گرفته تا بازیگران متوسط‌الحالی مثل سیلوستر استالونه، نیکلاس کیج، ادی مورفی و حتی جیم کری که در برخی نقش‌آفرینی‌هایش (مثل «پسر کابلی» یا «مرد بله‌گو») اندازه از کف داده و شبیه آدمی که دچار برق‌گرفتگی‌شده، کنترلی بر حرکات و سکناتش ندارد. در دوره‌های مختلف سینمای ایران، بازیگران خوب و بد زیادی سعی کرده‌اند با جاذبه بازی غلوشده جای پای خود را در سینما و در قلب سینماروها محکم کنند.

متأخرترین نمونه‌های این نوع بازیگری نوید محمدزاده و حامد بهداد هستند که در بهترین لحظات نقش‎آفرینی‌هایشان صحنه را با تمام وجود می‎جوند و فشار فیزیکی بسیاری را متحمل می‌شوند تا در برابر دوربین به چشم آیند. اگر به مسیری که این دو بازیگر در سینما پیموده‌اند نگاهی بیندازید، درمی‌یابید صحنه‌هایی از بازی آنها در خاطره‌ها ‌مانده که اغراق‌شده‌تر و بی‌محاباتر به ایفای نقش پرداخته‌اند و با اجرایی پرشور و حرارت به‌اصطلاح صحنه را مال خود کرده‌اند. در نوشته پیش رو، ۳نقش‌آفرینی قابل توجه این دو بازیگر را که در شکل گرفتن پرسونای بازیگری آنها مؤثر بوده بررسی کرده‌ایم.

تنانگی بازی

حامد بهداد کار خود را در سینما با ایفای نقش اول فیلم «آخر بازی» شروع کرد و به‎رغم اینکه برای این فیلم نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از نوزدهمین جشنواره فیلم فجر شد، اما فیلم نفروخت و بازی او هم چندان دیده نشد. هرچند او در فیلم آخر بازی هم بازی‌ای‌ بیرونی‌ داشت، اما در سال۱۳۸۲ که در فیلم «بوتیک» نقش کوتاه «مهرداد» را ایفا کرد، نخستین علائم پایه‌گذاری بازی اغراق‌شده در نوع اجرای بهداد به چشم آمد. مهرداد معتاد است و به روابط و معاشرت‌های همسرش، ژاله (افسانه چهره‌آزاد) که ۱۰سال از او بزرگ‌تر است، شک دارد و همین بهانه‌ای است تا از کوره دربرود و مثل صاعقه بر سر همسرش فرو ‌آید. صدای لرزان، اندام تکیده و تحلیل‌رفته و روان در آستانه فروپاشی، مهم‌ترین ویژگی‌های نقش مهرداد است که در بازی بهداد نمود یافته است.

اساساً بهداد، به‌عنوان بازیگری اوراکت، از بدن خود زیاد استفاده می‌کند و برخلاف بازیگری مثل پرویز پرستویی که عواطف و احساسات گوناگون خود را بیشتر از طریق چشمانش بروز می‌دهد، شیوه بیانی‌اش به تنش یا سکونی که در اندامش جریان می‌یابد بستگی دارد. مهردادِ بوتیک، تجلی آشوب عاجز شده‌ای است که در پیکری رو به اضمحلال گرفتار آمده و هر ازگاهی که مفری می‌یابد همچون آتشفشان فوران می‌کند. این نقش، با وجود کوتاهی‌اش، توانست توجه مخاطبان، به‌خصوص منتقدان را برانگیزد و پایه‌ای برای پرسونای بازیگری حامد بهداد شود.

اداهای تغلیظ‌شده

سال‌ها بعد از بوتیک، در سال۱۳۹۳، بهداد دوباره در فیلمی از حمید نعمت‌الله، البته این بار به‌عنوان بازیگر نقش اول مرد حاضر می‌شود. «آرایش غلیط»، بعد از «نارنجی‌پوش»، مهم‌ترین شانس بهداد برای اثبات قابلیت‌هایش بود که در نقش‌های ریز و درشت چندفیلم، تعدادی تجربه ناموفق داشت. اگر فکر می‌کنید بهداد قدر این فرصت را دانست و آن را قاپید تا بالاخره نقطه اوجی را در شیوه پرتکلف بازیگری‌اش رقم بزند، سخت در اشتباهید. همان بهداد همیشگی، با کنش‌ها و واکنش‌های خودنمایانه که حس و حالی نمی‌سازد و نمی‌تواند راهی به باور مخاطب پیدا کند، تنها تصویری است که از او در این فیلم چندلحن و نامتوازن ثبت شده است.

نوید محمدزاده و حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

البته، بهداد درک کرده که آمیختگی فضای رئال و فانتزی فیلم، بازی متفاوتی را می‌طلبد، اما پس از سال‌ها خو کردن به‌خودنمایی و بازی اغراق‌شده، دیگر ابزار لازم را برای ایفای نقش «مسعود» آرایش غلیظ ندارد و مثل اغلب بازیگران پرکار و نامنعطف تنها کاری که از دستش بر‌می‌آید، تکرار ادا و اطوارهای آشنایش با شدت و حدت بیشتری است. بهداد در طول ۱۹سال، در بیش از ۴۰فیلم حضور داشته و دیگر راه و چاه حضور در سینمای عجیب‌وغریب ما را آموخته است. تعداد فیلم‌هایش مؤید این واقعیت است که او می‌داند چطور از فیلمی به فیلمی دیگر برود، بدون آنکه نیاز باشد شیوه بازی‌اش را تغییر دهد. بهداد هرگز نتوانسته فروش فیلمی را تضمین کند یا نقش‌آفرینی ماندگاری از خود به‌جا بگذارد؛ در اغلب فیلم‌هایی که بازی کرده، حضور او همچون چاشنی‌ای بوده که قرار بوده به غذای اصلی طعم و رنگی بدهد، اما در نهایت همه مزه‌ها بسیار شورتر، تندتر، تلخ‌تر یا شیرین‌تر از کار درآمده است. بهداد بازیگری است که نقش‌آفرینی‌هایش به سرعت از یاد می‌رود و بدون نقش ماندگاری (حداقل تاکنون) بیشتر با اداها و خودنمایی‌ها و جلوه‌گری‌هایش- فارغ از فیلم‌ها و شخصیت‌هایی که بازی کرده- به یاد آورده می‌شود. مخاطب محدود سینمای ایران هم چیز بیشتری از بهداد نمی‌خواهد؛ با اینکه هر بار از دیدن بازی جدید بهداد بر پرده سرخورده می‌شود، اما امیدوار است بالاخره روزی جامه آن نقش موعد را بر پیکر این پسر مسن عاصی ببیند.

نیاز به آرامش برای طوفان

محمدزاده در نقش «شاهین» مغزهای کوچک زنگ‌زده همان محسنِ ابد و یک روز است که این بار، به‌جای معتاد، کمی کُند ذهن است و اتفاقا همین عارضه، پاشنه آشیل اجرای غیریکدست و نامنسجم او می‌شود. محمدزاده در نقش شاهین اجرای پرنوسانی دارد و نمی‌تواند ضرباهنگ بازی خود را حفظ کند: گاهی ذلیل، گاهی متمرد، گاهی باهوش، گاهی کندذهن، گاهی وحشی، گاهی دل‌رحم، گاهی صغیر و گاهی سردسته. باید تأکید کنم این حالات متنوع و متضاد در بازی محمدزاده ربطی به سیر داستان فیلم ندارد و این ترکیب نامتجانس به تمایل خود محمدزاده بازمی‌گردد که برای بهتر دیده‌شدن لحظات طغیانش به کمی افت و سکون و خلأ نیازمند است تا آرامش قبل از طوفان را برای توفنده‌تر شدن طوفان مهیا کند. نکته قابل توجه درباره بازی او در این نقش این است که شاهین شخصیتی توسری‌خور و- با استناد به نریشن ابتدای فیلم- گوسفندی است که نیاز به چوپان دارد.

اما نوع خشونت و افراطی که در بازی محمدزاده وجود دارد، پس از پایان فیلم چهره‌ای عاصی و سرکش از او در ذهن تماشاگر حک می‌کند؛ چهره‌‌ای شبیه به همه شخصیت‌هایی که پیش از این در کالبد آنها ظاهر شده بود. محمدزاده که از علاقه تماشاگر به چهره جوان عاصی جنوب شهری آگاه است، در ادامه مسیر حرفه‌ای‌اش در فیلم «متری شش‌ونیم» ایفای نقش فروشنده بزرگ شیشه، «ناصر خاکزاد» را برعهده می‌گیرد که در راستای نقش‌آفرینی‌های قبلی‌اش، امکان زیادی برای بازی اغراق‌شده دارد. همانند فیلم ابد و یک روز، در این فیلم هم صحنه مهمی وجود دارد که جانمایه بازی محمدزاده در آن متجلی شده است. در صحنه‌ای که خاکزاد، با خشمی آمیخته به استیصال، از آرزوی خود برای دیدن دوباره دختری که باعث به زندان افتادن او شده می‌گوید، بازی محمدزاده مشابه همان صحنه معروف «سمیه نرو» است، با این تفاوت که این بار خشم و قلدری بر ضعف و درماندگی غلبه دارد و اندازه نما هم متناسب با این وضعیت، در اندازه مدیوم کلوزآپ قرار دارد. فروش بالای متری شش‌ونیم نیز از اعتماد و علاقه تماشاگر به محمدزاده خبر می‌دهد.

رگ پوسیده گردن نحیف

یکی دیگر از بازی‌های مهم اغراق‌شده بهداد، نقش‌آفرینی او در فیلم «جرم» است که برای آن در سال۱۳۸۹ برنده سیمرغ بهترین بازیگر مکمل مرد از بیست‌ونهمین جشنواره فیلم فجر شد. با اینکه فیلمی تا این حد آشفته و پرایراد و باری به هر جهت، به‌طور معمول نمی‌تواند سنگ ‌محک مناسبی برای مطالعه توانایی‌های یک بازیگر باشد، اما این فیلم به بهداد امکان داد تا هر آنچه از خودداری و کنترل در اجرا می‌شناخته، کنار نهد و یخلا و رها به مکاشفه‌ای در انرژی‌های سرکوب‌شده‌اش بپردازد. به‌طور کلی، فیلم‌های کیمیایی بهترین محمل برای بازیگرانی است که با تغییر قطر رگ گردن و بغض‌های در گلو ماسیده می‌خواهند شمایلی از قهرمان زخم‌خورده و عاصی را ترسیم کنند. اتمسفر ناشی از رفاقت‌های مردانه، دیالوگ‌های پرتعداد و سیر غیرمنطقی حوادث فیلم‌های کیمیایی فرصت درخوری برای بازیگری همچون بهداد است که با واکنش‌های انفجاری و جاری کردن عصبیتی تصنعی در اندامش، توجه مخاطب را از کاستی‌های فیلم به سوی خود جلب کند. جرم به ۲دلیل دیگر هم برای بهداد عرصه ممتازی بود تا با فراغ‌بال بیشتری بازی خودنمایانه‌تری ارائه دهد: اول، بازی پر ادا و اطوار پولاد کیمیایی، به‌عنوان نقش اول فیلم که عملا به در گرفتن مسابقه‌ای میان این دو برای اجرایی هرچه پرتکلف‌تر منجر شده بود و دوم، صحبت کردن چنگیز جلیلوند به‌جای بهداد در نسخه دوبله فیلم، بازی جلوه‌گرایانه بهداد را تشدید می‌کرد. هرچند، در نهایت نه به‌خاطر این‌ همه اغراق خواسته و ناخواسته، بلکه به روال مرسوم جشنواره فجر، جایزه‌ای برای دلجویی از جوایز دریغ‌شده و استحکام دوستی‌ها به بهداد تعلق گرفت، اما واقعیت این است که «ناصر» فیلم جرم یکی از بی‌مایه‌ترین و فراموش‌شدنی‌ترین شخصیت‌هایی است که بهداد بازی کرده است.

نوید محمدزاده و حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

۳ فیلم با یک بلیت برنده

نوید محمدزاده بازیگر خوش‌اقبالی است که تنها با ۳نقش‌آفرینی مشابهِ هم در فیلم‌های «ابد و یک روز» (۱۳۹۴)، «مغزهای کوچک زنگ‌زده» (۱۳۹۷) و «متری شش‌ونیم» (۱۳۹۸) توانسته به جایگاهی رفیع و بی‌تزلزل در سینما برسد. او یکی از به‎روزترین و محبوب‌ترین بازیگران اوراکتی است که در سینمای ایران ظهور کرده و آن‎طور که به‌نظر می‌رسد، تماشاگران هم فعلا از تماشای بازی‌های غلوشده او سیراب نخواهند شد. فیزیک محمدزاده کاملا متناسب با شیوه بازی اوست؛ متوسط‌القامه، ریزجثه و با چهره‌ای که در آن توأمان شیطنت و شکنندگی‌ای که در نسل جدید دیده می‌شود، مکتوم است. تقابل این خصوصیات فیزیکی با رفتارهای عصبی و پرخاشگرانه، باعث جلب حداکثر همدلی تماشاگر نسبت به بازی محمدزاده می‌شود.

خشم فروخورده و اجرای مبتنی بر واکنش‌های انفجاری از نخستین فیلم مهم او، یعنی «عصبانی نیستم»، در شکل دادن پرسونای بازیگری او مؤثر بود، اما اکران این فیلم تا سال۱۳۹۷ ممکن نشد و محمدزاده باید تا ابد و یک روز منتظر می‌ماند تا بتواند موفقیت فیلمی را به نام خودش رقم بزند. البته نشانه‌هایی از بازی مبتنی بر میمیک‌ چهره و حرکات اغراق‌شده بدن در اجرای او در فیلم‌های «سیزده»، «ناهید»، «لانتوری» و «خشم و هیاهو» -که پیش از ابد و یک روز در آنها بازی کرده بود- با شدت‌وضعف‌های مختلف وجود داشت. ابد و یک روز فقط جمع‌بندی مناسبی از تمامی قابلیت‌های نه چندان پردامنه‌ای بود که محمدزاده در فیلم‌های قبلی‌اش از خود بروز داده بود. صحنه کلیدی ابد و یک روز نیز که هنوز در میان کاربران فضای مجازی دست‌به‌دست و با آن شوخی می‌شود، همان صحنه‌ای است که محمدزاده در نقش «محسن» با تضرع و خشم و درماندگی از خواهرش «سمیه» می‌خواهد همسر مرد افغان نشود و با او نرود.

در این صحنه، محمدزاده در اندازه نمای مدیوم در مرکز تصویر قرار دارد و دوربین به‌آرامی به او نزدیک می‌شود. در ضمن، راه‌پله زهواردررفته سمت راست تصویر و دیوار فرسوده و پوسیده پشت سرش با بدن تکیده، حال زار و نزار و سر و وضع ژولیده و ژنده او کاملا همخوان است. رگ گردن ورم‌کرده، دست راستی که در هوا به حالت تهدید و انزار به حرکت درمی‌آید و چهره خسته و درهم‌کشیده، مشخصه اصلی بازی بیانگرایانه محمدزاده در این صحنه است. آنچه باعث تفوق محمدزاده نسبت به بهداد در این صحنه می‌شود، تناسب حال و هوای کلی فیلم با نوع اجرای محمدزاده است. به‌عبارت دیگر، محمدزاده، در کنار سایر بازیگران ابد و یک روز، به خلق تیپ‌هایی نائل شده‌اند که کاملا در خدمت بازی آنها قرار دارد. ۲سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشنواره‌های سی‌و‌چهارم و سی‌و‌پنجم فیلم فجر برای فیلم‌های ابد و یک روز و «بدون تاریخ، بدون امضا»، بهترین انگیزه و راهنمایی برای محمدزاده بود تا با همین فرمان جلو برود و از انحراف به چپ و راست بپرهیزد.

newspaper.hamshahri.org
  • 16
  • 7
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی عسکری بیوگرافی علی عسکری سیاستمدار ایرانی

تاریخ تولد: ۱۳۳۷

محل تولد: دهق، اصفهان

حرفه: سیاستمدار، نظامی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر عامل شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس

آغاز فعالیت: ۱۳۶۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی مهندسی برق - الکترونیک، کارشناسی ارشد مدیریت، دکتری مهندسی صنایع - سیستم و بهره‌وری

ادامه
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
کاظم نوربخش بیوگرافی کاظم نوربخش بازیگر کمدین ایرانی

تاریخ تولد: ۱ مهر ۱۳۵۵

محل تولد: بیجار، کردستان، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۰ تاکنون

تحصیلات: دیپلم انسانی

ادامه
جیمی ولز بیوگرافی جیمی ولز نابغه پشت ویکی پدیا

تاریخ تولد: ۷ اوت ۱۹۶۶

محل تولد: هانتسویل، آلاباما، ایالات متحده آمریکا

ملیت: آمریکایی، بریتانیایی

حرفه: موسس بنیاد ویکی مدیا

ثروت: ۱/۵ میلیون دلار

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش