جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۷:۴۸ - ۰۸ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۱۷۹۰
فیلم و سینمای ایران

نابرادری‌ام خسرو

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,برادرم خسرو

«برادرم خسرو» را چند ماه پیش در بیمارستان روان‌پزشکی روزبه تماشا کردم. پیش‌تر از آن از تولید چنین اثری باخبر بودم. اول بار دوستی که سینما درس می‌دهد و سینما را به روایت سینما می‌پسندد بعد از تماشای آثار دو سال پیش جشنواره فیلم فجر آن را در فهرست منتخب‌های خود برای من فهرست کرد که حتما بعدها ببینم، به‌ویژه که این فیلم درباره  رنج‌های یک بیمار دچار اختلال دوقطبی و خانواده اوست.

 

بعدتر فهمیدم فیلم یک مشاور روان‌پزشک عضو هیئت علمی دانشگاه داشته و یکی از همکاران دستیار روان‌پزشکی به نمایندگی از مشاور تیم تهیه را همراهی می‌کرده است. نویسنده باید و ناچار است به الزام‌های دراماتیک پایبند باشد.

مشهور است اینکه سگی، مردی را گاز بگیرد خبر نیست، اما اگر مردی سگی را گاز گرفت آن‌وقت این می‌شود خبر، می‌شود سوژه قصه.

 

همین موضوع عموما باعث می‌شود پزشکان و روان‌پزشکان منتقد و ضد آثاری باشند که در حوزه سلامت و بیماری‌ها تهیه می‌شود. البته در سینما و سیمای ما عموما گرفتاری به اینجا نمی‌رسد. خیلی پیش‌تر از اینها چنان سهل‌انگاری‌هایی در ترسیم واقعیت وجود دارد و اموری مانند نشانه بیماری‌‌ها یا اصول حرفه‌ای کلیشه‌ای، غلط و مغشوش تصویر می‌شود که داد هر آدم کمی وارد به این امور را در‌می‌آورد.

 

 در روان‌پزشکی البته آنچه بیش‌ از دقت در نشان‌دادن علائم و روابط حائز اهمیت است شیوه تصویرکردن بیمار دچار اختلال روان‌پزشکی است. «انگ» یکی از مسئله‌های اجتماعی اختلال‌‌های روان‌پزشکی است. به‌این معنا که مردمان بیماران روان‌پزشکی را عموما در قالب کلیشه‌هایی معین تصور می‌کنند. بیماری‌ها همگی از دم خطرناک، عجیب، غیرقابل علاج و مزمن است.

 

سینما به‌ویژه در ایران تمایل زیادی دارد که بیماری روانی را در این چارچوب نشان دهد و بیمارستان را محلی خوفناک و پزشکان و پرستاران را آدم‌هایی دیکتاتور و درمان‌ها را ابزارهای سلطه نشان دهد. تصویری که البته از اثر معروف سینمایی «پرواز بر آشیانه فاخته»  اثر میلوش فورمن می‌آید و نکته تأسف‌بر‌انگیز آن نوعی ترجمه نام اثر به فارسی است: دیوانه‌ای از قفس پرید. مترجم از واژه انگ‌آفرین دیوانه و مفاهیم قفس و فرار برای تصویرکردن این اثر سینمایی بهره برده است.

 

 

حال اگر از منظر فوق به «برادرم خسرو» بنگریم، با چگونه اثری روبه‌رو هستیم؟ بی‌تردید فیلم احسان بیگلری با هنرمندی توانسته تصویری نزدیک به واقعیت از اختلال دوقطبی بسازد و به دام کلیشه‌گرایی و انگ‌زنی هم نیفتد. البته کسی احتمالا با تماشای این اثر نمی‌تواند درکی خیلی دقیق و علمی درباره  این بیماری پیدا کند یا آن را بشناسد، چنین انتظاری هم نیست البته  چون با یک مستند روبه‌رو نیستیم.

 

اما فیلم  گرفتاری جدی بیماران و خانواده‌های آنان را خیلی خوب نشان می‌دهد؛ آنچه عنوان این نوشتار هم از آن گرفته شده است. نه بیمار خود را فرزند و عضو خانواده می‌داند و احساس ناتنی‌بودن می‌کند و نه خانواده، بیمار را از خود می‌داند و البته این وضعیت برای هر دو سو رنج‌آور است. بیمار احساس زائدبودن و پس‌زده‌شدن می‌کند و خانواده احساس شرم و گناه توأم؛ شرم از داشتن چنین عضوی و گناه از نخواستن پاره‌تن خود. خسرو برادر نیست، نابرادری است.

 

پرسش دیگری که درباره  «برادرم خسرو» مطرح می‌شود این است که آیا اختلال دوقطبی تنها بستر رخداد این قصه است؟ یا هر وضعیت ناپایدار روانی دیگری می‌توانست این گونه از روابط آدم‌های داخل داستان را معنی بدهد. پاسخ به باور من آری است. فیلم می‌توانست درباره  اختلال دوقطبی نباشد.

 

از دید یک آدم حرفه‌ای در روان‌پزشکی احتمالا حتی در وضعیت کنونی هم می‌توان تشخیص‌های روان‌پزشکی دیگری را برای خسرو مطرح کرد. حتی برخی نشانه‌ها خیلی با بیماری دوقطبی در شکل رایج آن نمی‌خواند یا مثلا تصمیم به عدم بستری خسرو نیز می‌تواند مورد نقد قرار گیرد.

 

تصمیم به عدم بستری در فیلم یک گره داستانی را می‌سازد اما در بافت قصه این اتفاق خیلی موجه نمی‌افتد. در راستای همان رابطه آمیخته از عشق و نفرت میان خانواده و بیمار، روایات متفاوتی از داستان مثلا با تمهیداتی مانند التماس‌های خسرو و به‌رحم‌آمدن دل برادرش و بستری‌نکردنش یا رضایت‌دادن بعد از یک بستری کوتاه و بردن  او به خانه – چیزی که در بیمارستان‌های روان‌پزشکی به صورت روزمره دارد اتفاق می‌افتد- هم دراماتیک‌تر و هم واقع‌گریانه‌تر بود.

 

 «برادرم خسرو» با همه این اوصاف نمونه‌ای ستودنی از همکاری سازنده جامعه پزشکی و سینماگران برای تولید اثری درباره  سلامت و بیماری است. فیلم‌ساز کار خودش را انجام می‌دهد، قصه‌اش را با فرازوفرود قابل قبول تعریف می‌کند و شخصیت‌پردازی‌ا‌ش را هم طبق قواعد درام انجام می‌دهد ولی از سویی با توجه به انتخاب‌ یک اختلال روان‌پزشکی به صورت قابل قبولی از پس روایت‌کردن آن هم- به شکلی نزدیک به واقعیت و با حداقل تحریف- برمی‌آید.

 

برای پایان‌دادن به این یادداشت، پیشنهادی برای سینماگران دارم. همواره کاستی‌‌های فیلم‌نامه به‌عنوان پاشنه‌آشیل آثار سینمایی ایرانی معرفی شده است. در صورت کمبودهای داستانی به شخصیت‌پردازی اشاره شده است. تنها الگویی هم که منتقدان بر آن دست می‌گذارند یا پیشنهاد به تغییردادن می‌کنند سیاه‌وسفیدبودن شخصیت‌ها و خاکستری‌نبودن آنان است.

 

البته این سخن  درست است اما تنها با گذاشتن ویژگی‌های خوب و بد در یک شخصیت، کاراکتر تولید نمی‌شود،  بلکه کاریکاتور ساخته می‌شود. مهم‌تر از خاکستری‌بودن، پویایی درونی شخصیت و قابل باوربودن کنش‌های اوست. روان‌پزشکان در این زمینه می‌توانند بسیار کمک‌حال سناریونویسان باشند. تماشای «برادرم خسرو»  را به‌جد پیشنهاد می‌کنم.

امیرحسین جلالی . روان‌پزشک

 

 

 

sharghdaily.ir
  • 10
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش