سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۱۹:۱۸ - ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۳۲۵۴
فیلم و سینمای ایران

فیلم «تیک آف»؛ عقده های تلخ چند جوان امروزی

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم تیک آف

احسان عبدی‌پور یکی از چهره‌های جوان و بااشتیاق سینماست که شور خاصی در فیلم‌هایش موج می‌زند. او بعد از موفقیت‌های اولین اثرش«تنهای تنهای تنها»، دست به ساخت فیلم دیگری با عنوان «پاپ» زد که به دلایلی این فیلم از اکران باز ماند و برای مدتی توقیف شد. او سومین فیلمش را در شرایطی کلید زد که همه با پشتوانه موفقیت‌های فیلم اولش او را می‌شناختند و به غیر از یک اثر بلند، هیچ ادعایی برای اثبات فیلم‌سازی‌اش در سینما نداشت.

 

 

جدیدترین فیلم او «تیک آف» که این روزها با استقبال مخاطبان مواجه شده است، با ساختار متفاوت و ضدکلیشه‌ای که دارد، قصه پنج جوان را محور اصلی خود قرار داده است. فیلم حرف‌های صریح و آشکاری را درباره وضعیت جوانان امروز مطرح می‌کند و از دل تمام تلخی‌ها و ناامیدی‌ها، برای مقابله با شکست راه‌حل نشان می‌دهد.

 

«تیک آف» ابتدا قرار بود در سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر شرکت کند، اما بنا به دلایل نامعلومی از حضور در این جشنواره کنار گذاشته شد. دلیل اصلی عدم نمایش این فیلم در جشنواره و اکران عمومی چه بود؟

خب اول این‌که رسم یا روال فجر این نیست که توضیحی در این باره بدهد. دوم این‌که ساحت انتخابات هنری همیشه همین بوده. چند نفر باید برای یک رویداد هنری آثار را انتخاب کنند. ممکن است آن تیم فضا و سبک و سلیقه‌شان یک چیزی باشد از قضا متفاوت با فضای اثر تو. ایده‌آل یا مطلوبشان چیز دیگری باشد. به همین سادگی. هنر است و همین بی‌قاعدگی‌های جذابش.

 

نسخه اکران‌شده فیلم چقدر به نسخه اولیه‌ای که آن را ساختید، شباهت دارد؟

برخی سکانس‌های فیلم دچار جرح و تعدیل شده و روند فیلم تغییر پیدا کرده است. حتی برخی دیالوگ‌ها با لب بازیگر سینک نیستند. ما قسمت‌های بازپرسی را در زمان رفت و برگشت‌هایمان به ارشاد درآوردیم. البته که این شامل فیلم من و ۹۰ درصد فیلم‌های دیگرِ سینمای ایران می‌شود. به نظرم همه ما به نوعی مورد اصابت این شلیک‌ها قرار می‌گیریم و همه با هم برابر هستیم. مثل فوتبال در هوای بارانی و روی زمین گل‌آلود می‌ماند؛ اگر گل‌آلود است، برای دو تیم گل‌آلود است، تنها برای من نیست…

 

«تیک آف» داستان عجیب و غریبی دارد و برای مخاطب کاملا ضد کلیشه است. ایده اصلی فیلم از کجا آمد و چطور در ذهن شما خلق شد؟

‎ایده اولیه برمی‌گشت به قصه‌ای که چند سال پیش به همراه برادرم قرار بود بسازیمش. قصه درباره یک خواهر و دو برادر بود که در بوشهر تنها زندگی می‌کردند و تنها آرزویشان این بود که یک هواپیما داشته باشند و از جایی که زندگی می‌کنند، بروند؛ بروند به یک دنیای دیگر با آدم‌های دیگر.

 

آیا برای ساخت فیلم الگوی خارجی مدنظرتان بود؟

‎شاید لحن و گرافیک فیلم با دیگر فیلم‌هایم تفاوت داشته باشد، اما خیال الگوبرداری از فیلمی را نداشته‌ام. از بین مجموع فیلم‌هایم که تعدادشان هم البته زیاد نیست، این فیلم به آدم‌ها و روابطشان نزدیک‌تر است. یعنی فیلم کلوزآپ‌تری است.

 

شخصیت‌های فیلم یک گروه موسیقی پراکنده هستند که بعد از پنج سال کنار هم جمع می‌شوند. یکی از آن‌ها، پنج سال است در کابین یک کشتی، کنار اقیانوس زندگی می‌کند و هیچ‌وقت بیرون از کشتی قدم برنمی‌دارد. این‌ها خود به خود یک اتمسفر به فیلم وارد می‌کند. کما این‌که موسیقی فیوژن ترکیبی از سازهای محلی و الکترونیک نیز لحن متفاوت دیگری را در فیلم خلق کرده است. به نظرم این ویژگی‌ها باعث شدند ذهنیت متفاوتی نسبت به فیلم به وجود بیاید.

 

فیلم درباره چند جوان مایوس شده از زندگی است که در یک موقعیت عجیب تصمیم می‌گیرند عقده‌هایی را که زندگی به کامشان تلخ کرده، به شکل وحشتناکی تخلیه کنند. فکر می‌کنید جوان‌های فیلم تا چه حد به جوان‌های امروز جامعه شباهت دارند؟

به نظرم خیلی شباهت دارند. البته فیلم فقط مختص جوان‌ها نیست، چون ممکن است دپرسیون یک فرد در ۱۵ سالگی یا در ۴۰ یا ۷۰ سالگی اتفاق بیفتد، اما درنهایت همه این‌ها به امید ختم می‌شوند. فیلم در مورد این است که اسب زندگی از هر کجا که تو را زمین زد، بدو و رکاب بگیر و دوباره سوارش بشو…

 

ولی در فیلم امید به معنای واقعی وجود ندارد!

‎من معمولا در مورد کارهایم هیچ نقدی را جزما و بدوا رد نمی‌کنم. ولی این کار را در مورد این یکی حرف و نظر شما می‌کنم. من مطمئنم وقتی مخاطب از سینما بیرون می‌آید، دیگر آن آدم خموده قبل از فیلم نیست. به نظرم شخصیت‌های فیلم ناامید نیستند، آن‌ها به ترس‌ها و شکست‌هایشان حمله می‌کنند و غیر از امید، غیر از حمله و هیجان، چه اسم دیگری می‌شود روی آن گذاشت؟

 

فیلم تعریف درستی از ارتباط فائز و مصی (معصومه) به مخاطب ارائه نمی‌دهد و رابطه این دو شخصیت مدام برای او به سوال تبدیل می‌شود. فائز و مصی چه نوع ارتباطی با هم دارند؟

‎الان می‌توانم کلی فکت و دیتیل بدهم که از چسباندن این‌ها به هم رابطه فایز و مسیح کاملا کشف شود که خب کلی باید قصه فیلم و سکانس‌ها را توصیح بدهم. رابطه‌شان اصلا پیچیده نیست و کشفش دقت خاصی را نمی‌طلبد. اما اگر شما اصرار دارید که نشده، من اصراری ندارم که شده!

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم تیک آف

فیلم تا قبل از ورود شیرزاد به نوعی مقدمه‌چینی می‌کند و انگار همه اتفاقاتی که در ابتدای داستان می‌افتد، برای فراهم کردن حضور او در قصه است. چقدر زمان نوشتن فیلمنامه روی شخصیت شیرزاد کار کردید؟

‎شیرزاد در نسخه قبلی فیلم هم حضور داشت، منتها ورود او به داستان به این شکل که در فیلم می‌بینیم، نبود. فیلم با شیرزاد، در خارج از ایران زندگی می‌کرد و با کشتی که کم‌کم به سمت اسکله بوشهر می‌آمد، شروع می‌شد. ورود شیرزاد به قصه در نسخه اولیه شمایل خیلی خوبی داشت، ولی به دلیل مخالفت ارشاد این بخش از فیلمنامه حذف شد.

 

آیا کاراکتر شیرزاد مابه‌ازای بیرونی برایتان دارد؟

‎نه، شخصیت شیرزاد ساخته و پرداخته ذهن خودم است. الان که دارم با شما حرف می‌زنم، به یاد افسانه ۱۹۰۰ می‌افتم، ولی این داستان با قصه شیرزاد ما متفاوت است.

 

شیرزاد برای من نماد آدمی است که تمام جهان را گشته است و مثل آن بازرگانی می‌ماند که از هند برای طوطی‌ها خبر می‌آورد. برای همین هم به آتنا می‌گوید هر جا بروی، آرام نخواهی شد، یک چیزهایی را باید همین‌جا حلش کنی.

 

چرا شیرزاد عشقش را به آتنا ابراز نمی‌کند؟

‎بر من هم محرز نیست که این‌ها همدیگر را دوست دارند، اما با قطعیت نمی‌توانستم درباره آن حرف بزنم.

 

ایده شیشه بطری نوشابه که شیرزاد با خودش آن را در قصه می‌آورد، از کجا آمد؟

‎از ماجرای شخصی خودم. از شب‌هایی که یک خانه دستمان می‌افتاد و صاحب‌خانه سفر می‌رفت و تابستان‌ها خانه مال خودمان بود. این ایده از مجموع خاطرات آن سال‌هایم الهام گرفته شده است.

 

به نظر می‌رسد وجه سرگرم‌سازی یکی از اصول و عناصر مهم در فیلم‌سازی‌تان است. چقدر زمان نوشتن فیلمنامه به این موضوع توجه دارید؟

‎من تلخ‌ترین حرف‌ها را هم سوار یک ماشین طنزآلود می‌کنم. اسم این اتفاق را سرگرمی نمی‌گذارم، ولی سعی‌ام بر این است که از تلخ‌ترین چیزها هم یک ساندویچ خوش‌مزه درست کنم. برای من خیلی احساس گناه‌آلوده‌ای است که یک نفر بیاید فیلم من را ببیند و انرژی‌اش کمتر از چیزی باشد که موقع ورود به سالن سینما داشته است. این از رسالتی که خودم بر خودم فرض کرده‌ام، به دور است.

 

با توجه به این‌که شما در فیلم‌های قبلی‌تان از نابازیگر استفاده می‌کردید، چطور شد که در این فیلم از بازیگران شناخته‌شده سینما استفاده کردید؟

‎اعتقاد دفتر تولید فیلم به استفاده از بازیگران شناخته‌شده در فیلم بود. به نظر آن‌ها فیلم به اجرای خوب و موثری احتیاج داشت و من هم سر این موضوع با آن‌ها مخالفتی نکردم. چون فیلمنامه این فیلم برخلاف فیلم‌های دیگرم خیلی منوط به اجرا بود. یعنی فیلمی نبود که توی فیلمنامه تمام شده باشد.

 

رضا یزدانی انتخاب خودتان بود یا دفتر تولید فیلم؟

‎زمانی که می‌خواستم فیلم را بر مبنای همان نسخه اولیه‌ای که ابتدا به آن اشاره کردم بسازم، رضا یزدانی انتخاب اولم برای بازی در فیلم بود. رضا با این‌که می‌دانست هیچ بازیگر دیگری در کار نیست، فیلمنامه را خواند و پیشنهاد من را قبول کرد.

 

چقدر با بازیگرها برای در آمدن لهجه‌ها تمرین کردید؟

‎ تمرین با بازیگرها سر لهجه، کار شوق‌برانگیزی بود. چون بازیگرها متوجه می‌شدند که برای این کار باید تلاش فراوانی انجام بدهند. زحمتی که برای در آمدن لهجه می‌کشیدند، خود به خود به کاراکترشان و کار سرایت پیدا کرد و مقاومتشان را بالا برد.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم تیک آف

خودتان معلم لهجه بازیگرها بودید؟

‎من با هر کدامشان یک جور تمرین می‌کردم. با مصطفی، رضا و پگاه یک مدل و با سوگل که آخرین بازیگر کار بود، یک مدل دیگر تمرین می‌کردم. بازیگران کار خیلی حرف گوش‌کن بودند و این برای من خیلی مهم بود. همه چیز تحت کنترلم بود و آن‌ها با باور خیلی زیادی وارد پروژه شدند. و این برایم مسئله خیلی مهمی بود. مهم است که بازیگرت به تو مومن باشد یا نباشد. در پروژه حضور داشته باشد، با روحش و قلبش یا نداشته باشد. بازیگرهای من داشتند. همان‌جا بودند که بودیم. روح و فیزیکشان.

 

آیا بازیگرها هم اجازه مطرح کردن پیشنهاد در فیلم داشتند؟

‎بله، من روز اول فیلم‌برداری به همه بازیگرها گفتم هر وقت و هر جا خواستید، حق پیشنهاد دارید، ولی اگر مطرح کردید و گفتم نه، برای بار دوم پیشنهادتان را تکرار نکنید.

 

این روند تا روز آخر فیلم‌برداری ادامه داشت. حتی اگر از مصطفی زمانی درباره فیلم بپرسید، می‌گوید ۱۰ درصد صحنه‌هایم را قبول نداشتم، ولی چون احسان گفت آن‌ها را بازی کردم…

 

 

 

 

 

۴۰cheragh.org
  • 9
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش