جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۷:۵۴ - ۰۲ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۰۳۲۶
فیلم و سینمای ایران

فیلم بیوگرافی از زبان سازنده‌اش فاطمه ثقفی؛

این‌جا رینگ بوکس است!

فاطمه ثقفی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

از نظر فاطمه ثقفی وقتی وارد سینما می‌شوی باید تا آخرش بجنگی...

 

بیوگرافی نخستین ساخته فاطمه ثقفی است. فیلمی درباره یک موضوع ملتهب اجتماعی؛ تغییر جنسیت؛ با داستان دختری به نام راحله که برادرش سعید یک بیمار ترنس است و راحله باید برای عمل تغییر جنسیت او پول جور کند. تمرکز اصلی ثقفی در این فیلم روی کاراکتر راحله است و به‌جای تمرکز روی بیماری سعید، بر رنجی که اطرافیان او می‌کشند، تاکید کرده است.

 

درباره فاطمه ثقفی، کارگردان فیلم بیوگرافی باید گفت که به‌خاطر فعالیت پدر و برادرش در حوزه سینما از کودکی با این حرفه آشنا شده است. او که به‌عنوان دستیار کارگردان و منشی صحنه در فیلم‌های برادرش امیرحسین ثقفی حضور داشته و به گفته خودش این فیلم‌ها برایش حکم یک کلاس آموزشی را داشتند؛ با بیوگرافی روایتگر یک روز از زندگی یک خانواده حاشیه‌نشین شهر تهران است که هر کدام با مشکلاتی دست به گریبان هستند و برای رهایی می‌جنگند.

 

ثقفی که گرایش اصلی‌اش به ادبیات بوده و از آن حوزه وارد سینما شده است، ورود به این حرفه را مثل حضور در زمین بوکس می‌داند که وقتی وارد آن می‌شوی باید تا آخرش بجنگی. بیوگرافی فیلم نخست فاطمه ثقفی است که فیلمنامه آن را برادرش امیرحسین نوشته و پدرش علی‌اکبر ثقفی آن را تهیه‌ کرده است...

 

 ظاهرا فیلم بیوگرافی شخصیت اصلی ندارد. درست است؟

یک زن راوی فیلم ما است و همه چیز را از منظر او نگاه می‌کنیم و از این طریق به زندگی دیگران می‌پردازیم. هر جایی که دختر هست ما هم حضور داریم و جهان را از منظر او تعریف می‌کنیم. تمام آدم‌های فیلم من قربانی می‌شوند و در عین حال قربانی می‌کنند. نوعی نسبی‌گرایی در این فیلم وجود دارد که ما نمی‌توانیم حق را به هیچ‌کس بدهیم. در حقیقتِ امر هم همین است؛ حق دست هیچ‌کس نیست. حقیقت مثل آینه‌ای بوده که شکسته و هرکس یک تکه از آن را برداشته، برای همین هرکسی فکر می‌کند حقیقت نزد خودش است، در صورتی که این امر کاملا نسبی است، آدم‌های فیلم من هم همین‌طور هستند.

 

 با توجه به این‌که برادرتان امیرحسین ثقفی نگارش این فیلمنامه را برعهده داشته‌است، چقدر شباهت یا تفاوت میان بیوگرافی و فیلم‌های برادرتان وجود دارد؟

اول می‌خواستم فیلم دیگری بسازم؛ ولی ساخت این فیلمنامه به من پیشنهاد شد. قبل از این‌که بخواهم وارد سینما شوم، دست به قلم بودم و از جهان ادبیات وارد سینما شده‌ام. برادرم از حوزه فلسفه وارد سینما شده است.

 

بیوگرافی از درون امیر بیرون آمده‌ است و مطمئنا نگاه شخصی او در کار دیده می‌شود، ولی به نظر من بیوگرافی وجه دیگری از امیر را معرفی می‌کند که شاید تاکنون در فیلم‌های قبلی او دیده نشده باشد. زندگی من و امیر تا حد زیادی به همدیگر گره خورده است و با هم فرازونشیب‌های زیادی داشته‌ایم. فکر می‌کنم رابطه میان من و امیر همیشه برای او دغدغه بوده است و همین باعث شده براساس این رابطه بیوگرافی را بنویسد و از من که خواهرش هستم بخواهد که این قصه را بسازم.

 

  نگاهی که جامعه ما نسبت به ترنس‌ها دارد باعث می‌شود نتوان به‌راحتی درباره آنها سخن گفت و فیلم ساخت. برای این‌که بدون رد شدن از خط قرمزها بتوانید حرف‌تان را بزنید دچار خودسانسوری نشدید؟

تجربه‌های من در زندگی و سینما همیشه شهودی هستند، نه آماری و جامعه‌شناختی. هیچ‎وقت نمی‌توانم بگویم این موضوع ملتهب است، پس باید درباره‌اش تحقیق کنم و فیلم بسازم، بلکه باید یک مسأله به شکل شهودی درگیرم کند تا سراغش بروم. اگر چنین حسی در من به وجود بیاید، دیگر به این فکر نمی‌کنم که ممکن است با خط قرمزها مواجه شوم یا نه. البته که این تجربه‌های شهودی درنهایت از یک‌سری کانال‌ها رد می‌شود و مطمئنا در این مسیر با تغییراتی روبه‌رو خواهد شد. ساخت بیوگرافی برایم این‌گونه نبود که بگویم چه موضوع فوق‌العاده‌ای! باید درباره‌اش فیلم بسازم، بلکه من درد یک آدم را از نزدیک دیدم و آن‌قدر به‌هم ریختم که تصمیم گرفتم هرطور شده فیلمی درباره‌اش بسازم.

 

 چگونه شد از زاویه راحله که برادر یک بیمار ترنس است، داستان را روایت کردید؟

پرداختن به چنین روایتی برای مردم جامعه ملتهب است. این‌که از فیلتر راحله داستان روایت شود، اصرار خودم بود. همان‌طور که می‌دانید فیلمنامه بیوگرافی را برادرم امیرحسین نوشت، ولی من به او تاکید کردم از منظر راحله داستان را پیش ببرد. چند‌سال پیش دچار حادثه‌ای شدم که مدت زیادی خانه‌نشینم کرده بود.

 

این تجربه باعث شد متوجه شوم آسیبی که بیمار از مریضی خودش می‌کشد با آسیبی که اطرافیان و خانواده او به این واسطه متحمل می‌شوند، خیلی تفاوت دارد. دو‌سال در بستر بیماری بودم و به چیزهای مختلفی فکر می‌کردم. غرق در بیماری‌ام شده بودم و حواسم نبود که خانواده‌ام دارند چه رنج عظیمی را تجربه می‌کنند. بعدها متوجه شدم چقدر خانواده‌ام در دوران مریضی‌ من سختی کشیده‌اند. به همین دلیل بود که دوست داشتم در داستان بیوگرافی روی آسیبی که اطرافیان بیمار می‌بینند، تمرکز بیشتری داشته باشم.

 

  می‌توانید بگویید چرا از بازیگران تئاتر در فیلم‌تان استفاده کردید؟

ابتدا با بازیگران حرفه‌ای سینما برای این فیلم قرارداد بستیم و تمرینات زیادی هم صورت گرفت، ولی آن اتفاقی که مدنظر من بود با بازیگران حرفه‌ای رخ نمی‌داد. ترجیح می‌دادم اگر امکانش باشد آدم‌های فیلمم را از خیابان و از میان آدم‌های عادی پیدا کنم تا باورپذیری فیلم بیشتر شود. دوست داشتم مخاطب قصه فیلمم را باور کند. این‌که از بازیگر چهره استفاده کنم تا مخاطب را به سالن سینما بکشانم برایم اهمیتی نداشت. حالا اما درباره این بازیگران باید بگویم تمام کسانی که در این فیلم بازی کرده‌اند، از لحاظ روحی و حسی به من نزدیک هستند. فیلم من حسی است و باید کسانی در آن بازی می‌کردند که بتوانند با این حس‌ها همراه شوند. بازیگرانی که درحال حاضر در فیلم حضور دارند، آن‌قدر بکر و ناب بودند که خود من هم آنها را باور می‌کردم. این را به جان پذیرفتم که فیلمم به‌خاطر نداشتن بازیگر چهره کمتر دیده شود، ولی در عوض خودم آن را باور کنم.

 

   ظاهرا نام این فیلم در ابتدا آدم این‌جا تنهاست بوده و بعد به بیوگرافی تغییرنام داده است. درباره دلیل این تغییر توضیح می‌دهید؟

آدم این‌جا تنهاست فکر اولیه ما بود، احساسم این بود که بیوگرافی نام بهتری برای این فیلم است، چون این حس را می‌دهد که داریم زندگی این افراد را با هم دوره می‌کنیم. نمی‌خواستم قبل از این‌که فیلم دیده شود، نام، یک برچسب روی آن بزند و مخاطب با شنیدن این نام با خود بگوید احتمالا قرار است در این فیلم درباره تنهایی آدم‌ها صحبت شود. دوست داشتم زندگی این آدم‌ها را تعریف کنم و سعی کردم بدون قضاوت کردن زندگی‌شان و با فاصله گرفتن از آنها داستان‌شان را روایت کنم.

 

  در سینمای ایران به فیلم‌هایی مستقل گفته می‌شود که با بودجه اندک و چهره‌های ناشناخته ساخته می‌شوند، در صورتی که فیلم مستقل در سایر نقاط جهان تعریف دیگری دارد و ممکن است یک فیلم مستقل با سوپراستارها و عوامل حرفه‌ای ساخته شود. فیلم شما چه ویژگی دارد که آن را در زمره فیلم‎‌های مستقل می‌دانید؟

این اعتقاد اشتباهی است که بخواهیم فیلمی با تولید محدود را در مسیر متفاوتی با فیلمی که با پروداکشن بزرگی ساخته شده قرار دهیم. فیلم مستقل، از نگاه مستقل می‌آید. البته که ما بیوگرافی را با بودجه کمی ساختیم و همه عوامل از دوستان بودند، ولی مستقل بودن این فیلم مربوط به پروداکشن محدودش نمی‌شود. همان‌طور که فیلم مردی که اسب شد با وجود پروداکشن سنگینی که داشت از یک نگاه مستقل سرچشمه گرفته بود و در زمره فیلم‌های سینمای مستقل قرار می‌گرفت.

 

این‌که بگوییم سینمای مستقل همان سینمای لوباجت است، تعریف بسیار اشتباهی ارایه داده‌ایم. درست است که برای ساخت بیوگرافی حتی یک‌هزار تومان هم از جایی به ما داده نشد و تهیه‌کننده به صورت مستقل تولید آن را برعهده داشت، ولی به‌طور کل، نگاه شخصی من نیز نگاهی مستقل بود و همین موضوع فیلم ما را در زمره فیلم‌های سینمای مستقل قرار می‌دهد. حتی اگر امکانش را داشتم که این فیلم را با پروداکشنی بزرگ و بازیگرانی سوپراستار بسازم، باز از این کار اجتناب می‌کردم، چون زجری که در این بدوبدوها برای ما وجود داشت، باعث شد فیلم روی پرده نتیجه مورد نظر را بدهد. رابطه‌های بیرونی من روی این فیلم تأثیر گذاشته است و اضطرابی که بچه‌ها داشتند و این‌که می‌دانستند ما زیاد زمان نداریم، باعث شده این حس و حال و اضطراب روی پرده هم دیده شود و نتیجه خوبی به همراه داشته باشد.

 

 خیلی‌ها درباره تلخی این فیلم گفته‌اند. شما خودتان چه؟ بیوگرافی را فیلم تلخی می‌دانید؟

فکر می‌کنم این نوع تلخی‌ها باید چشیده شود تا وقتی مخاطب در زندگی واقعی با موقعیت مشابه مواجه شد، بتواند بهتر فکر کند و تصمیم درست بگیرد. آن موقع است که تلخی این فیلم به داد مخاطب می‌رسد و کمکش می‌کند تا راه درست را پیش بگیرد. چون حالا دیگر می‌داند که انتخاب راه اشتباه می‌تواند چه تلخی‌هایی به همراه داشته باشد.

 

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 14
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش