جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۵۰ - ۱۹ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۴۶۹۸
تئاتر شهر

نمایش «دَدِه‌خانم» به نویسندگی و کارگردانی جواد عاطفه ؛

زندگی و رقص در آغوش مرگ!

نمایش دَدِه‌خانم,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

دَدِه‌خانم؛ نمایشی از جواد عاطفه، اجرائی به‌یادماندنی و تکان‌دهنده، اجرائی «از یک دم»؛ فاصله‌ بین هستی و نیستی؛ زندگی و مرگ! دده‌خانم کاری‌ است که چه دوستش داشته باشیم و چه دوستش نداشته باشیم، تأثیر عمیق خویش را بر ساحت روان‌شناختی ما می‌گذارد. از همان ابتدا، از بدو ورود، قدم به تاریکی می‌گذاریم؛ تاریکی و سیاهی‌ای که تاریکی قبر را تداعی می‌کند و بعد زمزمه‌هایی را می‌شنویم که تمامی ندارد؛ صدای خنده، گریه و تکرار زمزمه‌های زنانه، حضور در لحظه را برای تماشاچیانش فراهم می‌کند؛ زمزمه‌هایی که در روان‌شناسی ثابت شده است! و به صورت گفت‌وگوهای درونی و نشخوارهای ذهنی مداوم و اتوماتیک‌وار در ذهن تاریک حضور دارند و حاصلی جز تجربه‌های ناخوشایند ندارند.

 

در ۱۰ دقیقه‌ اول، عاطفه پاکبازنیا؛ بازیگر نقش دده‌خانم که به شایستگی از پس اجرای نقشش برآمده، یک‌راست بر سر اصل مطلب می‌رود و با یک جمله‌ کلیدی «هرشب به خوابم می‌آد...» مخاطب را به خودش می‌آورد که زبان نمایش، زبان خواب است؛ زبان ایهام است؛ زبان سمبل و نماد است. او به خوبی می‌تواند ترس و استیصال را با نگاهش به مخاطب منتقل کند.

 

نقص ، شرم و احساس گناه

خیلی زود تماشاگر درمی‌یابد که احساس گناه و عذاب وجدان با وجود این زن عجین شده؛ احساس گناه بابت تمام آنچه در اختیارش بوده و نبوده؛ اینجاست که می‌توان گفت دده‌خانم نماد زن ایرانی است؛ یک‌جا مستقیم اشاره می‌کند: «یک عمر به عالم و آدم برای بی‌کسی‌مون جواب پس دادیم....». به‌راستی نوری که روی صورت او می‌افتد نوری است با منبع نامرئی که بر صورت زن ایرانی؛ به‌ویژه آنها که مردی در کنار خود ندارند، افتاده است.

 

زنانی را به‌ خاطر می‌آورم که بارها در اتاق مشاوره برای تنهایی خود گریسته‌اند و سرانجام خود را برای کرده و نکرده‌شان سرزنش کرده‌اند، قاضی شده‌اند و شدیدترین حکم‌ها را برای خود صادر کرده‌اند؛ مددکار شده‌اند و برای خودشان دل سوزانده‌اند. آنها مجبور بودند به جامعه مردسالار پاسخ‌گو باشند؛ چه فرقی می‌کند پرسشگر پدر باشد یا همسر یا همسایه و همکار... ؛ آنها که به قول دده‌خانم فکر می‌کنند «روسیاه عالم و آدم هستند»، چراکه نتوانسته‌اند دختر، همسر یا مادر خوبی باشند و می‌ترسند که «روسیاه آخرت هم بشوند». جامعه به زنان آموخته که حضورشان کنار یک مرد به رسمیت شناخته می‌شود و شرایطی غیر از این گویای خلائی عمیق است.

 

دده‌خانم می‌گوید: «یک عمر توداری کردم، سوختم و ساختم...» و صدایش در گوشم زنگ می‌زند؛ «درد تو دلم کبره بسته...». غریزه یک زن در بحران حرف‌زدن است و خالی‌شدن، درمانش هم همین است، اما جامعه مردسالار یا خودش را به نشنیدن زده یا صدای زن را به‌گونه‌ای خفه کرده است که نتواند خود را ابراز کند و این همان دردی است که نظریه‌ فمینیسم پس از سال‌ها در روان‌شناسی مطرح کرد؛ دردی عمیق و مزمن؛ نابرابری‌ای که مرد در درجه اول در حق زن و بعد در حق خودش روا داشته و حالا از زن خواسته می‌شود حرف بزند از «دردی که درد یک عمره» و او سکوتش را می‌شکند و از دردی می‌گوید به درازای یک تاریخ!

 

فراموشی

کم‌کم مخاطب درمی‌یابد چرا این زن به دنبال قرصی برای خواب است؛ او خوابی می‌خواهد به مثابه آرامش، رهایی و خلاصی. او نسخه‌ای می‌خواهد برای نسیان و فراموشی... .

 

بی‌اختیار به یاد گفته‌ای از تارکوفسکی می‌افتم؛ «تنها یک‌چیز می‌دانم و آن این است که وقتی می‌خوابم، دیگر معنای ترس را نمی‌دانم. معنای رنج را. معنای سعادت را. خوشا آن کس که به خوابی عمیق فرورفته است. خواب سکه‌ای است که بهای هر چیز را می‌پردازد. ترازویی است که وزن همه‌ آدمیان در کفه‌هایش یکسان است. فقیر و غنی و دارا و ندار و همه و همه ...».

 

تنهایی

زنی که به‌ناچار از دنیای زندگان گریخته و به آرامش دنیای مردگان پناه آورده، بیشتر از دیگران، خود را درگیر اضطراب‌های وجودی کرده است؛ اضطرابی به‌ویژه در مورد مرگ و تنهایی. دده‌خانم تنشی را برایمان فراهم می‌کند «میان آگاهی از تنهایی مطلق و آرزویمان برای برقراری ارتباط، محافظت‌شدن و بخشی از کل‌بودن...»؛ کل‌بودنی که در پیوستن به خورشید، منبع نور و روشنی و گرما و آسایش تجلی می‌یابد. تنهایی او همان‌طور که اروین یالوم روان‌شناس متبحر در روان‌درمانی اگزیستانسیال می‌گوید در سه بُعد است:

 

- «تنهایی بین‌فردی» که معمولا به صورت جداافتادگی و بی‌کسی تجربه می‌شود. باورهای خرافی و ترس جاهلانه مردم این زن را به انزوای اجتماعی کشانده است.

 

- «تنهایی درون‌فردی» که زمانی اتفاق می‌افتد که فرد خواسته‌ها و احساسات خود را خفه کند. بایدها و اجبارها را به‌جای آرزوهایش بپذیرد، به قضاوت خود بی‌اعتماد شود و استعدادهایش را به بوته‌ فراموشی بسپارد. دده‌خانم از این لحاظ، انسانی است از خود بیگانه و از درون خالی.

 

- «تنهایی اگزیستانسیال» که جدایی است میان فرد و دنیا، مرگ فرزند آخرین رشته پیوند او را با دنیا قطع می‌کند و او را به اعتراف وامی‌دارد که بگوید: «هستم، اما به روحت قسم نیستم».

 

 

sharghdaily.ir
  • 12
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش