جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۳۹ - ۱۳ تير ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۴۰۳۵۰۶
تئاتر شهر

نقدی بر نمایش «زخم‌های وحشتناک زمین بازی»

نمایش زخم‌های وحشتناک زمین بازی,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

زمانی ارنست یونگر در کتاب «درباره درد» و در باب رنج انسان مدرن، متذکر شده بود که «ارتباط خود را با درد بگو و به تو خواهم گفت که هستی!» از نظر او البته درد را می‌توان در رابطه با «جَنَم» آدمی ادراک کرد و به‌عنوان معیار انسان، امری است بی‌جایگزین. پیوند انسان و درد به هیچ روی برنامه‌ریزی شده نیست و حتی می‌تواند از یک منظر انسان‌شناسی سیاسی، معیار تشخیص یک‌نژاد باشد در تحمل درد.

 

هر چه هست جهان مدرن، با مناقشات سیاسی‌اش، درد را با کیفیت و کمیت یکسره تازه پدید آورده و تاب‌آوری آن نیز به تحملی دیگرگون احتیاج دارد. از این منظر می‌توان به نمایش «زخم‌های وحشتناک زمین بازی» به نویسندگی راجیو جوزف و کارگردانی علی منصوری، از باب رابطه‌اش با درد نظری کرد و چیستی و چرایی این عاشقانه پر درد را به تأمل نشست. نمایشی در هشت صحنه که قرار است ۳۰ سال از یک رابطه بحرانی را روایت کند. تکه‌هایی که با یک تمهید ریاضیاتی پس و پیش شده و اتصالی هستند میان کودکی، بلوغ و میانسالی. صحنه اول با هشت سالگی و زیست و زبان کودکانه در دفتر پرستاری یک مدرسه آغاز می‌شود.

 

به تناوب ۱۵ سال به پیش رفته و پنج سال به عقب بازمی‌گردد. این ساختار محاسباتی، پیوستار روایی را درهم می‌ریزد اما از قضا، نشان از لحظاتی دارد که مواجهه با دیگری، خودآگاهی و بلوغ، چندان در قید و بند گذران عمر نبوده و همچون امری پیش‌بینی‌ناپذیر، ناگهان بر ما حادث می‌شود. راجیو جوزف، با یک تقسیم‌بندی پنج ساله، سنین هشت، سیزده، هجده، بیست‌وسه، بیست‌وهشت، سی‌وسه و البته سی‌وهشت سالگی را انتخاب کرده و به پیش می‌رود.

 

ترکیبی معنادار از آسیب‌پذیری‌ها، شیطنت‌ها، آرمانگرایی و افسردگی‌ها که میان دوران‌های زندگی در نوسان است. رابطه داگی و کیلین، این صیرورت همچون سفری است از کودکی به میانسالی. از کشف تا کنار آمدن با جهان. داگی و کیلین با دیدارهای فاصله‌دارشان، بلوغ را از سر گذرانده و عشقی ناممکن را تجربه می‌کنند. زخم بر جسم و جان‌شان نقش بسته و در عشق، ناکامانی ابدی‌اند.

 

 زخم‌های وحشتناک زمین بازی از آن جنس نمایش‌هاست که بشدت راه به تفسیرهای روانشناسانه می‌دهد. درد و رنجی که هر فرد در خلوت و انزوای خود، از سر گذرانده و مسبب فروپاشی ذهن و تلاشی سوبژکتیویته است. اما با عنایت به سرگذشت شخصیت‌هاست که می‌توان از یک منظر جامعه‌شناختی بر این وضعیت نظر کرد. داگی و کیلین، خشونت خانوادگی و اجتماعی را تجربه کرده‌اند. ساختارهای ناکارآمد، از آنان سوژه‌هایی زخم‌خورده و عصبانی ساخته که بر خود خشم می‌ورزند و بدن‌شان را بتدریج در معرض نابودی قرار می‌دهند.

 

بدن همیشه سیاسی است و در معرض اعمال قدرت. بی‌جهت نیست که نهادهایی چون مدرسه، بیمارستان، مرکز درمانی، مؤسسه کفن و دفن و سالن هاکی روی یخ، فضاهایی هستند که داگی و کیلین، هنگام دیدارهایشان، به نوعی زیر نظر دیگری بزرگ‌اند. نهادهایی در ارتباط با نظم سیاسی و اعمال قانون.

 

بنابراین، در کنار تفسیرهای روانشناسانه از نمایشنامه راجیو جوزف، توجه به مناسبات اجتماعی و سیاسی می‌تواند راهگشا و حتی ضروری باشد. گو اینکه اجرای علی منصوری در سال ۹۵ در تالار قشقایی و همچنین بازتولید آن در مجموعه مهرگان، با دوری از احساسات‌گرایی، با طراحی صحنه مینیمالیستی، با خلق فضای انتزاعی، با کنترل بازی‌ها سعی دارد به این سویه‌های اجتماعی نزدیک شود. اما نوع بازنمایی بدن و کیفیت هر دم بحرانی شونده این رابطه، بنابر ملاحظات فرهنگی جامعه ما، این امکان را چندان مهیا نمی‌کند و اجرایی ملایم نصیب مخاطبان می‌شود.

 

اصولاً روایت دقیق از نمایشنامه‌هایی که مبتنی است بر بازنمایی بدن بحرانی‌شده، در اینجا و اکنون ما امری است دشوار و اغلب گرفتار لکنت. اما از یک منظر جامعه‌شناختی، این تقلیل‌گرایی نشان از مناسبات اجتماعی این روزها در نسبت با سیاست است.

 

به هر حال، حتی با قیاس اجرایی که در قشقایی بر صحنه رفت و اجرای این روزهای مجموعه مهرگان، می‌توان تفاوت‌هایی را در نوع بازنمایی بدن و مناسبات پی گرفت. از نقطه نظر دیگر، اجرای قشقایی مربوط می‌شد به پروژه‌ای چون مرکز مطالعات اجرایی قشقایی و پژوهش‌هایی که دولت سفارش دهنده آن بود و اجرای این روزهای سالن مهرگان، حرکت به سمت تئاتر خصوصی و مناسبات دشوار آن است.

 

آیه کیان‌پور نقش کیلین را با ظرافت ایفا می‌کند. ترکیبی از خشم، مادرانگی و استیصال. در بازتولید نمایش، به نظر کیان‌پور توانسته به لایه‌های متکثر و متناقض شخصیت نزدیک‌تر شده و اجرایی مدرن‌تر ارائه دهد. همچنین محمد صدیقی‌مهر بعد از بازی در نمایش‌هایی چون پولانسکی و سوی‌کابوی، این‌بار جایگزین شهروز دل‌افکار در نقش داگی شده و به نوعی کنترل‌شده‌تر از اجرای قبل، کودکی تا میانسالی را به نمایش گذاشته. همکاری کیان‌پور و صدیقی‌مهر در پولانسکی و عددهای نشده، آن دو را واجد شناخت نسبی از توانایی‌های یکدیگر کرده تا در ساختن فضای کلی اثر، به نوعی از هارمونی دست یابند. علی منصوری در مقام طراح و کارگردان، در سالن مهرگان، آن فضای به نسبت بزرگ‌تر قشقایی را در اختیار نداشته و اجرایی با فشردگی مکانی و زمانی بیشتری را تجربه کرده است. بازیگران نزدیک به تماشاگران بوده و تحرک‌شان محدودتر است.

 

اما از سوی دیگر، این نزدیکی خود عاملی برای همذات‌پنداری بیشتر با مخاطبان شده و هولناکی روایت را شدت بیشتری بخشیده است. در نهایت می‌توان نمایش زخم‌های وحشتناک زمین بازی را از آن جهت معاصر ما دانست که با ظرافت توانسته مسائلی چون کودک‌آزاری، زخم‌های دوران کودکی و خشونت‌های خانوادگی را با وضعیت اجتماعی گره زده و در باب آینده، هشدار دهد. نکته‌ای که در انبوه اطلاعات، اغلب به فراموشی سپرده می‌شود. ‌

 

محمدحسن خدایی

 

iran-newspaper.com
  • 13
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش