دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۳
۰۸:۰۷ - ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۲۰۲۵۷۳
میراث فرهنگی و صنایع دستی

گفت‌وگو با مسئول چیدمان خانه موزه آل احمد:

همسایه‌های سیمین و جلال آمدند و از شوق اشک ریختند

خانه سیمین و جلال,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,میراث فرهنگی

«سیمین و جلال» یا «جلال و سیمین»؟ لیلا زندی، موزه‌داری که مسئول چیدمان خانه سیمین و جلال بوده، می‌گوید؛ حتی انتخاب بین این دو عنوان هم دشوار بوده است. او ماجرای چیدمان این خانه- موزه را برای «شهروند» شرح می‌دهد و از همسایه‌های قدیمی می‌گوید که بعد از سال‌ها به این خانه آمدند و با چشم‌ تَر رفتند.

 

 وسایل خانه سیمین و جلال، آثار مهم حجم و نقاشی، همه همان است که در گذشته بود؟

برای چیدمان خانه، داده‌های این خانه را داشتیم و درعین ‌حال اشیایی به این‌جا اضافه شد. ما همه اینها را بررسی کردیم و با جست‌وجو، اشیایی که مربوط به این خانه بود را برگرداندیم. خانواده خودشان هم همکاری کردند. ویکتوریا خواهر خانم دانشور خیلی از تبدیل این‌جا به موزه استقبال کرد و بعضی وسایل مهم را به موزه اهدا کرد، مثل حلقه‌های ازدواج سیمین و جلال، چند تابلوی نقاشی و تابلوهای عکس مثل تابلوی مونالیزا اثر استاد جوادی‌پور.

 

وسایل خانه تقریبا کامل بود و در ارتباط‌هایی که برقرار شد، اطلاعات زیادی به دست آوردیم. آثار مهمی مثل آثار‌ هانیبال الخاص، بهمن محصص، بهجت صدر و پروانه اعتمادی، در این خانه است. یک بخش اشیای معمول خانه است و بخش دیگر آثار هنری است که به خانه تعلق دارد، مثل تابلوهای نقاشی و یک اثر حجم که کار محصص است.

 

خود کتاب‌ها مجموعه جالبی بود. آنها را تقسیم‌بندی کردیم و مجموعه‌ای که به آنها هدیه شده و امضا دارد و بسیاری از آن‌ها کار نویسندگان جوان است که به سیمین هدیه داده‌اند و یادداشت گذاشته‌اند. آنها او را مادر و بانوی قصه‌های ایران خطاب کرده‌اند. در این مجموعه، کتاب‌هایی که به جلال هدیه داده شده و بعضی نویسندگان پای آن امضا کرده‌اند، همچنین کتاب‌هایی که جلال عادت داشت برایشان حاشیه‌نویسی می‌کرد، هم دیده می‌شود، از همه این کتاب‌ها لیست‌برداری و مستندنگاری شد.

 

 وقتی برای آغاز کار به این‌جا آمدید، با چه ‌چیزی مواجه شدید؟ مجموعه‌ای از اسناد در هم ریخته؟ حتما جمع‌کردن آنها دشوار بود.

من با یک خانه مواجه شدم؛ خانه‌ای که البته قرار بود موزه شود. از ١٥ اسفند ٩٦ برای آماده‌سازی آمدم اما عملا شروع کار از ١٥ فروردین بود.

 

 چقدر سریع پیش رفتید. چالش چیدمان موزه در این مدت کوتاه چه بود؟

برای ما اهمیت داشت که چیدمان چطور اتفاق بیفتد. در این‌باره باید دو مسأله را در نظر می‌گرفتیم؛ یکی حفظ فضای خانه و دیگری تغییر کاربری آن به خانه موزه. فکر می‌کنم درنهایت تلفیق این دو با هم به بهترین شکل اتفاق افتاد.سعی کردیم روح خانه به معنای واقعی حفظ شود و درعین حال نیاز مخاطب موزه هم تأمین شود. در واقع هم باید سعی می‌کردیم که لطافت خانه حفظ شود و هم کارمان درست باشد.

 

 حالا جلال وسیمین یا سیمین و جلال؟

اتفاقا این یکی خیلی مورد بحث قرار گرفت و یکی از چالش‌ها بود. خیلی برایمان مهم بود که این کار را درست انجام دهیم. نظرات خیلی متفاوتی داده شد. جلال از بُعد اثرگذاری، فراتر از یک نویسنده است و روشنفکر زمان خودش است و در نویسندگی یک برند به شمار می‌رود. پس انتظار این است که خانه موزه به نام «جلال و سیمین» باشد. از آن طرف، سیمین هم طرفداران خودش را داشت؛ نویسنده‌ای محبوب و بسیار شناخته‌شده.

 

هرکدام از این دو، درعین این‌که زن و شوهرند اما استقلال و طرفداران خاص خودشان را دارند. درنهایت دلیلی که باعث شد پرونده این عنوان را ببندیم، این بود که براساس یک پروتکل و قانون مدنی جهانی که اسم خانم اول می‌آید، فارغ از محبوبیت و معروفیت هرکدام، نام خانه با «سیمین» شروع شد؛ انتخابی بدون غرض و صادقانه. قرار نیست به هیچ‌کدام برتری بدهیم. سیمین و جلال با هم روح این خانه را ساخته‌اند و قرار است این‌جا قصه آنها را بدانیم.

 

  درباره ارتباط با دوستی نیما یوشیج و سیمین و جلال؛ مستنداتی در خانه پیدا نکردید؟

به این دلیل که این خانه پیش از این دست وارثان بوده، پس اسناد زیادی از هم پیدا نکردیم. البته می‌دانم که بعضی دست‌نوشته‌ها پیش آنها نگهداری می‌شود. میان اسناد، کارت دعوت سمیناری درباره نیما که جلال قرار بود سخنران آن سمینار باشد و یادداشت‌های مربوط به متن سخنرانی این سمینار را هم پیدا کردم. این یادداشت و کارت دعوت حالا در ویترین است و این عنوان رویش نوشته شده: «چرا به نیما ارج می‌نهیم؟» در کنار این، کتاب‌هایی است که نیما امضا کرده و به جلال داده. چیز بیشتری در اسناد ندیدم.

 

 تماس مستقیم با خانه دانشور و آل‌احمد و درگیری با مستندات این زندگی برای شما غریب نبود؟

من پیش از این تنها در موزه کار کرده بودم و نه خانه- موزه. بنابراین روح این خانه برای من و تیمی که در این پروژه کار می‌کردند، بسیار متفاوت بود. هرچند من به‌عنوان موزه‌دار نباید اصلا شخصی و سلیقه‌ای برخورد کنم و هر خانه- موزه دیگری هم که بود، اگر شخصیت مورد نظر را دوست نداشتم، حتما سعی می‌کردم که کار درست انجام بشود. این‌جا هم جای خود را دارد. من صراحت و قلم آل‌احمد را خیلی دوست دارم و دانشور را شخصیتی محبوب برای اهل داستان می‌دانستم و کار در این خانه باعث شد این علاقه و انرژی دوبرابر شود.

 

 خانه چقدر تغییر کرده است؟

می‌خواستیم خانه، بکر و ساده بماند. به همین دلیل یکی از موارد مهم، دیدن مستندات تصویری از این خانه بود. تنها موردی که فکر می‌کنم الان در فضای داخل نشیمن الحاق شده، پرده‌های نارنجی است اما آن هم بیخودی نیست. در این خانه که ٦٠‌سال در آن زندگی کرده‌اند، شاید سه مدل پرده استفاده شده باشد، مثلا یکی توری، یکی گیپور و یکی پرده‌ای ضخیم. باید می‌دیدیم موزه به چه پرده‌ای احتیاج دارد و چون نمی‌خواستیم نور مستقیم به فرش بخورد، پرده ضخیم را انتخاب کردیم. پرده‌های این خانه قبلا نارنجی بوده و خیلی اتفاقی فهمیدیم این رنگ مورد علاقه سیمین بوده است.

 

  استقبال در این دو روز چطور بود؟

روز دوم از صبح تا ظهر شاید ٥٠ بازدید‌کننده داشتیم و بدون استثنا در این موزه همه زندگی را بیشتر از نویسندگی دیدند. خیلی‌ها فکر می‌کردند این‌جا قرار است کتاب ببینند اما ویترینی دیدند که حس عشق را در خود دارد و از یک رابطه و دوست‌داشتن حرف می‌زند. یا مجموعه نقاشی‌ها و آثار هنری را می‌بینند و در کل یک خانه ایرانی.

 

  همسایه‌ها   نیامدند؟

اتفاقا در افتتاحیه نکته جالب این بود که خانم‌های خانه‌دار همسایه‌های سیمین آمدند و چشم‌هایشان پر از اشک شد.خواهرش ویکتوریا را بغل کردند و خاطره گفتند. معمولا مخاطب موزه یا فضاهای شبیه آن، یک قشر خاص است اما به نظر می‌آید خانه‌بودنِ این موزه، در مخاطب هم اثر گذاشته. همسایه‌ها با شوق گفتند باز هم می‌آیند.

 

  ماجرای کافه چیست؟ بعضی درباره رفت‌وآمدها نگرانند و بعضی می‌گویند باید فضای سنتی خانه حفظ شود.

راه‌اندازی کافه در شرایط فعلی، نیاز موزه است، باید فضایی هم برای گفت‌وگو داشته باشیم، برای مردمی که از راه دور می‌آیند و برای آنها که می‌خواهند در این فضا ساعتی بمانند. البته در این‌باره انتخاب می‌کنیم. یکی از شرط‌ها این است که کافه باید تمام تعهداتی که خانه موزه در نظر گرفته را رعایت کند، حتی تابلویی که نصب می‌کنند هم، باید زیرنظر طراح موزه باشد. درعین ‌حال روی این‌که چه کسی کافه را می‌گیرد، حساسیت داریم و معتقدیم این یک تعامل میان موزه و کافه است.

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 19
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی عسکری بیوگرافی علی عسکری سیاستمدار ایرانی

تاریخ تولد: ۱۳۳۷

محل تولد: دهق، اصفهان

حرفه: سیاستمدار، نظامی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر عامل شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس

آغاز فعالیت: ۱۳۶۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی مهندسی برق - الکترونیک، کارشناسی ارشد مدیریت، دکتری مهندسی صنایع - سیستم و بهره‌وری

ادامه
ندا قاسمی بیوگرافی ندا قاسمی؛ بازیگر تازه کار و خوش چهره تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی ندا قاسمی

نام کامل: ندا قاسمی

تاریخ تولد: ۳۰ خرداد ۱۳۶۰

محل تولد: کرمانشاه

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر، مجری و صداپیشه

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

تحصیلات: دکترای شیمی آلی

ادامه
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
زندگینامه امامزاده داوود زندگینامه امامزاده داوود در تهران

عنوان شده است که ایشان همراه با برخی از بستگان خود در همراه با امام رضا به ایران می آیند اما در منطقه شمال غربی تهران به شهادت رسیدند. مرقد ایشان در زمان صفویه ساخته شد و سپس در زمان فتحعلی شاه گسترش پیدا کرد. 

دلیل مرگ این امامزاده را به صورت دقیق نمی دانند اما براساس روایات بومیان آن منطقه مشخص می شود که وی همزمان با بستگان خود به همراه امام رضا به ایران می آیند که همزمان با امام ایشان نیز به شهادت رسیدند و سال شهادت را نیز به سال ۴۸۰ هجری قمری نسبت داده اند، البته باز هم باید اشاره کرد که این تاریخ دقیق نیست و تنها براساس شواهد محاسبه شده است. 

براساس آنچه مردم محلی می گویند، امامزاده داوود در آبادی کیگا که در نزدیکی روستای کن قرار دارد، شهید شده، همجنین برخی می گویند وی با همدستی فردی به اسم نجیم گبر و یکی از درویش های روستا به شهادت رسیده است. ز منظر دیگر قاتل این حضرت شخصی به نام محمود فرح‌زادی می باشد.

ادامه
کاظم نوربخش بیوگرافی کاظم نوربخش بازیگر کمدین ایرانی

تاریخ تولد: ۱ مهر ۱۳۵۵

محل تولد: بیجار، کردستان، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۰ تاکنون

تحصیلات: دیپلم انسانی

ادامه
جیمی ولز بیوگرافی جیمی ولز نابغه پشت ویکی پدیا

تاریخ تولد: ۷ اوت ۱۹۶۶

محل تولد: هانتسویل، آلاباما، ایالات متحده آمریکا

ملیت: آمریکایی، بریتانیایی

حرفه: موسس بنیاد ویکی مدیا

ثروت: ۱/۵ میلیون دلار

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه

انواع ضرب المثل درباره امانت داری ضرب المثل ها ابزار ارزشمندی برای انتقال مفاهیم مهم اجتماعی و اخلاقی به نسل های بعدی هستند. انواع ضرب المثل درباره امانت داری نیز از این قاعده مستثنی نیستند و طی قرن ها، اهمیت حفظ امانت و درستی در روابط انسانی را به ما گوشزد کرده اند.

...[ادامه]
ویژه سرپوش