امکان دارد قبل از آنکه انسان تصمیمی بگیرد کامپیوتر آن را حتی قبل از عملی شدنش پیشبینی کند؟ شاید بهنظر این ماجرا شبیه فیلمهای علمی- تخیلی باشد که هوش مصنوعی مثلا پیش از آنکه کسی دست به جرم یا قتل بزند از تصمیم او آگاه شود و جلوی ماجرا را بگیرد.
چندی پیش رسانههای دنیا خبری را منتشر کردند که ۲ خواهر ایرانی که از محققان دانشگاه اوکلند (Aukland University of technology) در نیوزیلند هستند، یک مدل هوش مصنوعی ساختهاند که واقعا میتواند این ماجرا را به واقعیت تبدیل کند و تصمیمها و انتخابهای انسان توسط آن پیشبینی میشود. این مدل مبتنی بر نوع جدیدی از تحقیقات هوش مصنوعی و شبکههای عصبی است که با بهرهگیری از یک سیستم یادگیری ماشین براساس نحوه یادگیری و تشخیص الگوها در مغز کار میکند.
مریم و زهره دوبرجه که هر دو در ایران درس خواندهاند و حالا در دانشکاه اوکلند تحقیق و تدریس میکنند در گفتوگو با همشهری از جزئیات کشف این مدل و استفادههای آن در آینده گفتهاند. مریم متولد فروردین۱۳۶۵ در مشهد است که لیسانسش را در دانشگاه آزاد مشهد در رشته مهندسی کامپیوتر گرفته و زهره متولد شهریور۱۳۶۸ در تهران است و در دانشگاه فردوسی مشهد در رشته روانشناسی تحصیل کرده است.
مدل هوش مصنوعی طراحی شده توسط شما خیلی مورد توجه قرار گرفته است. اصولا تمرکز اصلی تحقیقاتتان در این حوزه است؟ بهطور مشخص فعالیت سالهای اخیرتان نشان میدهد که بیشتر بر استفاده از هوش مصنوعی در فعالیتهای مغزی تمرکز داشتهاید.
مریم: من پروژههای مختلفی را در زمینه هوش مصنوعی با گروههای مختلف داشتهام اما نقطه مشترک برخی از آنها کاربرد این پروژهها در حوزه سلامت بوده است. بهطور مثال با کمک هوش مصنوعی یکسری بیماریهای مغزی را پیشبینی کردیم تا بتوانیم زندگی بسیاری از انسانها را نجات دهیم. علاوه بر این، تأثیرات موادمخدر را روی مغز و کسانی که در حال ترک هستند و اینکه چطور داروها به کمک آنها میآیند، مورد بررسی قرار دادیم. حتی با کمک دانشگاه استرالیا و چندین دانشگاه دیگر مواردی چون پیشرفت آلزایمر و بروز سکته مغزی را با بررسی سیگنالهای مغزی و پیدا کردن فاکتورهایی که موجب این بیماری میشود، بررسی کردیم.
یعنی تحقیقاتتان بیشتر روی استفاده از هوش مصنوعی در فعالیتهای مغزی بوده است.
بله، پروژههای دیگری که روی آنها کار کردهام، مربوط به فعالیتهای شناختی مغز میشود؛ مثلا پروژهای را انجام دادم که در آن تشخیص دادیم زمانی که فردی جملهای با بار منفی میخواند، چه قسمتهایی از مغز او فعال میشود. از نتایج این پروژه میتوان در علم رباتیک استفاده کرد. تصور کنید سیستمی داریم که اگر فردی در حال خواندن جملهای باشد (و شما نمیدانید آن جمله چیست)، با تحلیل مغز فرد میگوید که آن جمله چه بار معناییای دارد. بهطور مثال، اگر فردی درک خوبی از جملات پیچیده ندارد، با کمک این سیستم میتوان آن قسمت از مغز او را که صدمه دیده است، پیدا کرد. درواقع ما با کمک یادگیری ماشینی که زیرمجموعه هوش مصنوعی به شمار میرود، سیستمی از دادههای مغزی را راهاندازی کردهایم که یاد میگیرد و الگوهای پنهان در دادههای مغزی را درک میکند و تشخیص بیماریها را برای پزشکان آسانتر میکند.
در خبرها آمده بود که شما در تحقیق اخیرتان که خیلی هم مورد توجه قرار گرفت ۲۰شرکتکننده را مثلا در مقابل ۲۰ لوگوی مختلف محصولات نوشیدنی قرار دادهاید و با هوش مصنوعی انتخاب آنها را پیشبینی کردهاید.
زهره: من روی تصمیمگیری ناخودآگاه تحقیقات بسیاری انجام دادم. یکی از این حوزهها نورومارکتینگ یا بازاریابی عصبی است که بسیار مبحث جدید و چندمفهومی است و شامل رشتههایی از بازایابی گرفته تا علوم اعصاب و کامپیوتر میشود.
ما مبحثی در حوزه بازاریابی عصبی داریم که «رجحان مغزی» نام دارد و درواقع مربوط به زمانی میشود که شما لوگو یا برندی را میبینید و یا به محرکی که مربوط به بازاریابی باشد، پاسخ میدهید. ما در تحقیقاتمان بررسی کردیم که میزان پاسخگویی به این محرکها بهگونهای است که مربوط به بخش ناخودآگاه مغز میشود. از نظر روانشناسی ۹۰درصد تصمیمگیریهای ما بهصورت ناخودآگاه است و قطعا ۱۰درصد آن بهصورت خودآگاه انجام میشود. این ۹۰درصد به عواطف، تجربیات و درک انسانها و بسیاری عوامل دیگر بستگی دارد که ما محققان دسترسی به آنها نداریم.
متوجه شدیم که افراد در ۲۰۰میلیثانیه الگوی برند را دریافت میکنند و این زمان همان زمانی است که مغز هنوز در بخش ناخودآگاه خود به سر میبرد؛ یعنی مغز انسان برند را دریافت میکند و در بخش ناخودآگاه خود تحلیل میکند و الگوی صحیح را بهدست میآورد. بنابراین، تصمیمگیریها بهشدت تحتتأثیر الگوهایی است که مربوط به زمانی میشود که مغز در بخش ناخودآگاه برند را تحلیل کرده است. به این معنا که خیلی قبل از اینکه شخصی راجع به چیزی فکر کند، تصمیم میگیرد.
این همان ماجرای پیشبینی تصمیم انسان است؟ یعنی حتی قبل از اینکه کسی دست به عملی بزند میتوان با توجه به الگوهایی و با استفاده از هوش مصنوعی تصمیم او را با تقریب نسبتا خوبی پیشبینی کرد؟
این موضوع کاربردهای بسیار زیادی میتواند داشته باشد که یکی از آنها پیشبینی تصمیمگیری است. در بخش بعدی این آزمایش، یکسری الگوهای آشنا و غیرآشنا برای افراد قرار دادیم و سیگنالهای مغزی آنها را با کمک EEG بررسی کردیم و متوجه شدیم که در کسر کمتری در ثانیه افراد الگوهای آشنا را درک میکنند و درواقع، ۲ محرک آشنا و غیرآشنا ۲ الگوی کاملا متفاوت در افراد داشت. کاربردهای دیگر آن در بازاریابی عصبی کسبوکارهاست؛ مثلا شرکتها با کمک این متدها میتوانند مشاوره بگیرند که چطور الگوهایشان را طوری طراحی کنند که مردم میخواهند و این طرحها خیلی زود توجه مردم را بهخود جلب میکند.
حتی در جرم و جنایت نیز این الگوها بهکار میآیند؛ مثلا تصور کنید جرمی انجام شده است و به مجرم تصویر چهره آشنا یا محیط آشنا نشان داده میشود. این شخص با کمک دستگاههایی که با این روند طراحی شدهاند، دیگر نمیتواند دروغ بگوید؛ چون ذهنش زودتر از هر چیز الگوهای آشنا را درک میکند.
درباره پیشبینی مثلا تأثیر یک برند در حوزه بازاریابی عصبی گفتید. چقدر این موضوع برای شرکتها جذاب بوده است؟
زهره: بعد از این پروژه ما به پروژههای دیگری دعوت شدیم و این نشان میدهد که موضوع بازاریابی عصبی بسیار مورد توجه بهویژه برای شرکتهای بازاریابی قرار گرفته است و آنها میخواهند از این روشها یا عملکردها برای محصولات خاص خود استفاده کنند. درواقع، هدف من در این مرحله آن است که از نتایج تحقیقات در زندگی مردم استفاده کنم و دیگر دوست ندارم خود را به مقاله محدود کنم. میخواهم شواهد عینی نتایج پژوهشهایم را در زندگی مردم ببینم.
مریم: من هم دوست دارم پژوهشهایم را به سمت مدلهای شخصیسازی شده سوق بدهم. هماکنون میخواهم در زمینه سلامت پزشکی کار کنم که هوش مصنوعی در آن برای پیشبینی علائم حیاتی و پیشبینی سکتههای مغزی و آلزایمر و حتی بیماری صرع و تشنج بهکار میرود و این کار را بهصورت شخصی یا مدلهای شخصیسازی شده انجام میدهد. معتقدم که نمیتوان با یک الگو و برای همه افراد جواب درست را به دست آورد؛ زیرا شرایط هر فرد با فرد دیگر متفاوت است. قصد دارم برای هر فرد سیستم و مدلی درست کنم که با دقت بالایی کمترین تغییر در وضعیت سلامتی افراد را پیشبینی کند. نتایج اکثر کارهای ما در نشریه نیچر منتشر شدهاند.
تحصیل در دانشگاه اوکلند روی تحقیقاتتان چقدر تأثیر گذاشت؟ بهطور مشخص همان ماجرای قدیمی امکانات در میان بود؟
زهره: من رشتهای که دوست داشتم روی آن کار کنم روانشناسی محض نبود و سعی داشتم که آن را به سمت Neuromarketing یا بازاریابی عصبی پیش ببرم. برای همین به یک دستگاه EEG یا نوار مغزی نیاز داشتم. زمانی که در دانشگاه مشهد درس میخواندم، فقط یک مرکز تخصصی این دستگاه را داشت که برای من رفتوآمد به آنجا خیلی سخت بود. در زمان کارشناسیارشد هم وضع به همین منوال بود و گاهی مجبور بودم برای دسترسی به این دستگاه به تبریز سفر کنم ولی هماکنون در دانشگاه اوکلند من یک دستگاه EEG برای خودم دارم و آن را با خودم به همهجا حمل میکنم. این دانشگاه هر دستگاهی را که برای تحقیقاتم لازم داشته باشم، در اختیارم قرار میدهد.
در اینجا شبکه دسترسی به افراد مختلف علمی بسیار وسیع است؛ درصورتی که در ایران مدت طولانی طول میکشد تا بخواهیم با فرد علمی ارتباط پیدا کنیم. دانشگاههای اینجا از نظر مالی دانشجویان را به خوبی حمایت میکنند و حتی اگر مقاله علمی داشته باشیم یا بخواهیم به کشور دیگری برای ارائه کنفرانس برویم، تمام هزینهها را خود دانشگاه متقبل میشود.
مریم: من هم در این دانشگاه به هر نرمافزار یا منابع علمی یا ابزار و دستگاههایی که بخواهم میتوانم دسترسی پیدا کنم.
دانشگاه اوکلند همیشه با برگزار کردن ورکشاپ یا کارگاههای مورد نیاز مرا حمایت کرده تا در درس و تحقیقاتم پیشرفت کنم. بابت خواندن دکتری بورس شدم و برای تحقیقاتم حقوق هم میگرفتم. بنابراین توانستم تمام ذهن و انرژیام را همانطور که همیشه آرزویم بود، برای تحقیقاتم بگذارم. البته آرزوی قلبی من این است که در ایران زندگی و تحصیل کنم و سود و منفعت تحقیقاتم را در ایران در اختیار مردم خودم قرار دهم.
با مراکز تحقیقاتی یا دانشگاههای ایران در ارتباط هستید؟
مریم: هماکنون نه، ولی خیلی دوست داریم که بتوانیم با دانشگاههای ایران کار کنیم؛ چون میدانیم محققان ایرانی در سطح بالایی هستند و میتوانیم پروژههای خوبی را با آنها کار کنیم.
ایرانیها بسیار باهوشند و تحقیقات خوبی هم انجام میدهند، ولی متأسفانه آنطور که باید تحقیقاتشان جهانی نمیشود و دیده نمیشوند. از نظر من ایرانیها باهوشترین و سختکوشترین افراد دنیا هستند و دوست دارم که تلاشهای مردم ایران در زمینه علوم به گوش همه مردم جهان برسد.
- 20
- 6