به گزارش ایران آنلاین، البته باید به این نکته هم توجه داشت که آمار اعلام شده، تنها مربوط به پروندههایی است که به پزشکی قانونی مراجعه میکنند و اگر بخواهیم به آمار همه نزاعهای سطحی هم اشاره کنیم بیشک رقمی به مراتب بزرگتر به دست میآید. این حقیقت بیانگر آن است که نزاع در میان ۵ عامل اصلی تشکیل پروندههای پلیسی، قضایی و پزشکی قانونی قرار گرفته است.
تنها طی دو ماه نخست سال ۹۶ بیش از شانزده هزار نفر به علت آسیبهای ناشی از نزاع و درگیری به مراکز پزشکی قانونی استان تهران مراجعه کردند که از این تعداد حدود ۱۰ هزار و پانصد نفر مرد و بقیه زن بودهاند.
براساس اعلام سید حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی، در کشور ما بیش از ۱۵ میلیون پرونده قضایی وجود دارد که بخش زیادی از آنها به انواع مختلف نزاعها مرتبط است. حال آنکه که کشور هند با بیش از یک میلیارد نفر جمعیت، حدود یک میلیون پرونده قضایی دارد.
اما سؤال اینجاست که چرا خشونت در جامعه ایران به شکل محسوسی در حال افزایش است؟ چرا باید در بسیاری از خودروها سلاح سرد وجود داشته باشد؟ چرا سطح آگاهی افراد جامعه نسبت به عواقب نزاع و درگیریها تا این حد پایین است؟ و هزار و یک چرای دیگر که همه به یک نقطه ختم میشوند.
بهطور قطع مسائل مختلفی چون مشکلات اقتصادی، تعصبات فکری، تربیت خانوادگی، رشد و گسترش خشونت در رسانههای گروهی، اختلالات روانی، عقدههای فکری، قدرتطلبی، اشکال در سیستم آموزشی و استفاده از مواد مخدر و روانگردانها نقش بسزایی در بروز نزاعها و خشونت در جامعه دارند.
شاید بتوان گفت کاهش شادی و نشاط در جامعه مهمترین عامل افزایش رفتارهای خشونتآمیز در جامعه ایران است. پس باید در نظر داشته باشیم که شادی و نشاط جمعی یک کنش احساسی است که طی آن جامعه از رفتارهای منتج به خشونت و خشم فاصله میگیرد و در جامعهای که مردم آن با خشم و خشونت بیگانه شوند فضای همدلی، محبت و دوستی پررنگتر میشود. از اینرو جا دارد مسئولان در ابعاد مختلف آموزشی، تربیتی، رسانهای و... زیرساختهای لازم برای ایجاد فضایی شاد همراه با نشاط باطنی، جامعه را به سوی دوری از خشونت و خشم سوق دهند.
واکاوی خشونت در جامعه و ۸ مسأله
دکتر حسین ابراهیمی مقدم- مشاور و روانشناس- در خصوص ریشه خشونت و نزاع درجامعه میگوید:«موضوع خشونت و نزاع در جوامع از چند منظر قابل بررسی است؛ نخستین مسأله، «ظرفیت و گنجایش افراد» است. ظرفیت همه انسانها با هم برابر و یکسان نیست. به تعبیری دیگر ظرفیت پذیرش و هضم مسائل مختلف در یک انسان بسیار زیاد است و در برخی بسیار کم. البته عدهای هم حد وسط دارند. به طور معمول افرادی که ظرفیت کمتری دارند وقتی به سبب مسائل مختلف از جمله استرس و اضطراب اشباع شوند با کوچکترین تلنگری از خود بیخود شده و به درگیری و نزاع میپردازند.
درست همانند ظرفی که تا انتها پر است و با یک قطره هم سرریز میشود. این در حالی است که افراد با ظرفیت و به اصطلاح صبور با کوچکترین مسأله به هم نمیریزند و دست به خشونت نمیزنند.
دومین مسأله هم بحث «ناکامیهای مختلف در زندگی» است. افراد در طول زندگیشان اهدافی را مشخص میکنند که برخی از آنها واقعی و دست یافتنی هستند و برخی هم غیرواقعی و دست نیافتنی. عدهای بر این باورند که باید به همه اهداف – چه دست یافتنی و چه دست نیافتنی – خود برسند و در صورتی که این امر محقق نشود، مستأصل شده و به ناکامی میرسند و همین مسأله باعث بروز عقدههای روحی در افراد خواهد شد. به طور مثال وقتی فردی فیلمی را نگاه میکند که شخصیت اصلیاش، همسن و سال خودش است و زندگی بسیار مرفهی نیز دارد، از همان لحظه تا مدتها در این فکر میماند که چرا من نباید زندگی مرفهی داشته باشم و همین امر باعث بروز عقدههای پیدا و پنهان میشود.
مسأله سوم، «یادگیری و آموزشهای اجتماعی» است. وقتی افراد جامعه به طور قانونمند با موانع و مشکلات مختلف آشنا شوند، خروجی بهتری نصیب جامعه میشود. در مقابل هم هرچقدر از آموزشهای اجتماعی فاصله بگیریم، سطح ناهنجاریهای اجتماعی افزایش مییابد. شما در نظر داشته باشید فردی وارد یک فروشگاه یا یک اداره دولتی میشود و در مواجهه با نخستین مشکل شروع به پرخاشگری و در برخی موارد هم درگیر میشود.
در بیشتر موارد کارکنان آن مجموعه در چنین شرایطی به قصد تمام کردن غائله، سعی میکنند، کار آن شخص را سریعتر انجام دهند. در نتیجه آن فرد کارش را ادامه میدهد و هم سایر افراد حاضر یاد میگیرند که در صورت بروز هر مشکلی، بهترین راه خشونت و داد و فریاد است و همین روش میتواند در رفتارهای بسیاری از افراد جامعه تسری پیدا کند.
مسأله چهارم، بعد و وجه «معنوی» افراد است. هرچه انسان به لحاظ معنوی سطح پایینتری داشته باشد، بیشتر به سمت عصبانیت و خشونت میرود. این در حالی است که اگر فرد ارتباط بیشتری با خدا داشته باشد، کمترعصبانی میشود و بهتر میتواند خشم خود را مدیریت و کنترل کند. بنابراین ما به افراد توصیه میکنیم که ذکر خدا را فراموش نکنند تا به آرامش بیشتری برسند.
مبحث پنجم هم «مشکلات خانوادگی» است. تجربه نشان داده افرادی که در خانوادههایشان با مشکلات و درگیریهایی روبهرو هستند، در سطح جامعه نمیتوانند خشم خود را مدیریت کنند. در سالهای اخیر نتیجه تحقیق روی کارگران شرکت جنرال موتورز نشان داده که ۸۹ درصد از افرادی که دچار آسیبهای کاری شدهاند، افرادی بودهاند که در زندگی خانوادگی مشکلات مختلفی داشتهاند و پیش از شروع کار روزانه، در خانه با همسرشان دعوا و مشاجره داشتهاند.
مسأله ششم، «تداوم شکست»های فردی است. وقتی افراد در جامعه بهدنبال کاری میروند تنها به پیروزی و رسیدن به اهدافشان فکر میکنند. در این شرایط وقتی کار به شکست میرسد، فرد برای بار اول و دوم شاید آن را هضم کند و با آن کنار بیاید اما در دفعات بعدی اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و در نهایت درگیر رفتارهای خشن میشود. این مسأله در امور اقتصادی بسیار رایج است. افراد جامعه معمولاً تحمل شکستهای اقتصادی را ندارند چراکه با هر شکست کل یا بخش زیادی از داراییشان را از دست میدهند. بنابراین بسیار سخت میتوانند خشم خود را کنترل کنند.
مسأله هفتم، بحث «نظریه هیدرولیکی» است. در روانشناسی، نظریه هیدرولیکی، مبحث بسیار مهمی است. این نظریه به ما میگوید که پرخاشگری بهعنوان یک نیروی نهفته در انسان دارای حالت هیدرولیکی است، به تعبیری دیگر نیروها و انرژیهای خوب یا بد در شخص متراکم و فشرده شده و نیاز به تخلیه پیدا میکنند. از اینرو پرخاشگری، نوعی بروز و تخلیه نیروی خشم در افراد است. در راستای توجه به این نظریه باید راههای درستتر و منطقیتری مثل ورزش، تفریح و... انتخاب کرد تا انرژی متراکم شده درون افراد به بهترین حالت تخلیه شوند.
مسأله هشتم «روانگردانها، مشکلات هورمونی و کروموزومی» است. استفاده از مواد روانگردان و مخدرهای صنعتی به طور قابل توجهی میتواند باعث بالارفتن میزان عصبانیت در افراد شود. نکته دیگر ایگرگ -y- اضافی در افراد است که میتواند موجب خشم مضاعف در افراد شود ضمن اینکه بالا بودن تستوسترون هم عاملی در بروز خشم بیشتر خواهد شد.
۱۱ دلیل برای افزایش خشونت و نزاع در جامعه
دکتر جعفر بای- جرمشناس و محقق آسیبهایاجتماعی- نیزدر خصوص علل خشونت و نزاع درمیان افراد مختلف جامعه گفت: خشونت محصول دو فاکتور اصلی است؛ اول محرکهای درونی و فشارهای روحی و دوم هم بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ... و کمبودها.
اما جا دارد که این مبحث را از ابتدا مورد واکاوی قرار دهیم. یک انسان از بدو تولد باید با شاخصههایی آشنا شود که بعدها میتواند در زندگی آیندهاش نقش مثبت یا منفی داشته باشد. اما متأسفانه در عصر حاضر اغلب شاخصهها از آغاز تولد برای کودکان با رویکردی خشن و منفی وجود دارد که همین امر باعث میشود در بزرگسالی فرد به سمت خشونت و در نهایت نزاع کشیده شود. این شاخصهها را میتوان در این دستهبندی بیان کرد:
یک؛ ابتداییترین شاخصه در ذهن و روح نوزاد، «لالایی»های سنتی و قدیمی است که در گذشته برای بچهها میخواندند تا نوزاد به خواب برود. این لالایی، مولد آرامش و مهربانی بود اما حالا دیگر از این آرامش خبری نیست و کودکان با صداهای ناهنجاری مثل جاروبرقی یا موسیقیهای تند به خواب میروند. همین مسأله منفیترین مسألهای است که نوزاد را از بدو تولد با آرامش، مهربانی و لطافت بیگانه میکند.
دو؛ نوع «اسباببازی»ها است. امروزه نوع اسباببازیها، باعث شده تا کودکان گرایش بیشتری به سمت دنیای خشن پیدا کنند. بازی با اسلحه، تیر و کمان و... و همینطور بازیهای رایانهای که فرد در صورت کشتن و ضرب و شتم پیروز میدان میشود همه به نوعی مروج خشونت و خشم هستند و هیچ نظارت اصولی هم در مواجهه با ورود این بازیها صورت نمیگیرد.
سه؛ «اشتغال زنان» یکی از مهمترین مواردی است که به کودک لطمههای فراوانی میزند. یک کودک به محبت و حمایت مادرانه نیاز دارد و وقتی در سنین ۷، ۸ سالگی خودش را در تنهایی میبیند و میفهمد که باید خودش غذایش را گرم کند، کارهایش را انجام دهد و هیچ تعاملی هم نمیتواند با نزدیکترین شخص در زندگیاش داشته باشد ناخودآگاه به سمت افکار غیرطبیعی پیش میرود.
چهار؛ «تک فرزندی» هم از جمله پدیدههای شومی است که در یکی، دو دهه اخیر در خانوادههای ایرانی باب شده است. وقتی کودک همبازی ندارد و به اصطلاح تک فرزند است میزان وابستگیاش بهسایرین مشمول افراط و تفریط میشود. به تعبیر دیگر تک فرزندی سبب احساس تنهایی عمیق، ترویج فرهنگ استقلال طلبی، افزایش میل به فرار، کم شدن قبح تک زیستی و تجرد و کاهش قداست میشود.
پنج؛ «نظام تربیتی» هم نقش تأثیرگذاری در رشد و افزایش خشونت در افراد دارد. وقتی فرد در کودکی مدام در حال ضرب و شتم از سوی والدینش است و به اصطلاح کیسه بوکس پدر یا مادرش است، در بزرگسالی با انواع و اقسام خشونتهای خانوادگی راهی جامعه خواهد شد. تنبیههای بدنی خود به خود در فرد ایجاد تنش و اشکال میکند و یکی از مهمترین مولدهای اصلی خشونت افراد به حساب میآید.
شش؛ سبک معماری در ظاهر ساختمانها و وسایل منزل هم مسأله دیگری است که میتواند از مروجهای اصلی خشونت باشد. ساختمانهای بلند و نوک تیز دیگر لطافت خانههای قدیمی و با صفا را ندارند. حتی فضای زندگی شهری امروز هم آنقدر خشک شده که جایی برای بروز مهربانی باقی نمیگذارد.
هفت؛ «رنگ لباس»ها است. اگر دقت کنید رنگهای روشن و شاد تأثیر بسیار زیادی در روحیه افراد دارد اما شاهدیم که امروزه تمایل زیادی به خرید و پوشش لباسهای تیره به وجود آمده است. لباسهای تیره بدون شک در روحیه لطیف یک انسان خدشه وارد میکند و او را به سمت خشونت سوق میدهد.
هشت؛ «آلایندهها» هم از جمله مسائل ترویج خشونت و خشم در جامعه هستند. آلایندههای محیطی، آلایندهای بصری، آلایندههای صوتی و آلایندههای بویایی از جمله آنها است که باید از کنار تبعات آن به سادگی گذر نکرد.
نه؛ «رسانه»ها هم از دیگر موضوعاتی است که در مبحث خشونت و نزاع بیتأثیر نیستند. متأسفانه در رسانهها بار منفی اخبار به مراتب بیشتر از بار مثبت آن است. در همه حوزهها ستون اخبار منفی و بد همیشه بلندتر از ستون اخبار مثبت و خوب است و همین امر روح و روان مخاطبان را آزار میدهد.
ده؛ «هنر» از جمله مباحثی است که انسانها را به سمت روحیه لطیف و مهربانی توام با آرامش ترغیب میکند. افرادی که به سمت هنرهای مختلف میروند کمتر دچار مسائل مرتبط با خشونت و در ادامه نزاع میشوند و برعکس هم افرادی که با هنر بیگانهاند استعداد زیادی در خشونت و خشم و نزاع دارند. بهطوری که میتوان گفت هر قدر غنای فرهنگی افراد بیشتر باشد خشونت و نزاع کمتر خواهد بود. البته در این مبحث باید توجه داشت که تمایل به فیلمها و سریالهایی که مروج خشونت هستند از استثناهای هنری محسوب میشود چراکه اغلب افرادی که فیلمهای خشن و خشونتبار را میبینند، تمایل و استعداد زیادی به درگیری و خشونت همراه با نزاع دارند.
یازده؛ «ارتباطات خانوادگی و اجتماعی» هم از اهمیت بالایی در کاهش خشونت برخوردار است. وقتی در خانوادهها میبینیم که افراد به جای گفتوگو از روبهرو و چشم در چشم، در زاویه دیدن تلویزیون و بدون توجه به یکدیگر با هم صحبت میکنند که این موضوع سبب میشود افراد در برقراری ارتباط درست اجتماعی دچار مشکل شوند. بنابراین جا دارد در خانواده که رکن اصلی کانون تربیتی افراد محسوب میشود قدری به این مسأله جدیتر نگاه کنیم و تلاشمان را درراستای افزایش ارتباط بیشتر و صمیمیتر در خانوادهها بالا ببریم چراکه همین روابط میتواند در درازمدت به کاهش خشونت در جامعه کمک کند.
- 22
- 7