این واقعیت بزرگ همیشه در زندگی کارگران وجود داشته اما طی چند ماه گذشته شاید بیش از هر وقت دیگری خودکشی پایش را در میان کارگران دراز کرده است. بیراه نیست اگر گفته شود، چرخه ای که با اعتصابات و تجمعات عمومی کارگران از دو سال پیش آغاز شده بود به خودکشی و اخیرا به آتش زدن ماشینهای گرانقیمت کارفرمایان یا سوزاندن شهردار تغییر شکل داده است!
هرچند آمار دقیقی از اینکه چند کارگر در سال گذشته اقدام به خودکشی یا خودسوزی کردند، وجود ندارد، با این حال اخبار و آمارهای رسمی نشان میدهد که از ابتدای فروردین ١٣٩۶ تا ١۵ فروردین ١٣٩٧، ۹ کارگر اخراجی یا گرفتار مشکلات معیشتی خودکشی یا اقدام به خودکشی کردهاند. این درحالی است که یک فعال کارگری در نیشکر هفت تپه که نخواست نامش ذکر شود در گفت وگو با همدلی ازآمار ۵ مورد خودکشی یا اقدام به این عمل تنها در شرکت هفتتپه در یکسال گذشته خبر داد.
پرده اول
زمان؛ زمستان سال ۹۶- مکان: شرکت هفتتپه
تصویر، زنی را نشان میدهد که بر سکویی ایستاده و برای کارگرانی که او را احاطه کردهاند سخنرانی میکند؛«این بار، این ما زنان شرکت هفت تپه بودیم که اعتصاب را آغاز کردیم. آغازگر حرکتی برای اخذ حق و حقوق خود و همکارانمان. اگر تا امروز خواستههای ما طلب حقوقهایمان بوده، از حالا به بعد اولین خواسته ما تغییر مدیریت شرکت و واگذاری شرکت از بخش خصوصی به دولتی است. از حالا به بعد مطالبه ما دیگر محدود به پرداخت حقوق نیست.»
در سال های اخیر آمار اخراج کارگران تحت نام تعدیل منجر به بیکاری اجباری طیفی وسیع از کارگران شده است.بنا بر آمار سازمان تامین اجتماعی، ١١ میلیون و ۵٠٠ هزار کارگر رسمی و بیمه شده در کارگاههای تولیدی و خدماتی مشغول به کارند بنا بر آمارهای غیررسمی، حدود ۳میلیون و ۵۰۰هزار نفر هم، به شکلی غیررسمی و در کارگاههای زیرزمینی و پنهان مشغول به کارند. این کارگران، فاقد شناسنامه (به این معنی که هیچ نهادنظارتی - بازرسی از وضعیت آنها آگاهی ندارند) نه ذیل قانون کار قرار میگیرند و نه دقیقا مشخص است که به لحاظ دستمزدی چه وضعیتی دارند!
پرده دوم
زمستان- یک پل عابر در اتوبان یک کلانشهر
باد شدیدی وزیدن گرفته ؛ برپلعابر پیاده، کسانی سراسیمه در حال آمد و رفت، هستند. سرنشینان ماشینها هنگام نزدیک شدن به پلعابر، جسدی حلقآویز را میبینند که باد اینسو وآن سویش میبرد. روی پل، همهمه بالا گرفته و آن پایین صدای بوق ممتد ماشینها نشان از وضعیتی اضطراری دارد. چند کودک سرشان را از سانروف ماشین بیرون آورده و همچنانکه به جسد آویزان از پلعابر خیره شدهاند، برای جسد بی جان، که نخاعش از شدت ضربه وارده خرد شده است، دست تکان میدهند.
چه شده که اینگونه جانش به توحش این طناب به دقت بافته شده داده است؟ این سوال را مردم همچنان که تلاش میکنند جسد را بالا بکشند، زمزمه وار از خود و دیگران می پرسند! برخی هنوز امید دارند که این جوان خوش برورو با آن ریش بلند و موهای آشفتهاش زنده باشد! «زنده است! زنده است آرام بالا بکشیدش!» شاید زنده باشد! «نه، نه، او مرده است... او سال هاست که مرده است...»
بر اساس گفتههای یک منبع اگاه در گفت وگو با اعتماد ازابتدای سال ٩۶ تا نیمه فروردین ماه ١٣٩٧، بیش از ٣٠٠ هزار کارگر، به دلایلی چون ورشکستگی کارگاه، پایان قرارداد، انتقال تجهیزات کارگاه به مکانی کوچکتر، تعطیلی کارخانه، عدم نیاز، به کارگیری نیروی جدید و مشارکت در اعتراض به معوقات مزدی و بیمهای، اخراج، تعدیل و بیکار شدهاند. طی ١٣ ماه گذشته حدود یک میلیون نفر از جمعیت کشور، گرفتار فقر معیشتی ناشی از بیکاری سرپرست خانوار شدهاند.
بنا بر آخرین برآورد کارگروه مزد شورای عالی کار که با همدستی دولت و کارفرمایان تدوین شده، یک خانواده کارگری ٣.٣ نفری باید ٢ میلیون و ۶٧٠ هزار تومان دستمزد بگیرد تا از نظر معیشت، تامین باشد این در حالی است که در گزارش های سازمان تامین اجتماعی، بیش از ٨٢ درصد کارگران، حداقل مزد ماهانهشان کمتر از یک میلیون و ۴٠٠ هزار تومان است. این یعنی اینکه ۸۲ درصد از حدود ۵۰ درصد خانوار ایرانی زیر خط فقر هستند!
پرده سوم
در یک روز سرد زمستان سال ۹۶ بود که یک کارگر نیشکر هفت تپه تصمیم گرفت به جای آنکه هر روز به بخش اداری و بیمه شرکت مراجعه کند و با آنها ساعتها سرو کله بزند تا مجابشان کند حق و حقوق معوقهاش را پرداخت کنند، راهی دیگر را در پیش گیرد و آن «عمل کشتن» بود؛ کشتن خود.
علی نقدی قبل از آن که خودش را در شاهکانال آب مزارع نیشکر، غرق کند، به یکی از همکارانش گفته بود:«ازاین وضعیت خسته شده و میخواهد کار را تمام کند» تا شاید این بار با مرگ و نه اعتصاب بتواند کاری برای همکارانش انجام داده باشد.
نقدی ۵۰ ساله، حدود ۲۷ سال در نیشکر هفتتپه مشغول بهکار بود. در تمام این ۲۷ سال هنگامی که نقدی برای بریدن نیهای نیشکر به نیزارهای شوش میرفت تا دستههای نی را برای تبدیل به نیشکر و قند به کارخانه ببرد، از کنار این شاه کانال آبی مزارع عبور میکرد و خدا میداند در همه این سالها چند بار به خودکشی فکر کرده بود.
خودکشیها هم به عدد تبدیل می شوند
یک فعال کارگری به همدلی میگوید: در شرکت هفت تپه در یک سال گذشته چند مورد خودکشی و مواردی هم اقدام به خودکشی داشتهایم.
این فعال کارگری و عضو سندیکای هفتتپه که نخواست نامش ذکر شود عنوان میکند: هر چند آماری دقیق از خودکشی کارگران وجود ندارد با این همه به شخصه شاهد چند مورد خودکشی یا اقدام به خودکشی بودهام.
این کارگر هفت تپه ادامه داد: چندروز پیش، شخصی که مدتها، استخدامش به تعویق افتاده بود، جلوی دیدگان دیگر کارگران اقدام به خودسوزی کرد که با اقدام به موقع همکارانم، از مرگ نجات یافت. او ادامه میدهد: مورد دیگر از آخرین موردهای اقدام به خودکشی در هفت تپه، مربوط به چند هفته پیش است که طی آن یکی از کارگران به همراه دختر و پسر حدودا ده، دوازده سالهاش، جلوی درب ساختمان مدیریت، اقدام به خودسوزی خود و فرزندانش کرد. او میخواست خود و فرزندانش را جلوی ساختمان مدیریت با بنزین به آتش بکشاند که باز هم خوشبختانه کارگران توانستند مانع از اقدام او شوند. این کارگر هفتتپه، بارها و بارها، برای رفع مشکلاتش به مدیریت مراجعه کرده و هیچ پاسخی نگرفته بود.»
طبق گفتههای این فعال کارگری تلخترین خودکشی کارگران هفتتپه اما به زمستان سال ۹۶ برمی گردد؛ زمانی که علی نقدی خودش را در شاه کانال هفت تپه غرق کرد.
«آخرینبار نقدی برای دریافت مساعده به بخش مربوطه مراجعه کرده بود. آنطور که همکارانش میگویند او پیشتر هم چندین بار اقدام به خودکشی کرده بود. او شنا بلد نبود و همکارانش فردای پس از خودکشی، جسد بیجانش را کنار کانال پیدا کردند».
این فعال کارگری میگوید: او خودش را کشت تا آنطور که خودش گفته، هم خودش خلاص شود و هم اینکه مرگش تلنگر و زنگ خطری باشد برای یک مصیبت عمومی. اما بعد از مرگش چه شد؟ جریان رسانهای شروع کرد به تلقین این حرف، که نقدی خودکشی نکرده بلکه در پییک حادثه جانش را از دست داده است. همیشه همینطور بوده است. همیشه به جای حل معضلات، عادت کردهایم صورت مسئله را پاک کنیم. واقعیت این است که نقدی وقتی دید که دیگر اعتصابات عمومی جواب نمیدهد و کارفرمایان هیچ درکی از وضعیت نامطلوب کارگران ندارند، تصمیم گرفت خودش را بکشد.
او میگوید: هفتتپه ۵۴ هزار کارگر دارد که اکثرا ۴-۵ ماه حقوق معوقه دارند. به این اعداد دقت کنید: ۵۰ هزار نفر ۵ ماه است حقوقی دریافت نکردهاند، ۵۰ هزار نفر امنیت شغلی ندارند. خانواده این ۵۰ هزار نفر بسیاری از شب ها گرسنه می خوابند. خب درهیمن وسعت، بایدانتظاریاس و ناامیدی را داشت. آمارها همه چیز را تقلیل میدهند چون هر روزه نمودار آمار بیکاری، فقر و فلاکت، مرگ و خودکشی در رسانهها ترسیم میشوند و به نظر می رسد آن مازاد بیرونی فلاکت و رنج به عددهایی انتزاعی تقلیل یافتهاند. درست مثل عادی شدن سیکل کشتار در خاورمیانه؛ این اتفاق دارد برای ما کارگران هم میافتد؛ باید حواسمان به این موضوع باشد.
بررسی آمار و اخبار رسمی نشان میدهد از فروردین ۹۶ تا فروردین ۹۷، ۹ نفر خودکشی یا اقدام به خودکشی داشتهایم؛ این در حالی است که با توجه به سخنان این فعال کارگری تنها در هفتتپه ۵ مورد خودکشی یا اقدام به آن داشتهایم. از او می پرسم آیا این دو مورد کمی ناهمخوان نیست؟ جواب می دهد: واقعیت این است که هیچ گونه منبع قابل اعتنای آماری درباره خودکشی کارگران در کشور نداریم. از این رو مواردی مانند چند مورد اقدام به خودکشی در بندر امام هیچ گاه رسانهای نشد و کسی از آن مطلع است!
او میگوید سوالی که برای آدم ایجاد میشود این است که به راستی جهان و بالاخص کشور ما دارد به کدام سمت میرود؟ چه بر سرما آمده که یک انسان نه تنها حاضر می شود که از جانش بگذرد، بلکه حاضر است به وحشتناک ترین وجه ممکن آن عمل را انجام دهد؛ اینکه خودش را با بنزین جلوی دیدگان همه بسوزاند! ما با یک سیستم معیوب و مبتنی بر منطق سود مواجه ایم. بانک ها یکی از عناصر این سیستم هستند. مجموعه همدستی عناصر این سیستم کارگر را به استیصال رسانده است. او هیچ امیدی ندارد. چرا باید من کارگر چهار پرونده در دادگاه داشته باشم. مگر چه کار کردهام. حرکت ما یک حرکت صنفی است. چرا فریاد کارگر برای دریافت حقش را امنیتی می کنند تا بعد کارفرما با سوءاستفاده از همین وضع پلیسی دست به سرکوب بیشتر کارگران بزند؟
او می گوید پیش نمایندگان خبرگان رهبری رفتیم تا دست کارفرمایان را برایشان رو کنیم، آنها با ما همدردی کردند و کاملا ملتفت بودند که حق با کارگر است. آنها گفتند می دانیم که گرسنگی کشیدن بخشی از جامعه یعنی چه؟ با این حال در یکی از همین جلسات یکی از مسئولین به من گفت که ما نمی توانیم فلان کارفرما را کنار بگذاریم چون او یکی از سهامداران شرکت است! وقتی از یک سیستم و سیکل معیوب حرف می زنم که زندگی و مرگ کارگر را در اختیار گرفته است در واقع تلاش می کنم از لایه های زیرین و بطن این ماجرا که چرا یک انسان به این درجه می رسد که خودش را بکشد یا ماشین کارفرمایش را به آتش بکشد، سخن می گویم. آیا می توان مسئله را به یک پروژه صرفا روانشناسانه با ابعاد اجتماعی تقلیل داد؟ یا نه خودکشی کارگران...
پرده چهارم
کارگر اخراجی شرکت خودروسازی، وارد پارکینگ مجتمع تولیدی میشود. فضا بر روال همیشگی در جریان است. یک دبه ۲۰ لیتری در دستش با لباس کار! رفتوآمد کمی در فضای تالارمانند شرکت در جریان است. کارگر اخراجی برآشفته است اما به تجربه دریافته که تا حد امکان باید خونسردیاش را حفظ کند چرا که عصبانیت صرف همیشه همه چیز را به نفع آنها تغییر می دهد! بهعبارتی عصبیت فاقد برنامه، همیشه امکانهای برخورد قهری را برای مدیران بالا دستی فراهم می سازد.
تلاش میکند خشمش را فرو خورد و احتمالا در همین حال با آرامش بیشتری همه چیز را در ذهنش مرور می کند. مروری که احتمالا هفتهها و شاید ماهها درگیرش بوده است. اگر این کارگر اخراجی پیشتر این نقشهها را شبها آن هم در ساحت خیال باز میساخت تا به این امید خواب رفته رفته خیالش را برباید، حالا اما در این روز بهاری، ماجرا جدی شده و او با لباس کار و یک دبه ۲۰ لیتری در دست، در پارکینک شرکتی ایستاده که چند ماه پیش مدیرانش او را به بهانه های واهی از کار اخراج کرده اند.
بی تردید این کارگر اخراجی بارها به خودکشی فکر کرده با این حال باز هم احتمالا او به دقت، مسئله خشم را به شکلی درونی مورد کنکاش قرار داده است. تصمیم گرفته آنچه را که تا همین یک هفته پیش به شکلی خیالی در ذهنش میساخت حالا عملیاش کند. کلیت نقشه این بود؛ صبح موعود از پمپ بنزین نزدیک شرکت سابقش یک دبه ۲۰ لیتری بنزین میخرم، وارد پارکینگ مجتمع تولیدی می شوم و با آن، ۴ ماشین مدل بالای از قبل مشخص شده در آن را به آتش می کشم، پیش از آنکه هرکسی بتواند کاری انجام دهد. لازم به ذکر است که این چهار خودروی مدل بالا متعلق به مدیرانی است که پای برگه اخراج این کارگر را امضاء کردند!»
کارگر یا غیر کارگر توفیری نمیکند. همین روز گذشته بود که یک نوجوان در یاسوج، سقوط آزاد از یک ساختمان چند طبقه را برای شکل مرگش انتخاب کرد. واقعیت هولناک اپیدمی خودکشی در جامعه، از دو طریق پنهان میشود؛رویکرد گفتار رسمی که از طریق پاک کردن صورت مسئله، آن هم به سادهترین شکل ممکن تلاش دارد تا وجود چنین چالش عمومیتیافتهای را کتمان کند؛ (نظیر آنچه رسانهها درباره خودکشی نقدی- کارگر هفت تپه- گفتند؛ اینکه او غرق شده) رویکرد دیگر تلاش کارشناسان و تحلیلگران علمگرا برای تبارشناسی اپیدمی خودکشی است که با اتکا به مفاهیم روانشناسانه و جامعه شناختی انجام میپذیرد!
با این همه آنچه یک کارگر با پوست و استخوانش درکش می کند این است که در یک سال گذشته اجارهخانه ۲۰درصد گرانتر، نان ۱۵ درصد، آب و برق ۲۰ درصد و دلار بالای ۱۰۰ درصد گران شده و دولت کماکان معتقد است نرخ تورم زیر ۱۰ درصد است! شما نظر بدهید در چنین شرایطی یک کارگر برای بقا، چه انتخابهای متنوعی پیش روی دارد!؟
رضا نحوی
- 9
- 5