جمعه ۰۶ مهر ۱۴۰۳
۱۶:۱۹ - ۱۳ بهمن ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۱۰۳۲۹۸
فیلم و سینمای جهان

نگاهی به فیلم «غلامرضا تختی» ساخته جدید بهرام توکلی

فیلم غلامرضا تختی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

وقتی که نخستین‌بار شنیدیم قرار است زوج بهرام توکلی و سعید ملکان پس از موفقیت «تنگه ابوقریب»، سراغ زندگی جهان‌پهلوان «غلامرضا تختی» بروند، چند ترس بزرگ همراه این خبر ایجاد شد؛ یکی درست بازسازی‌نکردن مهمترین لحظات ورزش قهرمانی تختی یا از قلم انداختن نقاط عطف زندگی‌اش، یکی تکرار تجربه تلخ تلاش قبلی برای به تصویرکشیدن زندگی او که نسخه علی حاتمی‌اش با مرگ شاعر سینمای ایران ناقص ماند و نسخه تکمیلی‌اش که دست‌پخت بهروز افخمی بود، چندان ‌‌آش دهان‌سوزی از کار درنیامد و از همه مهمتر به تصویر نکشیدن بی‌طرفانه و بدون تحریف از زندگی پر از حاشیه و معمای اسطوره معاصر اخلاق و مردمداری و ورزش ایران! اما بعد از تماشای فیلم نفس راحتی کشیدیم.

 

درست است که فیلم «غلامرضا تختی» شاهکار نیست اما ساختاری که برای ساخت فیلمی استاندارد از یک قهرمان ملی انتخاب کرده، آن هم با توجه به زندگی پرفراز و نشیب تختی درست و هوشمندانه است و نتیجه‌اش اثری درآمده که تنها بعد از پایان فیلم می‌توانید درباره‌اش بحث کنید و داخل سالن‌های تاریک غرق در جهان پهلوان و چالش‌های ریز و درشتش می‌شوید.

 

ماجرا از چه قرار است؟

فیلم که به سبک و سیاق فیلم‌های همان دوران سیاه و سفید است، از کودکی تختی آغاز می‌شود؛ با سکانسی تکان‌دهنده از لحظه غرق‌شدن او و درگیری بعدی‌اش با لشگری از بچه‌های مهاجم در یک فضا و موقعیت چرک و دهشتناک جنوب شهری! خیلی زود با خانواده و زندگی فقیرانه‌اش آشنا می‌شویم و به دوران نوجوانی سخت او می‌رویم، بعد هم ماراتن تلاش‌هایش برای پیشرفت در کشتی و آغاز دوره قهرمانی و شهرت و محبوبیت و زندگی سیاسی-اجتماعی پرتناقض و عجیب اعتراضی‌اش! آخر هم که ازدواج و پدرشدن و دوران افول ورزشی و خودکشی غیر قابل باورش! و همزمان در طول فیلم یک قهرمان مردم‌دوست، سر به زیر، سربلند، معترض، غیرحکومتی، تنها و دلشکسته به تصویر کشیده می‌شود که توأمان قربانی تصمیمات خودش و رفتارهای اطرفیانش و حکومت شد.

 

روایت  مستند وار زندگی پهلوان

می‌گویند: «واقعیت همیشه بی‌پروا است!» این جمله را می‌توان به اثری که توکلی ساخته است، تعمیمش داد.فیلم به هر دری می‌زند تا از حدس و گمان درباره ناگفته‌ها و حاشیه‌های زندگی تختی یا خوانش مصادره به مطلوب از تصمیمات و اعتقادات سیاسی-اجتماعی او در جهت انتفاع یک تفکر خاص دوری کند؛ تلاش می‌کند وارد هر بخشی از زندگی تختی ‌شود و بر اساس مستندات حرف بزند و حتی گاهی از صحنه‌های مستند موجود هم در پیشبرد روایت خود استفاده ‌کند.

 

این مستندگونه بودن باعث شده است که فیلم زبانش بی‌پروا باشد و بسیاری اوقات حرف‌هایی را بزند و نکاتی را گوشزد کند که اگر قرار بود با محافظه‌کاری به سراغشان برود، امکان روایت‌شدن در دوران فعلی را نداشت. البته این روایت بدون داشتن یک تیم فنی خوب از فیلمبردار و تدوینگر گرفته تا طراح صحنه و لباس و جلوه‌های ویژه احتمالا حد و اندازه‌اش از الان خیلی پایین‌تر بود اما بعد فنی فیلم به قدری قدرتمند و استاندارد است که در بسیاری مواقع پوششی  بر برخی نقاط ضعف داستان می‌شود!

 

مروری که بد نیست!

جدا از وجه مستند روایت، این هم نکته مهمی است که زندگی تختی با حجم بالایی از اتفاقات و شایعات ریزودرشت قابلیت تبدیل‌شدن به یک سریال چند ده قسمتی را دارد و توکلی به‌ عنوان نویسنده و کارگردان با اشراف به این موضوع و محدودیت‌هایش در سینما به درستی تصمیم گرفته که زندگی او را تنها به‌سرعت مرور کند. در این بین طبیعتا مدت زمان کمتر از دو ساعت فیلم  باعث شده است که بسیاری از اتفاقات زندگی تختی یا در فیلم نباشد یا به شکل گذرا درباره‌شان حرف زده شود. مسأله مرور سریع و مستندگونه زندگی تختی در فیلم منتقدان و موافقان زیادی پیدا کرده است.

 

منتقدان می‌گویند که این اتفاق تنها وجه مستندگونه ناقصی به فیلم بخشیده که باعث ایجاد خلأ یک درام سینمایی جدی و کوبنده و در نتیجه دورشدن از ذات سینمای داستانی شده که البته از یک نظر حرف اشتباهی نیست اما به عقیده موافقان فیلم برش‌هایی درست از لحظات تاثیرگذار زندگی تختی است که به خوبی هم از عهده نمایش آنها برآمده است؛ مثل سکانس درخشان و میخکوب‌کننده کشتی دراماتیک او در فینال المپیک ١٩٥٦ ملبورن یا نمایش فقر و نداری بی‌حد و حصرش در دوران کودکی.

 

جذابیت این لحظات در کنار ارایه درست اطلاعاتی کلی از زندگی او به تنهایی می‌تواند فیلم را برای بسیاری از کسانی که تختی را تنها در حد یک نام بلندآوازه می‌شناسند و ارتباط نزدیکی با منش و تاثیر و دلایل ماندگاری او نداشته‌اند، به اثری مهم و تاثیرگذار تبدیل کند؛ به همین دلیل شاید از این منظر بتوان مرور مستندگونه‌اش را یک ویژگی منفی ندانست.

 

جدیدی رفت، جدیدها آمدند!

باید گفت که این شانس و اقبال یا شاید هم تصمیم درست امیر جدیدی و سازندگان فیلم «غلامرضا تختی» است که او از ادامه بازی در نقش جوانی‌های تختی کنار رفت. با انتخاب چهار بازیگر ناشناس و بکر هم لحظات خالص‌تری در فیلم خلق شده و هم کارنامه بازیگر و پیش‌زمینه‌های قبلی در باورپذیرشدن شخصیت نقش مهمی ندارد و حواس مخاطب از ابتدا به زندگی و اتفاقات تختی معطوف می‌شود، البته هر چهار بازیگر تازه‌کار فیلم به خوبی از پس کاری که باید انجام می‌دادند، برآمده‌اند ولی احتمالا اگر چهار بازیگر مثل رابرت دنیرو در «گاو خشمگین» داشتیم، خیلی خوشحال‌تر می‌شدیم!

 

دستمان برود روی نقاط ضعف!

اما نقاط ضعف نسبتا آشکار فیلم! اول از همه کم حرف‌بودن و گاهی عبوس‌بودن تختی در نوجوانی و جوانی و خیلی خشک و اتوکشیده‌بودن رفتار و صحبت‌هایش بود که در تاریخ تقریبا برعکس اینها روایت شده و یکی از نقاط ضعف شخصیت‌پردازی فیلم است؛ از طرفی فیلم یک جاهایی که خوشبختانه زیاد نیست به ورطه شعاری‌بودن می‌افتد، انگار باید و به زور درس‌هایی عبرت‌آموز از زندگی را یا خود تختی در فیلم بگوید یا از زبان دوست و دشمنش بشنویم، این جاها مکالمات خیلی از جنس فیلم و قهرمان اصلی‌اش نیستند و به دل نمی‌نشینند. برخی کاراکترهای فرعی هم بدون عمق و سطحی هستند و قصه درستی ندارند. یک ایراد دیگر هم این‌که اگر اتفاقات ٣٧‌ سال زندگی تختی که در فیلم روایت می‌شود را دانه‌های تسبیح فرض کنیم، توکلی نخ تسبیح خیلی نازک و کم‌زوری را برای وصل‌کردن آنها به هم انتخاب کرده و خب از کارگردانی باسابقه و توانایی او انتظارمان نخ محکم‌تر و سفت‌تری بود.

 

فیلم  می‌فروشد؟

با همه اینها «غلامرضا تختی» فیلم خوش‌ساخت، صادق، صریح و آبرومندی در رثای قهرمان مردمی و دوست‌داشتنی ایران است و حسابی برای اجزای مختلف آن زحمت کشیده شده و این را روی پرده عریض سینما حس می‌کنید! آن هم برخلاف انبوهی از فیلم‌های سطحی و شعاری و بدساخت که بارها با نتیجه معکوسی نسبت به هدفی که داشتند، مواجه شدند و سرمایه‌های کلانی را آتش زدند. ساخته بهرام توکلی اگر برایش تبلیغات خوبی شود و در فرصت مناسبی روی پرده برود، می‌تواند به اثری پرفروش در‌ سال ٩٨ تبدیل شود؛ دلیلش؟! مردم ایران هم مثل بسیاری از نقاط این کره خاکی همیشه تشنه دیدن تصویری بی‌غرض و درست از اسطوره‌های فراموش‌نشدنی و ملی خود هستند و شاید حتی تشنه‌تر از بقیه!

 

محمد صادق شایسته

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 18
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش