یکشنبه ۰۴ آذر ۱۴۰۳
۱۰:۰۹ - ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۶۴۹۴
انتخابات ریاست جمهوری

گزارشی از فضاي سياسي شهر قم در آستانه انتخابات رياست‌جمهوري

قيام قم به سود كدام روحاني؟

اخبار انتخابات,خبرهای انتخابات,انتخابات ریاست جمهوری,فضاي سياسي شهر قم در آستانه انتخابات

در انتخابات رياست‌جمهوري سال ١٣٩٢، حسن روحاني در استان قم ٢١٠هزار راي به دست آورد و پس از او، سعيد جليلي ١٢١هزار راي و محمدباقر قاليباف ٩٠هزار راي نصيب‌شان شد. پيروزي قاطع روحاني در قم، اگرچه احتمالا ناشي از جهت‌گيري سياسي او بود، اما قطعا با لباس او هم مرتبط بود. روحاني، روحاني بود و جليلي و قاليباف غيرروحاني. قم هم شهر روحانيت است.

 

بنابراين عجيب نبود كه بسياري از روحانيان به يك سياستمدار معمم مجرب بيش از دو سياستمدار نامعمم نامجرب، اعتماد كنند. اما در اين دوره از انتخابات رياست‌جمهوري، حسن روحاني در برابر يك روحاني ديگر قرار گرفته است. ابراهيم رييسي هرچند كه تجربه سياسي چنداني ندارد ولي از امتياز سيادت برخوردار است. قم هم پايگاه سنت است و سيادت را در سياست نيز ارج مي‌نهد. بنابراين مي‌توان حدس زد كه در اين انتخابات، كار روحاني در قم سخت‌تر از چهار سال قبل است. اينكه حال‌وهواي سياسي شهر قم در آستانه انتخابات رياست‌جمهوري چگونه است، سوالي بود كه موجب شد اين گزارش از عدم به وجود آيد.

 

راي مي‌دهم تا سر حسين بالاي ني نرود

در شب نيمه‌شعبان، قاعدتا حرم حضرت معصومه(س) تا خود صبح شلوغ است. جمعيت انبوه و مغازه‌هاي باز و چراغ‌هاي روشن، تو را با شهري شب‌زنده‌دار و دلپذير مواجه مي‌كند. وقتي از تهران به قم مي‌روي، گويي از «شهر دنيا» به «شهر دين» رفته‌اي. از شهري سكولار به شهري ديندار. گيرم كه دينداري اين شهر، معيشت‌انديشانه و فقهي باشد ولي به هر حال، دين و مذهب از در و ديوار قم مي‌بارد و اتمسفرش را آغشته است. چون شب نيمه شعبان بود، وقتي به قم رسيدم يكراست به حرم رفتم تا با مردم قم – و حتي مردم شهرهاي ديگر – گپ‌وگفتي داشته باشم درباره انتخابات رياست‌جمهوري. همان اول بسم‌الله، قبل از اينكه حتي وارد صحن حرم شوم، جمعيت قابل توجهي را ديدم كه در دو سه گروه گرد آمده بودند و درباره انتخابات رياست‌جمهوري بحث مي‌كردند. چند روحاني جوان و جواناني كه ظاهرشان شبيه جوان‌هاي بسيجي بود، با پلاكاردها و كاغذنوشته‌هايي در دست، در مركز بحث بودند. جالب‌ترين كاغذنوشته مزين به اين جمله بود: «راي مي‌دهم تا دوباره سر حسين(ع) بالاي ني نرود...» از سيد يونس، پسر بيست‌وچند ساله‌اي كه اين شعار را سر دست گرفته بود، پرسيدم منظورت از اين جمله چيست؟ گفت: «از هر جمله‌اي مي‌توان برداشت‌هاي گوناگوني داشت.» گفتم برداشت خودت از اين جمله چيست؟ پاسخ داد: «عده‌اي ممكن است بگويند حسين(ع) در اين‌جا، در اشاره به مردم به كار رفته است. » وقتي ديدم از جواب دادن طفره مي‌رود، به او گفتم: «مگر انقلابي نيستي؟ چرا مثل ديپلمات‌ها حرف مي‌زني؟» خنديد و تاكيد كرد كه انقلابي است ولي باز جواب سر راستي نداد كه راي دادن چه ربطي دارد به اينكه سر حسين(ع) بالاي ني نرود. يكي دو متر آن طرف‌تر، روحاني بسيار جواني مشغول بحث با يكي از طرفداران حسن روحاني بود. سيد خوش‌سيمايي بود كه آراستگي و پاكيزگي‌اش جلب‌توجه مي‌كرد. از او پرسيدم هدف از اين تجمع چيست؟ گفت: «ما جملاتي را پيش چشم مردم گذاشته‌ايم كه تامل برانگيزند و ضمنا در حمايت از هيچ كانديدايي هم نوشته نشده‌اند. » تاكيد داشت كه «ما حق را مي‌گوييم و نمي‌گذاريم آلزايمر سياسي در جامعه شكل بگيرد.» اسمش رضا بود و در حوزه علميه قم درس مي‌خواند. پرسيدم راي خودتان معلوم است؟ جوابش مثبت بود ولي مايل نبود بگويد به چه كسي راي مي‌دهد. خواستم اصرار كنم كه بگويد كانديداي مطلوبش كيست، كه يكي دو نفر وارد گفت‌وگويمان شدند تا بحث نيمه‌تمام‌شان با اين روحاني جوان را تمام كنند! آن جواني كه وارد بحث شد و سيدرضا را مخاطب قرار داد، به او گفت: «شما حرف‌هايي را مطرح كردي به نقل از كيهان و رجانيوز؛ ولي ما اين نشريات را قبول نداريم.» و افزود: «حضرت علي و امام رضا هم وقتي مي‌خواستند با يك مسيحي حرف بزنند، به كتاب‌ها و اشخاصي استناد مي‌كردند كه مقبول آن مسيحي باشد.» ديدم بحث‌شان درازدامن است و سيدرضا هم اهل صراحت سياسي نيست، تصميم گرفتم به سراغ ديگران بروم.

 

شايد جوگير شدم و راي دادم

مي‌خواستم وارد صحن حرم شوم، ولي ترجيح دادم ابتدا با مغازه‌داران اطراف حرم حرف بزنم. از بازار شمسه كه بيرون مي‌آيي، قبل از اينكه به سمت حرم بروي، كوچه‌ عريضي روبه‌رويت قرار دارد كه آن‌جا همه‌چيز مي‌فروشند. از سوسيس و سمبوسه گرفته تا شيريني و مهر و تسبيح و انگشتر و چلوكباب.

 

وارد سوهان‌فروشي اوايل كوچه شدم. بعدا فهميدم كه صاحبش يك رشتي متشرع است كه به حجاب زايراني كه از شهرهاي بزرگ‌تر مي‌آيند، زياد ايراد مي‌گيرد! در غياب مغازه‌دار غيور، با شاگردش حرف زدم. مرد تقريبا ٣٠ ساله‌اي بود اهل قم. اسمش حامد بود. مي‌گفت «در انتخابات راي نمي‌دهم اما شايد هم جوگير شدم و راي دادم!» با صندوق راي قهر نبود ولي راي دادن برايش مهم نبود. يادش نمي‌آمد چهار سال قبل به چه كسي راي داده است. وقتي كه گفت «نمي‌دانم دوره قبل به روحاني راي دادم يا كس ديگري»، داشتم فكر مي‌كردم چطور مي‌شود آدم حتي نداند به كي راي داده! ولي واقعيت همين است: بسياري از مردم مشغول زندگي خودشان هستند و كاري به اين كارها ندارند. هر چه فكر كرد يادش نيامد دوره قبل به چه كسي راي داده. حتي به ترديد افتاد كه اصلا سال ٩٢ راي داده يا نه! چون گفت «شايد هم دو دوره قبل بود كه راي دادم و احتمالا هم به احمدي‌نژاد راي دادم. » درباره انتخابات سال ٨٤ هم گفت «يا به هاشمي راي دادم يا به احمدي‌نژاد!» خودش هم به جوابي كه داد، خنديد. گفتم اگر جوگير بشوي و بخواهي راي بدهي، به چه كسي راي مي‌دهي امسال؟ گفت: «حوزه علميه و سپاه انگار رييسي را تاييد كرده‌اند ولي فكر كنم روحاني راي بياورد.»

 

مغازه كناري، نبش كوچه بود و پر از تسبيح و مهر و انگشتر و چه. پسر جواني با ظاهري غير استاندارد، فروشنده مغازه بود. اسمش علي بود و چهار سال قبل به روحاني راي داده بود. مي‌گفت اين‌بار راي نمي‌دهم. از روحاني راضي نبود ولي به ساير كانديداها هم اعتقادي نداشت. گفت «چه فرقي مي‌كند به اين يكي راي بدهم يا آن يكي؟»  پرسيد روحاني چه كار كرده در اين چهار سال؟ كمي برايش توضيح دادم كه مهم‌ترين كارهاي دولت روحاني چه بوده؛ ولي گوشش به اين حرف‌ها پنبه بود. از زمين و زمان شاكي بود و مي‌گفت در قم از بس به ظاهر زايران ايراد مي‌گيرند، بسياري از زوار، ترجيح مي‌دهند ديگر به اين شهر نيايند.

 

از رايم به احمدي‌نژاد پشيمانم و به رييسي راي مي‌دهم

وارد صحن حرم شدم. شلوغ بود ولي دل‌انگيز. داخل حرم نرفتم تا خلوت ديني زوار را با بحث درباره سياست خراب نكنم. بالاخره سياست را گاهي هم بايد از ديانت جدا كرد! اگر بروي به كسي كه مشغول عبادت و ذكر گفتن است بگويي به چه كسي راي مي‌دهي، ممكن است چيزي بيشتر از يك نگاه عاقل اندر سفيه نصيبت نشود! در صحن حرم دنبال كسي مي‌گشتم كه اهل جواب دادن باشد. وارد امانتداري حرم شدم. زوار اشياء گران‌قيمت‌شان را آن‌جا به امانت مي‌گذاشتند. امانتدار، حزب‌اللهي شريفي به نظر مي‌رسيد كه رگه‌هايي از تندمزاجي سياسي مردان حزب‌اللهي هم ته كلامش موج مي‌زد. اسمش محمود بود و صاف و صريح گفت كه به رييسي راي مي‌دهد. پرسيدم چرا؟ جواب داد: «به دلايل مختلف؛ از جمله اينكه امانتداري ايشان در سمت‌هاي مختلف بر بنده محرز است. ديگر اينكه، ايشان تا الان ولايتمداري داشته است و ان‌شاءالله بعد از اين هم خواهند داشت. سوم اينكه، آقاي رييسي تقواي سياسي دارد و اين در گفتارش هم مشخص است. ايشان براي راي آوردن حاضر نيست يك سري چيزها را زير پا بگذارد. حداقل ادب اجتماعي و سياسي را حفظ مي‌كند.» گفتم وقتي مي‌گوييد رييسي تقواي سياسي دارد، اين جمله علاوه بر نقد روحاني، نقدي بر قاليباف هم است؟ گفت: «آقاي قاليباف بي‌ادبي نكرده. ممكن است تند نقد كرده باشد ولي...». قبل از اينكه جمله‌اش را تمام كند، گفتم وقتي قاليباف به روحاني مي‌گويد شما عقل نداري، اين بي‌ادبي نيست؟ حرفش را تعديل كرد و گفت: «اين‌ها از خجالت هم درمي‌آيند و من اين طرز حرف زدن را نمي‌پسندم. خود آقاي روحاني هم اين دوره يك سري از خطوط را كلا زير پا گذاشته. كمااينكه در دوران رياست‌جمهوري‌اش هم، هر چه دلش خواست به منتقدانش گفت.» گفتم جدا از ملاحظه ادب و تقواي سياسي، چه دليل ديگري در ترجيح رييسي به قاليباف داريد؟ گفت: «آقاي قاليباف ديد بلندمدت ندارد ولي آقاي رييسي فقيه است و به خيلي از موضوعات اشراف دارد. قاليباف مديريت اجرايي داشته ولي بر روي يك سري از مسائل اشراف ندارد و فقط مي‌خواهد با نقد كردن كارش را پيش ببرد.» پرسيدم چه مسائلي؟ گفت: «قاليباف در بسياري از موارد، ابتدا سعي مي‌كند دولت روحاني را به چالش بكشد و بعد مي‌رود سراغ حرف و برنامه خودش. يعني ابتدا به ساكن حرفي براي گفتن ندارد. اما آقاي رييسي ابتدا حرف خودش را مي‌زند و اگر اتهام يا توهيني متوجه‌اش شده باشد، جواب مي‌دهد. اين هم يك فن است كه معمولا روحانيان آن را خوب بلدند.» پرسيدم فضاي شهر قم چگونه است؟ گفت: «تا جايي كه من در تاكسي‌ها و خيابان‌ها ديده‌ام، بيشتر مردم طرفدار آقاي رييسي‌اند ولي مردم ايران در دقيقه نود تصميم مي‌گيرند به چه كسي راي بدهند. الان زود است براي اظهارنظر قاطع.» با اينكه طرفدار سرسخت رييسي بود ولي گفت به افزايش يارانه‌ها اعتقاد چنداني ندارد. دليلش هم اين بود: «مردم را نبايد چشم‌به دست دولت پرورش داد، كار خوبي نيست.» البته اضافه كرد: «وقتي قرار بود يارانه بدهند، بسياري مي‌گفتند اين كار ناممكن است اما ديديم كه ممكن شد. شايد افزايش يارانه‌ها هم امكان‌پذير باشد.» گفتم وقتي يارانه دادن را قبول نداري، چرا مي‌خواهي به رييسي راي بدهي؟ گفت: «با يارانه دادن به دهك‌هاي پايين جامعه موافقم. چه بسا خانواده‌هايي قبل از دريافت يارانه، نان خوردن هم نداشتند و با اعطاي يارانه‌ها، عده‌اي از تنگناي نان شب درآمدند. اما اينكه در كل جامعه براي خريد راي بخواهيم شعار افزايش يارانه را مطرح كنيم، از نظر من قابل قبول نيست.» نهايتا پرسيدم چرا از روحاني ناراضي هستي؟ گفت: «چون آقاي روحاني در اين چهار سال، به دفعات در مقابل حرف رهبري حرف زده و خط قرمز اين ملت و اين نظام، ولايت فقيه است. آقاي روحاني در شعارهاي اوليه‌اش تبعيت از رهبري و ولايت فقيه و به كار بستن منويات رهبري بود ولي عملا اين طور در مقابل حرف‌هاي رهبري مي‌ايستاد تا مبادا برخي از طرفدارانش را از دست بدهد. » دليل ديگر مخالفتش با روحاني، به قول خودش، دروغگويي روحاني بود. پرسيدم چه دروغي؟ برنامه ١٠٠ روزه را مثال زد و گفت روحاني اين حرفش را انكار كرد. پرسيدم احمدي‌نژاد بيشتر دروغ مي‌گفت يا روحاني؟ گفت: «قياس نكرده‌ام تا حالا. » گفت كه سال ٨٨ به احمدي‌نژاد راي داده و سال ٨٤ در دور دوم انتخابات، راي سفيد داده. مي‌گفت «از اينكه سال ٨٨ بين بد و بدتر، بد را انتخاب كردم پشيمان نشدم ولي از اينكه به احمدي‌نژاد راي دادم پشيمان شدم. »  

 

از احمدي‌نژاد راضي‌ام و به رييسي راي مي‌دهم

كنار حوض بزرگ وسط صحن، مرد ميانسالي با خانواده‌اش ايستاده بود. سراغ او رفتم. آقاي اكبري‌دوست از شهر لنگرود. با لهجه آشكار گيلاني. كانديداي محبوبش رييسي بود. دليل؟ از اقدامات رييسي در مشهد راضي بود. گفت تازه از مشهد آمده. پرسيدم رييسي در مشهد چه كار كرده؟ به باز شدن مشهد و زيرگذرهاي اين شهر اشاره كرد. پرسيدم باز شدن مشهد يعني چه؟ منظورش اين بود كه راه حرم امام رضا(ع) توسعه پيدا كرده و زايرين راحت‌تر از قبل به سمت حرم مي‌روند. پرسيدم چرا به قاليباف راي نمي‌دهي؟ گفت قاليباف را نمي‌شناسد و فقط با اقدامات رييسي در مشهد آشنا است. يادش نبود سال ٩٢ به كي راي داده. گفت شايد به رضايي راي داده باشم. فقط مطمئن بود به روحاني راي نداده. گفت «سال‌هاي ٨٤ و ٨٨ به احمدي‌نژاد راي دادم و از احمدي‌نژاد كاملا راضي‌ام.» دليل رضايتش را پرسيدم، گفت: «احمدي‌نژاد دست فقرا را گرفت و به تامين اجتماعي توجه كرد.» شغلش رانندگي بود و از اينكه در دوره احمدي‌نژاد به عنوان راننده بيمه شده بود، از دولت احمدي‌نژاد راضي بود.

 

اگر با عقلم راي بدهم، انتخابم جهانگيري است

خواستم با دو سه نفر ديگر داخل صحن حرم حرف بزنم ولي تيرم به سنگ خورد. اولي، روحاني ميانسالي بود كه علاقه‌اي به حرف زدن درباره انتخابات نداشت، نفرات بعدي هم افغاني بودند و حق راي نداشتند. اگرچه طرفدار پيروزي روحاني در انتخابات بودند و در نقد شعار افزايش يارانه، استدلال كردند. يكي‌شان مي‌گفت همه‌چيز روز جمعه معلوم مي‌شود چون اكثر مردم ايران همان روز تصميم مي‌گيرند به چه كسي راي بدهند. برگشتم بيرون حرم. جوان عطرفروشي در مغازه‌اش تنها بود. سيد عباس ٢٨ ساله، اهل قم. گفت «راي نمي‌دهم چون كانديداي مطلوبم در اين انتخابات نيست. » فكر كردم طرفدار احمدي‌نژاد است ولي كانديداي مطلوبش ولايتي بود. سال ٩٢ به ولايتي راي داده بود. گفتم بين اين كانديداها به چه كسي ممكن است راي بدهي؟ گفت: قاليباف. پرسيدم چرا؟ جوابش جالب بود: «بالاخره آقاي روحاني يك‌بار رييس‌جمهور شده و الان نوبت قاليباف است.» گفتم: «مگر به قاليباف بدهكاري؟ بايد بر اساس ملاك‌هاي خودت راي بدهي.» قبول داشت كه در دولت روحاني وضع اقتصاد كشور بهتر شده. با افزايش يارانه‌ها هم مخالف بود. پرسيدم با اين حساب چرا به روحاني راي نمي‌دهي؟ گفت: «اگر با دلايل اقتصادي بخواهم راي بدهم، به جهانگيري راي دهم ولي دلم با قاليباف است چون قاليباف بار سوم است كه كانديدا شده و قبلا هم رييس‌جمهور نشده.» گفتم فكر مي‌كني ٢٩ ارديبهشت عقلت غلبه كند يا احساست؟ گفت: «اين روزها همه با احساس‌شان تصميم مي‌گيرند. اما اگر بخواهم راي بدهم. احتمالا راي نمي‌دهم!»

 

اكثريت قم با روحاني است

كمي آن‌سوتر، سه نفر ايستاده بودند و مشغول حرف زدن درباره انتخابات بودند. نفر اصلي، كه زمام كلام در دستش بود، از روحاني حمايت مي‌كرد. اهل قم بود. پرسيدم چرا مي‌خواهي به روحاني راي بدهي؟ گفت: «روحاني اقدامات مثبت زيادي داشته ولي مهم‌ترين آنها، برجام و ثبات اقتصادي و احياي درياچه اروميه بوده. بازار در دوره روحاني باثبات شد.» شعار افزايش يارانه را وعده دروغي مي‌دانست كه در اثر مخالفت مجلس، محقق نخواهد شد. پرسيدم فضاي شهر قم به نفع كدام كانديدا است. طرفداران رييسي را آن سوتر نشان داد و گفت: «به اين‌‌ چهار نفري كه با پلاكارد مي‌آيند و مي‌خواهند جوسازي كنند، توجهي نكن. اكثريت شهر قم با روحاني است. اكثر كساني كه من تا به حال با آنها حرف زده‌ام، مي‌خواهند به روحاني راي بدهند. كساني كه چهار سال قبل به روحاني راي دادند، اين‌بار هم به روحاني راي مي‌دهند. راي روحاني در قم، افزايش دارد ولي ريزش ندارد.» در كنارش شخص قدبلندي ايستاده بود كه نمي‌دانست به چه كسي راي بدهد. اسمش حميد بود. كارگرنجاري بود و مي‌گفت تا به حال فقط يك‌بار راي داده است و آن هم دوره قبل به روحاني. با اينكه ٣٨ ساله بود ولي شايد در اثر سختي كار كارگري، سنش بالاي ٥٠ سال به نظر مي‌رسيد. شايد هم چون سرش طاس بود و باقي‌مانده موهايش نيز كاملا سفيد شده بود. نفر اول پرسيد: «مگر روزنامه اعتماد ملي توقيف نشده؟» گفتم من خبرنگار اعتمادم. سري تكان داد و گفت: «اعتماد خيلي روزنامه خوبي است. تنها روزنامه دوم خردادي است كه سال‌ها ايستاده است و هنوز نتوانسته‌اند آن را ببندند.»

 

محله نيروگاه با رييسي، سالاريه و زنبيل‌آباد با روحاني

تقريبا دو ساعت از گفت‌وگوي كوتاهم با سيدرضا، همان روحاني جوان آغاز گزارش، گذشته است ولي او هنوز دارد با همان مرد جواني حرف مي‌زند كه به كيهان و رجانيوز اعتقادي نداشت. سيدرضا با ديدن من مي‌خندد و مي‌گويد «ما هنوز نتوانسته‌ايم همديگر را قانع كنيم!» مخاطبش اهل قم است. اسمش احمد است و در كار تجهيزات رايانه است. مي‌گويد «به روحاني راي مي‌دهم چونكه مواضعش با افكار من جور درمي‌آيد.» سال ٨٨ به ميرحسين راي داده و سال ٩٢ هم به روحاني. افزايش يارانه‌ها را غلط مي‌داند و مصداق پوپوليسم معطوف به راي جمع كردن. مي‌پرسم اين شعارها در قم تاثيري داشته؟ مي‌گويد «در محله نيروگاه قم تاثير داشته؛ چون در اين محله آدم‌هاي نسبتا فقير جامعه جمع شده‌اند؛ اگرچه افراد مرفه هم دارد. آدم‌هاي محله نيروگاه، اكثرا كارگرند.» از محله‌هاي مرفه‌ قم سوال مي‌كنم. مي‌گويد «در سالاريه و زنبيل‌آباد قم، كه اقشار متمول‌تري زندگي مي‌كنند، اكثرا افراد طرفدار آقاي روحاني‌اند.» از احمد مي‌پرسم مطابق استمزاج سياسي‌ات، راي قم بيشتر نصيب روحاني مي‌شود يا رييسي؟ جواب مي‌دهد: «من فكر مي‌كنم راي روحاني و رييسي به هم نزديك است. روحانيون طرفدار آيت‌الله مصباح، رييسي را تبليغ مي‌كنند. اين روحانيون چهار سال پيش هم به نفع سعيد جليلي تبليغ مي‌كردند. روحانيت رسمي طرفدار رييسي است ولي در ستاد آقاي روحاني هم روحانيون زيادي حضور دارند. در انتخابات اخير مجلس، كه بيشتر روحانيون نزديك به مراكز قدرت مخالف علي لاريجاني بودند و عليه او تبليغ مي‌كردند، لاريجاني نفر سوم قم شد؛ چراكه روحانيون زيادي هم هوادار دولت روحاني بودند و از راه يافتن لاريجاني به مجلس استقبال مي‌كردند. در مجموع فكر مي‌كنم راي قم تقريبا پنجاه-پنجاه باشد بين روحاني و رييسي.» از شيوه مناظره رييسي و قاليباف ناراضي بود. مي‌گفت تجربه ٣٨ ساله را مي‌خواهند در چهار سال خلاصه كنند و همه مشكلات پس از انقلاب را به دولت روحاني نسبت مي‌دهند. مي‌گويد «دعا مي‌كنم هشت سال دوران احمدي‌نژاد تكرار نشود.»

 

تبليغ سياسي در محيط مذهبي درست نيست

سروصداي جر و بحث مرد جواني با يكي از روحانيان حامي رييسي، انگيزه‌اي شد براي اينكه به سمت كانون دعوا بروم! مرد جوان به آن روحاني نسبتا جوان گفته بود تندرو، او هم اين حرف را مصداق توهين دانسته بود. داشتند بحث مي‌كردند كه آيا «تندرو» توهين است يا نه. جوان مخالف تندروي، به آن روحاني آذري‌زبان گفت «اين بحث به جايي نمي‌رسد» و خواست ميدان را خالي كند كه روحاني متهم به تندروي، به او گفت «اگر مردي بمان و بحث كن!» او هم برگشت و خطاب به حريف معممش گفت: «من مرد هستم و از تو هم مردترم!» سر تعيين مصداق «تندرو» به توافق نرسيدند به هر حال. جوان مدعي مردي، اسمش ناصر بود. اهل تهران، كارمند. پرسيدم طرفدار روحاني هستي؟ گفت: «رايم فعلا مشخص نيست. شايد به قاليباف راي بدهم.» گفتم پس چرا با طرفداران رييسي درگير بودي؟ گفت: «تبليغ سياسي در اين محيط مذهبي، درست نيست. اينكه سراغ زوار بريم و سعي كنيم آنها را شست‌وشوي مغزي بدهيم، مناسب اين محيط نيست.» تبليغ سياسي را در شأن روحانيان نمي‌دانست. وقتي گفت چهار سال قبل به روحاني راي داده، پرسيدم پس چرا اين‌بار ممكن است به قاليباف راي بدهي؟ از وضع ايجاد اشتغال در دولت روحاني راضي نبود. وعده افزايش يارانه را دروغ مي‌دانست چراكه «افزايش يارانه نيازمند مصوبه مجلس است. » گفتم اگر وعده قاليباف را دروغ مي‌داني، چرا مي‌خواهي به او راي بدهي؟ از عملكرد قاليباف در مقام شهردار تهران راضي بود. نمره تونل‌ها و شهرسازي قاليباف را ٢٠ مي‌دانست.

 

روحاني را تبليغ مي‌كنم ولي خودم راي نمي‌دهم

در كنار ناصر، فردي ايستاده بود كه ناگهان وارد بحث شد و گفت «قاليباف و رييسي دو روي يك سكه‌اند. » اسمش علي بود و اهل زنجان، ولي ساكن قم، كشاورز بود و طرفدار روحاني. با اين حال گفت كه راي نمي‌دهد اما همه را ترغيب مي‌كند كه به روحاني راي بدهند تا «وضعيت از اين بدتر نشود. » سال ٩٢ هم به روحاني راي نداده بود ولي به نفع روحاني تبليغ كرده بود. علي زنجاني گفت تا به حال دو بار راي داده است: سال ٧٦ به خاتمي، سال ٨٨ به موسوي. گفت «در سال ٧٦ راي‌اولي بودم.» پرسيدم زياد مي‌آيي قم؟ گفت: «من چهار سال پيش هم در چنين روزهايي در قم بودم. رييسي و قاليباف همان جليلي چهار سال قبل هستند و خيلي هم بيشتر از جليلي راي نمي‌آورند.» پرسيدم فضاي سياسي قم در مجموع با كدام كانديداست؟ جواب داد: « در قم ٨٣٠هزار نفر واجد شرايط راي دادن هستند و به نظر من، نصف اين افراد به روحاني راي مي‌دهند و نصف ديگرشان به رييسي و قاليباف.» بدون اينكه چيزي از او پرسيده باشم، گفت: «من در ايران فقط يك نفر را قبول دارم و آن هم آقاي خاتمي است؛ چونكه خاتمي را دنيا قبول دارد. » قبل از خداحافظي، از او پرسيدم فضاي سياسي زنجان چطور است؟ گفت: «در زنجان، قلب مردم با روحاني است.»

 

در دوره روحاني كشور آرامش داشت

كم‌كم از اطراف حرم دور شدم تا به سمت پاركينگ زايران بروم. براي رفتن به پاركينگ، بايد از بازار شمسه بگذري. قبل از اينكه وارد بازار شوم، دو تا جوان تقريبا بيست و دو ساله را ديدم كه قدم‌زنان سيگار مي‌كشيدند. ميثم در لبنياتي كار مي‌كرد و فرشاد در نمايشگاه اتومبيل. هر دو گفتند راي مي‌دهند و به روحاني هم راي مي‌دهند. در مجموع در شهر قم، ظاهرا اكثر افراد راي مي‌دهند. ميثم گفت در دوره روحاني، آرامش بر كشور حاكم بود. دودستگي را به زيان همه مي‌دانست. فرشاد هم با رفيقش موافق بود. مي‌گفت «مهم‌ترين ثمره دولت روحاني، افزايش آزادي‌هاي اجتماعي بوده است. همين كه وقتي داري در خيابان راه مي‌روي كسي به آدم گير نمي‌دهد، خودش يك دنيا ارزش دارد.» از منشور حقوق شهروندي هم راضي بود. هر دو در اطراف قم، سمت جاده ساوه زندگي مي‌كردند. مي‌گفتند «محل زندگي‌ ما مذهبي است و از روشنفكري در آن‌جا خبري نيست ولي اكثر افرادي كه ما در محله‌مان ديده‌ايم، مي‌خواهند به روحاني راي بدهند.»

 

مردم از حاميان رييسي خوش‌شان نمي‌آيد

وارد بازار شمسه كه شدم، ديدم يك اسباب‌بازي فروشي باز است. وارد مغازه شدم و گپ مختصري با فروشنده زدم. مرد تقريبا ٣٠ ساله‌اي بود كه با حوصله بسيار به سوال‌هايم جواب داد. اسمش هادي بود و گفت كه به روحاني راي مي‌دهد. پرسيدم چرا روحاني؟ گفت: «من سيد اصلاحات، آقاي خاتمي را خيلي دوست دارم. دوم اينكه، كاروبار ما در دولت روحاني ثبات داشته و در اين شرايط، آدم با خيال راحت مي‌فروشد.» جدا از اسباب‌بازي، در كار فروش لوازم آرايشي هم بود. گفت كه كمي آن طرف‌تر، يك مغازه فروش لوازم آرايشي هم دارند. گفتم الان وضع اقتصادي چه فرقي با سال ٩١ دارد؟ گفت: «يكي از رفقاي من در سال ٩٠ يا ٩١ كبريت انبار مي‌كرد. هر كارتن كبريت را ٦٨٠٠ تومان خريد و مدتي بعد، ٧٩٠٠٠ تومان فروخت. بازار ثبات نداشت اصلا. پول زيادي از جيب ملت خارج شد و اقليتي ثروتمند شدند.» پرسيدم فضاي سياسي قم بيشتر به سود كدام كانديداست؟ گفت: «تجربه دوران احمدي‌نژاد مردم را ترسانده. علاوه بر اين، اشخاصي كه در قم آقاي رييسي را تبليغ مي‌كنند، به مذاق مردم قم خوش نمي‌آيند. افراطي هستند و از پايگاه‌هاي خاصي ساماندهي مي‌شوند و به سراغ مردم مي‌آيند؛ بيشتر هم در اطراف حرم. چون اين افراد از پايگاه‌هاي خاص مي‌آيند، مردم فكر مي‌كنند كه دوباره گروه خاصي قرار است از اين انتخابات نفع ببرد.» پرسيدم به نظرت چه كسي رييس‌جمهور مي‌شود؟ گفت: «روحاني ان‌شاءالله.» ولي بلافاصله درآمد كه: «مطمئنم روحاني پيروز مي‌شود؛ چون رقبايش رقيب نيستند. يعني در حد او نيستند.»

 

هومان دورانديش

 

 

  • 17
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

مجلس

دولت

ویژه سرپوش