روزگذشته دوازدهمین انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد. انتخابات و رای مردم نمود عینی از تاثیرگذاری آنها در سرنوشت خود و کشور است. سپهر سیاسی ایران بهگونهای است که رقابت اصلی بین دو دیدگاه و دو روش در مدیریت کلان کشور شکل میگیرد و مردم با رفتن به پای صندقهای رای یکی از این دو دیدگاه و روش را انتخاب میکنند. اگر چه انتخاب مردم در دولتهای نهم و دهم موجب رقم خوردن شرایط خاص در کشور شد، اما به نظر میرسد اکنون رای دهندگان نگاه دقیقتری به موضوع مهم انتخابات پیدا کردهاند. هر چه باشد انتخابات تجلی آرمان مردمی است که حرکت اصلاحی و دموکراسیخواهانه خود را از انقلاب مشروطه و برای حاکمیت قانون آغاز کردند. حرکت مردم در انقلاب ۵۷ به نتیجه رسید و اکنون در حال برداشتن میوههای آن هستیم.
امروز هر چند مشکلات فراوانی در مسیر اجرای آرمانهای انقلاب و دموکراسیخواهی وجود دارد، اما روند حرکت مردم چنان است که مورد رشک کشورهای منطقه قرار گرفتهاند. حقیقت این است که تاثیرگذاری مردم در هیچیک از کشورهای منطقه به اندازه، صراحت و روشنی تاثیرگذاری مردم ما نیست. حرکت رو به رشد در کشور شتاب منطقی و درستی دارد و از این رو مردم با شوق در عرصه انتخابات حاضر میشوند و مدیریت اجرایی کشور را برای چهار سال انتخاب میکنند. ایرانیان روز گذشته با شور و هیجان قابل ملاحظهای در انتخابات شرکت کردند. به بهانه بررسی تاریخ دموکراسی و تاثیرگذاری مردم بر سرنوشت خود، دکتر فریدون مجلسی، تحلیلگر سیاسی، با «آرمان» گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید.
دموکراسی در معنی واقعی آن یعنی حکومت مردم بر مردم، از چه عصری آغاز شد و در طول مسیر خود با چه تحولاتی روبهرو شد؟
برخلاف دیدگاه برخی ناسیونالیستها من اعتقاد دارم دموکراسی و دموکراسیخواهی از یونان باستان به صورت «آپارتاید» آغار شد. آپارتاید به معنی اینکه دموکراسی تنها برای شهروندان در یونان وجود واقعی داشت و بردگان از مشارکت در سرنوشت خود محروم بودند. همچنین عوام نیز سهمی در مشارکت در سرنوشت خود در یونان نداشتند. اما از میان این افکار در روم باستان در دوران جمهوری «سنا» تشکیل شد. سنا در روم باستان بر اساس مکانیزم انتخابات تاسیس نشد، بلکه به صورت موروثی اعضای آن انتخاب میشدند. ایران هم در زمان اشکانی به موازات دوران طولانی جمهوری و امپراتوری روم مجلسی به نام مهستان داشت که اعضای این مجلس با اکثریت آرا شاه را انتخاب میکردند و در کنار این اقدام قوانینی وضع و برای تقسیم درآمدهای مالیاتی در امور مختلف تصمیمگیری میکردند. این وضع در نقاط دیگر جهان هم وجود داشت.
در اروپا نیز بعد از انقلاب فرانسه و در انگلستان مجلسی از اعیان تاسیس شد. همچنین در فرانسه اصل تفکیک قوا برای جلوگیری از دیکتاتوری و تمرکز قدرت توسط مونتسکیو و قرارداد اجتماعی توسط ژان ژاک روسو به وجود آمد. با این اصول در مجلس فرانسه قانون اساسی به وجود آمد و اعلامیه حقوق بشر به تصویب رسید، اما در این کشور دموکراسی مستقر نشد و صد سال بعد دموکراسی در فرانسه نمود عملی و واقعی پیدا کرد. همچنین شعارها و تلاشهای دموکراسیخواهانه که توسط انقلاب فرانسه نمود پیدا کرده بود، در آمریکا تاثیر گذاشت، تا جایی که بیشترین تاثیرگذاری این موضوع بر جنگ برای استقلال آمریکا بود، طوری که نوعی حکومت دموکراتیک در آمریکا به وجود آمد.
اما در ابتدا در این کشور حقوق مساوی میان همگان وجود نداشت و بعد از صد سال در زمان کندی و جانسون حقوق برابر بین مردم در آمریکا به وجود آمد. ممکن است هدف دموکراسی باشد اما تحولاتی روی دهد و قدرت ایدئولوژیک بر سایر ابعاد مسلط شود. در چنین حالتی تردیدی به تسلط دیکتاتورها نخواهد بود؛ مانند روسیه و کوبا. هر چند مردم در این کشورها به دنبال انقلاب و حکومتی مانند فرانسه بودند اما ایدئولوژی موجب شد که انقلاب آنها به اهداف خود نرسد. در چین همین وضعیت اتفاق افتاد، ولی مردم این کشور از تعصب فاصله گرفته و به سوی توسعه اقتصادی حرکت کردند.
مسیر دموکراسی در فرانسه چه تحولاتی را پیموده است؟
فرانسویها در سال ۱۷۸۹ دست به انقلابی زدند که در نتیجه آن یک تحول بزرگ در تاریخ و اندیشه به وجود آمد. در انقلاب فرانسه حکومت سلطنتی سرنگون شد، اما بعد از سالها مشخص شد که فرانسه در ۱۸۷۹ هنوز به پختگی فرهنگی نرسیده و نهادهای مدنی به توسعه یافتگی دست نیافتهاند، زیرا انقلاب فرانسه به دیکتاتوری ناپلئون دچار شد و در نتیجه وقایع فرانسه، مشخص شد که در جوامع مختلف در ابتدا باید قانون مستقر شود و بعد حکومتها به وجود آید تا پس از رشد فرهنگی، مردم به سوی گزینش مطلوب حرکت کنند. گزینش افراد در فرایندهای سیاسی نیاز به فرهنگ بالا دارد زیرا انسان هزاران سال در زمین زندگی کرده، اما بحث حکومت دموکراتیک، مبحث جدیدی است که نیازمند توسعه فرهنگی قبل از هر اقدامی است. این روزها در فرانسه که به عنوان مهد دموکراسی مشهور است شاهد حوادث تروریستی هستیم که منافع عمومی را به خطر میاندازند و خشونت را تبلیغ میکنند. در سپهر تحولات مختلف این نگرانی به وجود آمده که در پرتو تحولات افراطی در این کشور خشونت طلبان در قدرت قرار بگیرند. پوپولیسم معرفی کننده این تفکر خشونتطلب، برای پیروزی در انتخابات فرانسه بر سطوح فرهنگی پایین این کشور سرمایهگذاری کرد و بیم آن میرفت که حتی آنها رای آورند. هر چند این تفکر حدود یک سوم آرا را به خود اختصاص داد اما با تمام این موارد دو سوم مردم فرانسه نشان دادند که از پوپولیسم آسیب دیده و از آن منزجر هستند و هنوز پوپولیسم هیتلر را فراموش نکرداند. جالب اینکه حتی مخالفان تفکر پیروز برای دوری از پوپولیسم، به مکرون رای دادند و تندروهای دست راستی را تایید نکردند.
جریان دموکراسیخواه در ایران چه مسیری را پشت سر گذاشته و اکنون در چه مرحلهای قرار دارد؟
در ایران شاهکار نخبگان ترویج مشروطه خواهی بود. آنها اصول مترقی مشروطه خواهی را از اروپا گرفته و در جامعه ایران نهادینه کردند، اما جامعه کمسواد و حتی میتوان گفت جامعه بیسواد۱۱۰ سال پیش، به خانها و کدخداها رای میداد که عملا دشمنان دموکراسی محسوب میشوند و اشخاصی که در جنبش مشروطه خواهی در ایران نقش داشتند مورد تایید مردم قرار نمیگرفتند. در نتیجه در آن زمان نوعی دیکتاتوری در ایران حاکم شد که به نوعی به توسعه فرهنگی با قرائتی خاص اهمیت میداد. در کنار این اقدام فساد ناشی از قدرت دیکتاتور همه چیز را خنثی میکرد. در حال حاضر در ایران بیش از ۹۰ درصد مردم باسواد هستند و میزان سواد در جمعیت زیر پنجاه سال به حد عالی رسیده است. هر چند سواد ابزار اولیه است اما ابزارهای دیگر مانند شبکههای اجتماعی وضعیتی را در ایران به وجود آوردهاند که مردم به معنی واقعی دموکراسی را درک میکنند. پذیرش دموکراسی در این به اندازهای است که اهرمهای قدرت نیز به نظر مردم احترام میگذارند. زیرا همه به رای مردم نیاز دارند و همه گروههای سیاسی به این نتیجه رسیدهاند.
آنچه تحت عنوان گذار به دموکراسی در مسیر تاریخی حرکت یک ملت از آن یاد میشود در ایران درچه مرحلهای است؟ آیا میتوان عوامفریبی را ذیل دوران گذار معنی کرد؟
من اعتقاد ندارم که دولت قبل را میتوان مرحلهای از گذار به دموکراسی دانست. دوران دولتهای نهم و دهم دوران شعارهای توهم آفرین بود. دوران گذار را میتوان در این معنا به کار برد که پیش از اینکه سواد عمومی و تجربه دموکراتیک جامعه کمی بالاتر برود، کسانی با دانش فرهنگی اندک برای خود حق وحقوقی قائل میشوند و زمانی که همین افراد به قدرت میرسند، به علت کم عمق بودن فرهنگشان، گمراه و فاسد میشوند. از اینرو میبینیم که هر جا تفکر لمپنیسم غلبه پیدا کند شاهد فسادهای نجومی و هولناک خواهیم بود. چنین تجربهای برای گذار به دموکراسی بهکار میآید که دیگر مردم ایران به دام پوپولیسم و لمپنیسم نیفتند.
در سال ۹۲ که مردم به دولتی مخالف پوپولیسم رای دادند و دولتی اعتدالی را روی کار آوردند، چطور؟ آیا در مرحله گذار به دموکراسی قرار داریم؟
بله، مردم ایران هنوز در مرحله گذار به دموکراسی قرار دارند، زیرا عده معدودی حاضر به پذیرش خواست همگان نیستند. به طوری که این افراد حتی در راه مذاکرات هستهای بهخود حق میدادند که کارشکنیهای بزرگی انجام بدهند. یک گروه از این افراد صراحتا اعلام کردند که باید دست به اقدامی زد که مردم کمتر در انتخابات حاضر شوند، زیرا عدم حضور مردم در انتخابات شانس پیروزی مخالفان جریان اعتدالی را افزایش میداد. آنها به خوبی میدانند که نظر عامه و اکثریت مردم به کلی متفاوت با نظر آنهاست. چنین افرادی بهخوبی دریافتهاند که حضور پرشور مردم قطعا به ضرر آنها خواهد بود.
آنچه در صحنه رقابتهای سیاسی ایران در مقایسه با فرانسه در گرایش مردم به نمایندگان احزاب دیده میشود دارای تفاوتهای آشکاری است. اینجا مردم بیشتر تمایل به اشخاص دارند تا احزاب. چرا در کارزار دموکراسی در ایران هنوز سازوکارهای حزب محوری وجود ندارد؟
جناحبندیهای ائتلافی فعلی تا حدودی زمینه آن را فراهم میآورد که در آینده به آرامی احزابی تشکل شود که نوعی رفتار سیستماتیک در کشور نهادینه شود و براساس آن رفتار سیستماتیک جامعه دیگر گرفتار اتفاقات سیاسی زیانبخش نمیشود. زیرا برخی اتفاقات سیاسی میتواند هرج و مرجی را پدید آورد که جامعه را به دامان دیکتاتوری ببرد.
درچند انتخابات اخیر شاهد بودیم که مردم به نگرشهای سیاسی به جای اشخاص رای دادند. این نوع رفتار مردم را میتوان نشانهای برای رشد سیاسی در جامعه ایران دانست؟
بله، چنین مواردی تمرین بزرگی است. زیرا مردم در انتخابات اخیر هر چند به احزاب رای ندادند اما به یک نگرش و نهضت اعتماد کردند، طوری که در این دوره به جریانی در مقابل آنچیزی که نمیخواستند رای دادند. مردم با اعتماد به شبکههای اجتماعی به اعتماد به وجود آمده رای دادند. در کشورهای اروپایی نیز شناخت زیادی از نامزدها وجود ندارد. احزاب در اروپا براساس معیارهایی میتوانند افرادی را جذب کنند و پیروز انتخابات شوند. مردم ایران در نبود احزاب به فهرستهای انتخاباتی رای میدهند و خارج از فهرستها کسی چندان شانسی ندارد. هر شخصی ممکن است بر اساس شناخت خود چند نفر خارج از لیستها را بشناسد، اما چون خارج از لیستها کسی موفق نخواهد شد، همین افراد به لیستها رای خواهند داد تا بتوانند در جریان کلی انتخابات تاثیرگذار باشند.
چگونه میتوان اعتماد به وجود آمده را حفظ کرد؟
آنچه دموکراسی را تضمین میکند، شفافیت و رعایت بهرهمندی مردم از حقوق برابر است. زمانی که در جامعه افرادی بخواهند از منافع خاص استفاده شخصی کنند، از شفافیت فاصله میگیرند و در چنین جامعهای همه چیز رنگ محرمانه پیدا میکند و همه معاملات به صورت خصوصی و خارج از آگهیهای رسمی ایجاد میشود و امتیازات به صورت فلهای و نجومی به خواص داده میشود. در چهار سال اخیر شفافیت بیش از هر چیزی دیده شد. پنهانکاریهای گذشته اهمیت شفافیت را بیش از گذشته هویدا میکند. من اعتقاد دارم لازمه موفق شدن دموکراسی در جامعه ایران رعایت هر چه بیشتر شفافیت و احترام به قانونمداری است.
آینده جریان دموکراسی خواه در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
ایران در حدود ۱۰۰ سال پیش با نهضت مشروطه در کل منطقه و بخشی از آسیا پیشقراول حرکتهای فکری و نهضت دموکراسیخواهی است. با انقلاب اسلامی که حدود۴۰ سال پیش در ایران رخ داد یک مرحله بسیار مهم از دوران گذار طی شد. مرحلهای که اکنون در ترکیه و مصر و پاکستان در حال جوشش است و در عربستان و اندونزی هنوز راه طولانی دارد تا به مرحله ۴۰ سال پیش ایران برسند و تازه دوران گذار سختی را آغاز کرده و بگذرانند. اکنون ما به مرحله آمادگی برای دموکراسی و آرامش و اعتدال رسیدهایم.
- 19
- 1