داستان کودکان کار، ماجرای جدیدی نیست! تعدادی کودک قدونیمقد را تصور کن که سر چهارراهها برای پاککردن شیشه، سمت خودروها میدوند یا روزنامه و آدامس میفروشند، کودکانی با موهای کوتاه و صورت آفتابسوخته و چشمهایی مملو از خواهش که چشمان تو را نشانه رفتهاند. کودکانی که به هر دلیل یاد گرفتهاند گلیم خود را به زور از آب بیرون بکشند و ادای سرپرستان خانواده را دربیاورند. با اینکه بعضیهایشان هنوز درست حرف نمیزنند، ولی از نظر والدین یا صاحبکارهایشان دلیل نمیشود که کار نکنند... کودکانی که از ترس پدر عصبانی یا معتاد یا مادر مریض و خواهر و برادرهای کمسنوسال خود مجبورند لذت خواب نوشین صبحگاهی را با دود و دم خودروهای رنگارنگ عوض کنند و قدوقواره نحیفشان را در بین خیابانهای بیعاطفه، بالا و پایین کنند، بلکه رزقشان زودتر از خورجین برخی از آدمهای بیخبر از همهجا بیرون بیاید. کودکانی که لایهای از سیاهی و چرک روی صورت زیبا و معصومشان سایه افکنده و پینه، مهمان همیشگی دستهای کوچکشان شده و کفشهای پاره و کهنه، تنپوش پاهای خسته آنها شده است. اگر خوب بنگریم، این کودکان در اطراف ما کم نیستند! چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید...
کارگران معصوم
براساس آمار سازمان جهانی کار، سالانه ۲۵۰میلیون کودک ۵ تا ۱۴ساله در جهان از کودکی محروم میشوند، طبق این آمار ۱۲۰میلیون نفر از آنها وارد بازار کار شده و مشغول به کار تمام وقت هستند، ۶۱درصد این کودکان در آسیا، ۳۲درصد در آفریقا و ۷درصد در آمریکای لاتین زندگی میکنند. کودکانی که وظیفه دارند بخشی از زندگی پرمصیبت خانواده را بچرخانند، کودکانی که شناسنامه ندارند، گاهیاوقات در ازای مقداری پول معامله میشوند و دیگر مهم نیست، زیردست سرپرستان سنگدل و خشن، بر سر جسم و روح این کارگران معصوم چه میآید.
کودکان کار، نیاز به توجه و کمک دارند
البته نقد ماجرای کودکان کار در این مجال نمیگنجد و باید در جای خود مورد مداقه قرار گیرد، ولی به اختصار باید گفت که پدیده کودکان کار زاییده فقر اقتصادی، آسیبهای اجتماعی مانند طلاق، اعتیاد، مهاجرت، نبود آموزش مناسب و نبود ساماندهی و عزم جدی نهادهای ذیربط است و باید با تدبیر و تعامل بیشتر دستگاههای اجرایی و استفاده از ظرفیت موسسات و تشکلهای غیردولتی مورد بازنگری و توجه علمی و کارشناسی قرار گیرد. کودکان کار امروز میتوانند با احساس مسئولیت متولیان و مردم از این وضع خارجشده و به کودکانی کارآمد و مثبت و تاثیرگذار در جامعه تبدیل شوند.
جمعیت هلالاحمر، پیشرو در تسکین آلام بشری
در این میان یکی از نهادهای تاثیرگذار و باسابقه درخشان در حوزه فعالیتهای عامالمنفعه که همواره دغدغه تسکین آلام بشری را سرلوحه و خطمشی کارهایش قرار داده، جمعیت هلالاحمر است. ارتشی از مردمان نیکاندیش و مهرورز که امروزه بشردوستی بهعنوان پیشه و شغلشان حساب میشود، هرچند درآمدی از آن ندارند مگر نگاه مهربان پروردگار که آنها را بس است. نهادی که جامعه فراوان و گوناگونی را دربرمیگیرد؛ از بچههای ٣ و ٤ساله تا پدربزرگها و مادربزرگهای ٨٠ساله! جمعیت هلالاحمر، نگین درخشانی در میان نهادهای خدمترسان است که فعالیتهایش را در بیشتر حوزهها تسری داده است.
روز جهانی کودک، روزی به بلندی یک عمر
قرار ما ساعت ٦عصر در روز جهانی کودکان کار! اینجا میدان فلسطین جنب پل لشکر یا بهتر بگویم کنار سینما هلال اهواز. بچههای جوان هلالاحمر اهواز نرمنرمک میرسند، برخیها از کیفیت برنامه میپرسند، ولی تقریبا کسی خبر ندارد که جریان دقیق برنامه چیست. یکی از بچهها میگوید: برنامه شبیه کارهای قبلی خودمان است، چیزی شبیه خانه سالمندان و سرای معلولان. سوار خودرو میشویم تا به مقصد سریعتر برسیم. سر در خانه خبری از آرمها و عنوانهای همیشگی نیست، بلکه دو کلمه توجه ما را جلب میکند: «کودکان کار». اینجا مرکز نگهداری کودکان کار است. اعضای جوان جمعیت با بهت فراوان وارد خانه میشوند و با کمی تعجب اطراف را میپایند و کمکم رنگ به رخشان برمیگردد و لبخند هم. دوروبر بچههای «کار» میروند و حرف میزنند و به قول خودمان جمعشان جمع میشود...
دست نوازش هلالاحمریها بر سرکودکان کار
رئیس جمعیت هلالاحمر اهواز در حاشیه این برنامه میگوید: به مناسبت روز جهانی کودکان کار، بچههای جوان ما تصمیم گرفتند اینبار در فضایی متفاوت این روز را جشن گرفته و گرامی بدارند. به همین دلیل مرکز نگهداری از کودکان کار را که امور آن توسط موسسه خیریه گلشن آلطاها اداره میشود، انتخاب کردند. این جشن در فضایی شاد و مفرح برگزار شد و جوانان مهراندیش اهواز درکنار کودکان کار به انجام بازیهای سرگرمکننده پرداختند.
سید فتحاله هاشمنژاد ادامه میدهد: در این مرکز ٣٠کودک کار زندگی میکنند و اعضای جوان هلالاحمر اهواز به مناسبت روز کودک برای این بچهها مراسم جشنی را برگزار کردند تا کمی از تألمات روحی و روانی این کودکان را با ایجاد لحظاتی شیرین و بهیادماندنی بکاهند.
او با اشاره به معضلات اجتماعی و پیامدهای آن اظهار میکند: فرآیند صنعتیشدن جامعه به جای آنکه کمکی به شهروندان کند، تبدیل به یک بلا و آسیب اجتماعی شده است؛ این آسیب اجتماعی شرایط نابرابری را در جامعه به وجود آورده است که کودکان کار قربانیان اصلی آن هستند و این زنگ خطری برای جامعه است.
رئیس جمعیت هلالاحمر اهواز بیان میکند: توسعه ناپایدار که تنها به قیمت تخریب محیطزیست و نادیده گرفتن بدیهیترین حقوق انسانها صورت بگیرد، هیچ ارزشی برای جامعه ندارد.
هاشمنژاد با بیان اینکه رفع نابرابریهای اجتماعی یکی از رسالتهای اصلی و دغدغههای جدی مدیران هلالاحمر است، میگوید: باید با شناسایی صحیح آسیبهای اجتماعی مانع فروپاشی کانون گرم خانوادهها شد.
لحظاتی با کودکان کار گلشن
اسمش محسن است. از زندگیاش که میپرسم، جوابی نمیدهد و فقط بغض میکند. میگویند چون پدرش معتاد بوده، مجبور شده درس و مشق و مدرسه را ول کرده و به دنبال کار برود تا خرجی پدر معتادش را دربیاورد. دلش برای مادر و خواهر و برادرهایش تنگ شده، ولی امکان برگشت ندارد. میگوید: زندگی اینجا خوب است. هوای ما را دارند و ما هم طعم آرامش را میچشیم. از حضور بچههای هلالاحمر خوشحال شده و میگوید که ایکاش همه نهادها اینگونه به ما سر بزنند و احوال ما را بپرسند. بعد از این صحبت کوتاه میرود در جمع بچهها تا روی صورتش نقاشی بکشند.
امیر اما آدامسفروش بوده است. در بچگی پدرش را از دست میدهد و برای گذران زندگی خود و مادرش مجبور به کار میشود. او از رنگ قرمز و آبی لباس هلالاحمر خوشش آمده و میخواهد عضو جمعیت شود. از شرایط عضویت میپرسد، میخواهد امدادگر بالگرد شود. میگوید: راستش من پرواز را خیلی دوست دارم و میخواهم در آینده خلبان شوم. امیر درس نخوانده، ولی دوست دارد درس بخواند و آدم بهدردبخوری برای جامعه شود. میگوید: نمیخواهم اگر روزی ازدواج کردم و بچهدار شدم، بچههایش طعم زشت نداری را بچشند که هیچچیز خوبی نیست!
خنده از ته دل کودکان کار را دیدم!
زهرا شاکری یکی از اعضای قدیمی هلالاحمر اهواز برای نخستینبار است در چنین برنامهای شرکت کرده است. او میگوید: تاکنون اصلا در برنامههای هلالاحمر، بحثی به نام کودکان کار نداشتهایم. شاکری از فضای برنامه خوشش آمده و آن را جالب و در نوع خود اثرگذار میداند. این عضو قدیمی اظهار میکند: من تا بهحال اطلاعات چندانی در مورد کودکان کار نداشتم، ولی بعد از حضور در این برنامه و اجرای جشن برای این بچهها، مشتاق شدم اطلاعاتی درباره این بچهها به دست بیاورم. شاکری درباره جشن میگوید: بچهها از لباسهای عروسکی و نقاشی صورت خیلی خوششان آمده بود و گرمشدن برنامه توسط اعضای جوان هم کودکان کار را ذوق زده کرده بود، آدم احساس میکرد این بچهها تا حالا از ته دل نخندیدهاند.
علی زارعی یکی دیگر از شرکتکنندگان در این جشن است که حس و حال برنامه حسابی به تنش چسبیده و میخواهد در این دست برنامهها مشارکت فعال داشته باشد. او میگوید: اجرای این برنامه بیش از آنکه کودکان کار اهوازی را خوشحال کند، به ما چسبید. علی ادامه میدهد: شاید خیلیها بگویند که آخر اجرای این برنامه چه ربطی به هلالاحمر دارد، من در جواب میگویم یکی از کارهای ما تسکین آلام بشری است و همچنین ایجاد آمادگی آحاد جامعه در مقابل حوادث. از این گذشته میتوانیم این کودکان را جذب جمعیت کنیم و برای تحقق شعار «هر خانواده، یک امدادگر» تلاش کنیم. او میگوید: کودکان کار نیاز به توجه دارند و چه بهتر که این توجه از طرف اعضای هلالاحمر باشد. زارعی در مورد کیفیت برنامه میگوید: اگر بخواهم در یک جمله برنامه را توصیف کنم، باید بگویم ما هم در این مرکز، بچه شدیم و با بچهها شادی کردیم.
سخن آخر
نگذاریم معصومیت کودکان کار در پردهای از فقر و آسیبهای اجتماعی تبدیل به زخمی شود که در آینده عمیقتر سر باز کند. شاید اگر امروز قدمی برداشته شود، فردا حسرت تعلل و زمان ازدسترفته را نخواهیم خورد.
- 17
- 5