٨ سال از آن روزی که معصومه چشمانش را بست میگذرد. لحظهای که تصور میکرد بعد از باز کردن چشمانش قرار است هدیه پدرشوهرش را ببیند، اما دیگر هرگز نتوانست با آن چشمها دنیا را ببیند. پدرشوهر معصومه از عروس سابقش خواست چشمانش را برای لحظهای ببندد تا هدیهای که برای نوهاش خریده...