جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۷:۲۵ - ۱۱ شهریور ۱۳۹۹ کد خبر: ۹۹۰۶۰۰۰۹۳
هنر و سینما

چرا شجریان مهم است؟/ درباره محبوب‌ترین هنرمند ایران

محمدرضا شجریان را می‌توان محبوب‌ترین هنرمند امروز ایران دانست؛ اما چرا او را تا این اندازه دوست دارند؟ این جایگاه را چطور به دست آورده و چگونه توانسته نیم قرن حفظش کند؟ این فیلم درصدد پاسخ به همین سوال است؛ اینکه چطور یک هنرمند می‌تواند در طول سال‌ها فعالیت، محبوبیتی چنین دست‌نیافتنی را حفظ کند.

صدای او را سال‌های سال‌ است که خیلی‌ها دوست دارند. صدایی رسا و گرم که در طول ۵۰ سال فعالیت هنری، بر دل میلیون‌ها آدم نشسته، تا آن‌جا که شایعه درگذشت او، جمعیت زیادی را نیمه‌شب، دل‌نگران و گریان راهی بیمارستانی کرد که در آن‌ بستری بود.

محمدرضا شجریان چرا محبوب است؟ چرا تا این اندازه او را دوست دارند؟ این جایگاه را چطور به دست آورده و چگونه توانسته نیم قرن حفظش کند؟

نخستین‌‌بار در ۱۵ آذرماه سال ۱۳۴۶ آواز او در برنامه گل‌ها پخش شد؛ با اسم مستعار «سیاوش بیدْکانی» به دلیل مخالفت پدر با موسیقی. او غزلی از حافظ را در آواز افشاری می‌خواند. همان شعری که حدود ۳۰ سال بعدش با همراهی «محمدرضا لطفی» و «مجید خلج» تصنیفی می‌شود در بیات اصفهان؛ «ما سرخوشانِ مستِ دل از دست داده‌ایم.»

مست و عشق و باده؛ این‌ها کلماتی نبودند که بتوان در آن‌ سال‌های ایران به‌راحتی خواند؛ غزلش را حافظ ۶۰۰ سال پیش سروده، اما خواندنش ساده نبود. هنرمندان بسیاری همچون شجریان ملامت‌ها و مرارت‌ها کشیدند تا بتوانند کار خود را پیش ببرند.

شجریان سه دهه پس از نخستین ضبط صدایش، محبوب بسیاری است؛ محبوبیتی که بیش از دو دهه بعد از آن، یعنی تا امروز ادامه داشته. او که روزگاری توانسته بود دل «داوود پیرنیا» را در استودیوی ضبط صدای «برنامه گل‌ها» ببرد، حالا محبوب‌ترین هنرمند ایران شده؛ خواننده پرآوازه‌ای که رقیبی ندارد. برخی گفته‌اند این محبوبیت در دهه شصت و به دلیل خانه‌نشین شدن بزرگان آواز و ساز (از زن و مرد) بعد از انقلاب آغاز شده، اما مگر بنان در زمان خود رقیب نداشت و بی‌همتا بود؟ شجریان هم مسیرش را مثل او رفته؛ انتخاب درست شعر و ادای دقیق آن در آواز، و همراهی با آهنگسازان و نوازندگان کاربلد. هر قطعه از او با وسواس و دقتی بی‌نظیر اجرا، ضبط و منتشر شده و انتشار هر آلبومش، اتفاقی تازه در موسیقی کلاسیک ایرانی بوده؛ نوا مرکب‌خوانی،  به یاد عارف، دستان، سپیده، رباعیات خیام، بیداد، سرو چمان، دود عود، آستان جانان.

و چقدر زیبا بود آستان جانان. غزلی از حافظ که پیش‌تر در سال ۱۳۵۵ آوازش را در افشاری با همراهی تار «جلیل شهناز» خوانده بود و ده سال بعدش همین شعر را با همراهی سنتور «پرویز مشکاتیان» در بیات زند به آواز و تصنیف برد.

فهرست آلبوم‌های بی‌نظیرش را ادامه بدهیم؛ بی‌تو به سر نمی‌شود، جام تهی، رندان مست، زمستان است، آهنگ وفا، آرام جان، خراسانیات، معمای هستی، فریاد، طریق عشق، شب سکوت کویر. و چه آلبوم بی‌همتایی شد شب سکوت کویر و آواز بارون.

شجریان همواره نوگرا بوده؛ سکون و تعصب نداشته. او تا آن‌جا که توان خواندن داشته، آثار متفاوتی خلق کرده؛ از همراهی با یک نوازنده گرفته تا خوانندگی در ارکستی بزرگ. از بداهه‌خوانی در کنسرت تا ضبط شدن آلبوم در استودیو. او در میانه آواز، روان و راحت از گوشه‌ای به گوشه‌ای و از دستگاهی به دستگاه دیگر رفته و ناگهان از بم به زیر رسیده؛ مثلا این توانایی صدای او را بدون حضور ساز بر فیلم دلشدگان «علی حاتمی» بشنوید آن‌جا که آواز «پاسبان حرم دل» را می‌خواند.

این صدا و توانایی، از تمرین و ممارست به دست آمده. شجریان صدای یک شبه و یک ساله نبود که پس از اجرای یک کار و تحسین همگان، به همان بسنده کند. او سال‌های سال درباره آواز، ساز، موسیقی و شعر ایرانی تحقیق کرده و پله پله جایگاه خود را ارتقا داده. او حتی خود را محدود به خواندن اشعار بزرگان شعر و ادب نکرده؛ ترانه‌های محلی هم خوانده و شعرهای کوچه‌بازاری با لهجه مشهدی هم از او ضبط شده.

بی‌دلیل نیست که او را قله آواز ایران دانسته‌اند؛ جایی که شعر و موسیقی به زیباترین و فنی‌ترین شکل کنار هم قرار گرفتند.  کسی که توانسته تکنیک‌های آوازی پیش از خود را جمع کرده، آن‌ها را به تألیفی تازه برساند که مختص خود اوست؛ صدا و آواز اوست. همان که امروز به سبک آوازی شجریان می‌شناسیم و پیروان بسیاری هم دارد. آوازی درست، دلنشین و زیبا که از نظر بسیاری بهترین اتفاق برای موسیقی ایرانی بوده است.

اما تنها صدای خوب نیست که ماندگار می‌شود. شجریان این را می‌دانسته. دهه به دهه سلیقه موسیقی کشور تغییر کرده ولی همچنان شجریان بر صدر فهرست محبوب‌ترین خوانندگان مانده، محبوبیتی که نمی‌تواند فقط به‌خاطر استادی‌اش در آوازخوانی به دست آمده باشد. او خواننده زمانه‌اش بود؛ به تغییر و تحولات اجتماعی بی‌اعتنا نماند و آن‌چه را که می‌خواند از اوضاع زمانه‌اش می‌گرفت؛ چه به کار بردن کلمات ممنوعه باده و عشق و می در دهه شصت باشد و چه همراهی با مردم در رویدادهایی که متأثرشان می‌کرد؛ او با همراهانش در تابستان ۵۷ به دلیل کشتار مردم در واقعه ۱۷ شهریور از رادیو استعفا داد، و سی سال بعدش به‌خاطر خس و خاشاک خواندن مردم معترض در انتخابات ۸۸ توسط احمدی‌نژاد، خود را زبان مردم نامید.

آثار او گرچه شرح احوالات درونی‌اش است، اما تاریخ یک ملت را حمل می‌کند؛ چه زمانی که سپیده را برای پیروزی مردم در انقلاب ۵۷ خواند و نوید آمدن خورشیدی تازه داد و چه وقتی در اوایل دهه شصت با «بیداد» آن‌چه را از انقلاب انتظار داشت درخواست کرد: « لعلی از کان مروت بر نیامد سال‌هاست/ تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد».

برای دوست‌داران شجریان، او همیشه صدای مردم بوده. کافی است بخواند: «مرغ سحر ناله سر کن» تا جمعیت به وجد بیایند. تصنیفی قدیمی و حماسی و در عین‌حال غمگین درباره رنج و امید به پایان آن. البته شجریان در حماسی خواندن سابقه‌ای طولانی دارد.

آخرین تصنیف حماسی او  «زبان آتش» نام داشت، اما او پیش‌تر هم دست به این کار زده بود؛ در سال‌های انقلاب که همراه با گروه چاووش ترانه‌ها و تصنیف‌های حماسی زیادی خوانده بود. به‌خصوص «رزم مشترک» معروف به «همراه شو عزیز» سروده و ساخته «پرویز مشکاتیان»، و «شب‌نورد» ساخته «محمدرضا لطفی» که می‌گویند ورد زبان انقلابیون شده بود.

شجریان آواز‌خوانی است که همیشه حضوری مهم داشته؛ تا زمانی که بیماری او را خانه‌نشین نکرده بود، با انتشار آثارش، تاثیری شگرف بر جریان موسیقی ایران گذاشت. او ماندنی و محبوب شد؛ به صدای زیبا و توانایی‌اش در آواز، به انتخاب دقیق شعر و شناختش از موسیقی، به اخلاق محجوب و مؤدب و مهربانش، به همراه بودنش با مردم در اتفاقات تلخ و شاد، و به نوگرا بودنش. همه این‌ها هم با تحمل سختی‌های سانسور و توقیف و اجحاف. چه وقتی «بیداد»ش با مرارت مجوز گرفت، چه زمانی که «قاصدک‌»اش را توقیف کردند. صداوسیمای ایران هم که در تمام این سال‌ها بدون پرداخت حق‌الزحمه صدای شجریان را پخش می‌کرد و روی آن تصاویر دلخواه خودش را می‌گذاشت، با اعتراض این هنرمند، پخش «ربنا» را هم ممنوع کرد که شجریان اجازه‌ پخشش را داده بود.

دردآور است؛ در سال‌های اوج پختگی و شهرت، بسیاری از تلویزیون‌های فارسی‌زبان در خارج از کشور با شجریان گفت‌وگو کرده و او را با افتخار دعوت می‌کردند، اما صداوسیمای ایران که خود را رسانه ملی می‌داند، هرگز حاضر به این کار نشد، تا حضور شجریان در تلویزیون به همان گفت‌وگوی سال ۱۳۷۳ خلاصه شود.

او حالا نمی‌خواند. اما شاگردانی تربیت کرده که امیدهای زیادی به آن‌هاست؛ به خصوص فرزندانش همایون و مژگان، که اولی از ستاره‌های موسیقی امروز ایران است و دومی را مجال نداده‌اند تا حضور پیدا کند. دو نفری که در سال ۱۳۸۹ برای تولد ۷۰ سالگی پدرشان خواندند: « صدای تو را دوست دارم‏ / صدای تو از آن و از جاودان می سراید».

asriran.com
  • 17
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر