ازدواج یا پیوند زناشویی پیوندی آیینیاست که طی احکام یا رسومی خاص بین زن و مرد در مذاهب و کشورهای مختلف برقرار میشود تا به تشکیل خانواده منجر گردد و میتواند منجر به زایش فرزند شود.
تعاریف ازدواج
مردمشناسان برای اینکه تنوع وسیع اَعمال زناشویی مشاهده شده از سوی فرهنگ را در نظر بگیرند چندین تعریف رقابتی از ازدواج پیشنهاد کردهاند. اِدوارد وستمارک در کتابش با عنوان «تاریخ ازدواج انسان (۱۹۲۱)» ازدواج را به این صورت تعریف میکند: ارتباط پردوام یا کمدوام نر و ماده گذشته از عمل زادآوری محض تا بعد از تولد فرزند «.[۳] او در کتاب» آیندهٔ ازدواج در تمدن وسترن «تعریف پیشیناش را رد میکند و در عوض بطور موقت ازدواج را اینگونه تعریف میکند:« رابطهٔ یک یا تعداد بیشتری مرد با یک یا تعداد بیشتری زن که بوسیلهٔ عرف یا قانون پذیرفته شدهاست ».
یادداشتها و جستجوها (۱۹۵۱)، کتابچه راهنمای انسانشناسی، ازدواج را چنین تعریف کردهاست، «پیوندی بین یک زن و یک مرد بهطوریکه بچههای متولد شده از زن به عنوان فرزندان مشروع هر دوی والدین شناخته شوند.»[۵] در راستای رویهٔ معمول در میان مردم ساکن قبایل جنوب سودان و غرب اتیوپی که به زنها اجازه میداد در شرایط خاص در نقش شوهر عمل کنند، کاتلین گوگ [ انسانشناس بریتانیایی ] پیشنهاد داد که آن تعریف را به این صورت تغییر دهند که «یک زن و یک یا چند شخص دیگر».
دموند لیچ تعریف گافس را مورد انتقاد قرار میدهد و آن را در مقولهٔ شناخت حلالزادگی (مشروعیت) فرزند بسیار دست و پاگیر میداند و پیشنهاد میکند که ازدواج را مانند انواع متفاوتی از قوانین که برای اجرایی شدن وضع میشوند نگاه کنیم. لیچ تعریفاش را باز میکند و میگوید: «ازدواج رابطهای است که بین یک زن با یک یا تعداد بیشتری از اشخاص دیگر برقرار میشود- که این روابط تولد کودکی را تحت پیشامدهایی که توسط قوانین رابطهها قدغن نشدهاند میسّر میکند- تمامی قوانین همگانی مراتب تولد مطابقت داده شدهاند با عضوهای معمولی یا سطوح متفاوت جامعه». استدلال لیچ این است که هیچکدام از تعاریف ازدواج برای همه فرهنگها قابل اجرا نیست. او لیستی از ده قانون مرتبطشده با ازدواج را ارائه میکند شامل انحصار جنسی، قوانینی با احترام به کودک و قوانین متنوع ویژهای از سوی فرهنگ.
دوران بل همچنین تعریف بنیان مشروعیت را با این اصل که برخی جوامع برای ازدواج به مشروعیت احتیاج ندارند مورد نقد قرار میدهد و اینگونه استدلال میکند: در جوامعی که نامشروعیت فقط به معنای ازدواج نکردن مادر است و غیر از این هیچ قانون ضمنی دیگری وجود ندارد تعریف بنیان مشروعیت ازدواج چرخهای است. او تعریف ازدواج را در مقولهٔ قوانین دستیابی جنسی قرار میدهد.
اهميت ازدواج در اسلام
يکي از مکتبهايي که براي انسان سازندگي فوق العاده دارد، محيط خانه است. در محيط خانه زن و مرد مي توانند بسياري از فضايل انساني را کسب کنند و رذايل اخلاقي فراواني را از خود بزدايند. اگر بگوييم محيط خانه مانند جبهه، مکتب انسان سازي است، مبالغه نکرده ايم.
ازدواج سنت رسول خدا
شرع مقدس اسلام به ازدواج عنايت و تأکيد فوق العاده اي دارد. به طوري که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) مي فرمايند:
«ما بُني بِناءً في الإسلام أحبّ إلي الله عزّوجلّ من التّزويج»
«هيچ چيزي نزد خداوند محبوبتر از ازدواج نيست».
و از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) رسيده است:
«تَزوّجوا، فَانّ التّزويج سُنّه رسول الله(صلي الله عليه و آله وسلم)، فانّهُ کان يقول: من کان يُحبّ أن يتّبع سُنّتي، فانّ من سُنّتي التّزويج »
«ازدواج کنيد، که همانا ازدواج کردن سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) است که همواره مي فرمودند: هر کسي که دوست دارد از سنت من تبعيت کند، همانا «ازدواج کردن» از سنت من است.»
اسلام به پسر و دختر امر مي کند که هر چه زودتر ازدواج کنند و آنقدر به اين مهم تأکيد دارد که رسول گرامي (صلي الله عليه و آله وسلم) ازدواج نکردن را اعراض از سنت خويش، يعني خروج از اسلام، مي داند و خانه اي را که در آن «ازدواج» صورت پذيرد بهترين خانه مي داند.
دلايل اهميت ازدواج از نظر اسلام
دليل اهميت ازدواج در اسلام را مي توان در دو مورد زير جستجو کرد:
۱-ارضاي غريزه
اهميت ازدواج در اين است که غريزه ي جنسي انسانها از راه مشروع و معقول ارضاء شود تا سر به عصيان نگذارد. زيرا در صورت عدم ارضاء از راه خداپسندانه و معقول فسادهاي بي حدّي به وقوع خواهد پيوست.
انسان همان گونه که هنگام تشنگي به آب نيازمند مي شود و هنگام گرسنگي به غذا احتياج پيدا مي کند، به هنگام تحريک غريزه ي جنسي نيز، به ارضاي طبيعي آن نيازمند مي شود و ارضاي طبيعي غريزه ي جنسي تنها به وسيله ي «ازدواج کردن» ميسّر است. از اين رو اسلام طبق فطرت و خواستهاي انسان دستور به ازدواج و تشکيل خانواده داده است.
۲-انسان سازي
دومين علت تأکيد اسلام بر تشکيل خانواده، بُعد انسان سازي اين امر مهم است.
همان طور که قبلاً بيان کرديم، محيط خانه مکتب بسيار سازنده اي است به طوري که منشأ بسياري از صفات خداپسندانه است و بسياري از صفات منفي و ناپسند هم در اثر عدم تشکيل خانواده پيدا مي شود. در خانه و اجتماع بايد يک سلسله از تمايلات خود را فدا کنيم و گر نه زندگي سخت خواهد شد. اين فداکاري و گذشت، خاصه در محيط خانه لازمتر و ضروري تر است.