طلاق
طلاق به معنای مفارقت و جدایی و بریدن میباشد اما برای درک بهتر مفهوم طلاق شرعی لازم است به نکاتی چند توجه داشته باشیم .
اول اینکه در مفهوم واقعی ازدواج در دین و شریعت ما وظایف زن و شوهر بگونه ای متفاوت و خاص تعریف میشود این شرایط شاید بخاطر پیشینه تاریخی و فرهنگی حاکم بر فرهنگ و اداب بنیادینی بوده که اسلام در آن ظهور کرده است...
همچنین، طلاق از نظر لغوي به معني رها شدن مي باشد و در اصطلاح عبارت از پايان دادن زناشويي به وسیله زن و شوهر. طلاق را اغلب راه حل رايج و قانوني عدم سازش زن و شوهر، فروريختن ساختار زندگي خانوادگي، قطع پیوندزناشويي و اختلال ارتباط والدين با فرزندان تعريف كرده اند. در حقیقت همانگونه كه پیوند بین افراد طبق آيین وقراردادهای رسمي و اجتماعي برقرار مي شود. چنانچه طرفین نتوانند به دلايل گوناگون شخصیتي، محیطي واجتماعي و … بايكديگر زندگي كنند به ناچار طبق مقررات و ضوابطي از هم جدا مي شوند.
گرم و آرام بخش زندگي است كه اثرات جبران ناپذيري بر اعضاء خانواده مي گذارد.
تاريخچه اجمالي در زمینه طلاق
تاريخچه طلاق به تاريخچه ازدواج برمي گردد . به ھمان علت كه بشر بنا به درخواست طبیعي خود پیوند ازدواج مي بندد تا در كانون گرم خانواده و دركنار ھمسر خود به سكون و آرامش برسد ، به ھمانگونه نیز ممكن است به دلايلي از ادامه زندگي خودداري كرده ، طلاق را بپذيرد. ولتر مي گويد : «طلاق و ازدواج در يك زمان در عالم پديد آمدند»
قدر مسلم اين است كه طلاق در بسیاري از اديان الهی وغیر الهی پیش از اسلام وجود داشته است. بنابراين لازم است تاريخچه كوتاھي از مسأله طلاق در گذشته را در اينجا مطرح نمايیم.
عصر جاهلیت
در عصر جاهلیت طلاق به دست زن بود و اينگونه كه اگر زن درھاي خانه را كه به طرف راست بود به طرف چپ قرارمي داد ، مرد با ديدن چنین وضعیتي متوجه مي شد كه ھمسرش او را طلاق داده و ديگر نزد او نمي آمد . ھنگامی كه زني با مردي ازدواج مي كرد و شب را نزد او مي گذارند حق انتخاب با او بود ، اگر مي خواست نزد شوھر مي ماند و اگر نمي خواست مي رفت و علامت رضايت او از مرد اين بود كه وقتي صبح مي شد ، خوراك خوبي براي او تهیه مي نمود . در منابع ديگر بر خلاف اين مسأله آمده است كه طلاق در جاھلیت بسیار ساده و با الفاظ توھین آمیز صورت مي گرفت.
يونان بوستان
دراعصار گذشته زن آلت دست شیطان به حساب مي آمد . بنابراين تنھا به اندازه يك كالا ارزش داشت و خريد وفروش و معامله مي شد . ھرچیز بر او ممنوع بود به جز خانه داري و تربیت كردن كودكان ، مرد مي توانست او را بفروشد يا هديه يا وصیت كند كه متعه ھركسي كه مي خواھد باشد قطعاً حق طلاق از او سلب شده بود . در آن روزگار در يونان باستان حتي بحث از اين مسأله به میان مي آمد كه آيا اصلاً زن داري روح مي باشد يا خیر ؟ اگر روح دارد آيا روح او حیواني است يا اينكه به طوركلي شايستگي دارد كه در میان اجتماع مردان باشد يا از اين شايستگي محروم است ؟
بابل
طبق قانون بابل طلاق وجود نداشته و مرد ھرگز نمي توانست زن خود را طلاق دھد حتي اگر نازا باشد بلكه بايد كنیزي به خانه بیاورد تا برايش فرزند به دنیا آورد ، كنیز ھم حق خودداري از اين امر را نداشت.
هند
زن در هند حتي پست تر از مار افعي يا بیماري و يامرگ بوده و در صورتي كه شوھرش فوت مي كرد وي نیز بايد زنده زنده در آتش سوزانده مي شد تا جايي كه در سرزمین يكي از پادشاھان ھندي ، ١٧ زن وي پس از مرگش در آتش سوزانده شدند.
چون زن هندو كسي درعاشقي مردانه نیست سوختن بر شمع مرده كار ھر پروانه نیست( صائب تبريزي)
ايران باستان
طلاق در ايران باستان جايز بود و به دست مرد انجام مي گرفت و زنان در جامعه بسیار مورد ستم قرار مي گرفتند حتي شوھر مي توانست ھمسرش را براي ھمیشه حبس كند يا به قتل برساند.
طلاق مسیحیت «حلال نفرت انگیز»
در مذھب مسیحیت بر خلاف اسلام و یهود طلاق حرام است و ازدواج مجدد برابر با زنا مي باشد . حضرت عیسي (ع) مي فرمايد : ھمانا كه موسي به دلیل قساوت قلب قومش ، اجازه داد تا زنھايشان را طلاق دھند ، زن و شوھربه منزله ي جسم واحد ھستند و از يكديگر دور نیستند پس در صورتي كه خداوند آنھا را با يكديگر جمع كرده وانساني نبايد میان آن دو تفرقه بیاندازد.
فلسفه طلاق در اسلام
از نظر اسلام طلاق آخرين راه مداواي ناسازگاري زن و شوھري مي باشد . اسلام معتقد است اگر راھي براي جدايي زن و شوھر (زوجین) نباشد زندگي ايشان دشوار و عذاب آور خواھد بود و ممكن است نتايج ويران كننده اي مثل انتقال ، خودكشي ، فساد و قتل داشته باشد . امروزه مردم باغم و تشويش كمتري در مقايسه با گذشته به ازدواج روي مي آورند چرا كه طلاق براي آنان د رحكم بیمه اي تلقي مي شود و مي توان از آن به عنوان بیمه ازدواج نام برد.