ناصر ملکمطیعی (زادهٔ فروردین ۱۳۰۹ – درگذشتهٔ ۵ خرداد ۱۳۹۷) بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون ایرانی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ بود. پس از انقلاب و تغییر چارچوبهای حاکم بر سینمای ایران، ملکمطیعی، همچون محمدعلی فردین و بهروز وثوقی، جایی در سینمای پس از انقلاب نداشت و زمینهٔ ادامهٔ فعالیت هنری او فراهم نشد. ملکمطیعی، پس از انقلاب و تا زمان مرگش، در مشاغلی همچون قنادی و مشاور املاک فعالیت داشت. او در سال ۱۳۹۲ در فیلم سینمایی نقش نگار ایفای نقش کرد.
تحصیلات و مدارک علمی:
فارغ التحصیل رشتهٔ تربیت بدنی دانشسرای عالی تهران
ناصر ملک مطیعی (زاده ۱۳۰۹ در تهران) کارگردان و بازیگر سینما و تلویزیون ایران بود. پس از انقلاب ۱۳۵۷ و تغییر چارچوب های حاکم بر سینمای ایران، ملک مطیعی، هم چون فردین و بهروز وثوقی، جایی در سینمای پس از انقلاب نداشتند و زمینه بر ادامه فعالیت هنری آنها فراهم نشد. ملک مطیعی، پس از انقلاب و تا به امروز، در مشاغلی هم چون قنادی و مشاور املاک فعالیت داشته است.
نمایشنامه نویسی زمان معلمی
زمانی که معلم بودم و انجمن سینمای نمایش را اداره می کردم
اون زمان خودم دست به قلم می شدم و در مدرسه نمایش می نوشتم و آخر هفته ها از پدر و مادر ها دعوت می کردیم بیایند و بازی بچه هایشان را ببیند
بعد از ان بود که فیلم به ایران آمد
تشویق ژاله علو
کم کمک فعالیتم در تئاتر و نوشتن زیاد شد، خانوم ژاله علو که در رادیو بودند به من میگفتند شبیه ترون پاول هستند، کم کم این علایقه در من زیاد شد و به این سمت آمدم.
چطور بازیگر شدم
بعد از فارغ التحصیلی دوست داشتم وارد عرصه سینما شوم زمینه ورزشی و سلامت بدنی هم که داشتم، فیزیک بدنی ام را برای سینما آماده کرد. اولین فیلمم را در سال ۱۳۲۷ بازی کردم.
پدر سینمادار، پسر بازیگر
مادر من خیلی آدم با نظمی بود. هیچ کدام از نامه های مرا بدون جواب نگذاشت. به من سر می زد که ببیند فیلم های من در چه مرحله ای است. مثلا می آمد فیلم را برای من نقد می کرد، می گفت فلان فیلم در اواسطش حوصله آدم را سر می برد، اما دوباره خوب می شود. خیلی از مرگ و میر من در انتهای فیلم ها خوشحال نمی شد. پدرم هم در ابتدا که سن و سال کم داشته و برای من تعریف می کرد، یک سینما در خیابان سیروس تاسیس کرد، روبه روی کوچه سادات اخویان. آنجا را با پولی که از مادربزرگ من گرفته بود به راه انداخت. یک آپارات خرید و همراه با پسرخاله ها سینما راه اندازی کرد. آن موقع تازه سینما در تهران به راه افتاده بود. آقای معتضدی از اولین سینماداران ایرانی بود، فیلمبرداری بلد بود و از پیشگامان این راه به حساب می آمد. آقای معتضدی ۲ سینما داشت؛ یکی از آنها به نام سینما تمدن در خیابان اسماعیل بزاز معروف بود و دیگری سینما میهن در چهارراه حسن آباد. پدرم با آنها همکاری می کرد و این طور شد که یک سینما به راه انداخت. ۵ یا ۶ ماه این سینما را نگه داشتند. شاید در خاطرم مانده باشد که در یک یا دو سالگی مرا روی صندلی می نشاندند. پدر بعد از اینکه در سینماداری موفق نشد، مانند خیلی از آدم های دیگر زمانی که در زندگی دستش به هیچ چیزی نرسید، رفت و کارمند دولت شد. در پست تلگراف رفت و استخدام شد. گاهی اوقات هم در خانه ویولن، تار و سه تار می زد.
ازدواج
ناصر ملک مطیعیسال ها پیش با زنی بنام مهین ازدواج کرد که از وی صاحب یک دختر بنام شیرین و یک پسر بنام امیرعلی می باشد، همسرش مدت ها پیش فوت کرده ، وی بعد از مرگ همسرش دیگر ازدواج نکرده است.
اولین فیلم کارگردانی شده
اولین فیلمی که ساختم «سوداگران مرگ» بود که مضمون آن در ارتباط با مبارزه با مواد مخدر بود و به هیچ وجه ساز و آواز نداشت.
اولین تئاتر
اولین تئا تر را در دانشسرای عالی بازی کردم. آن زمان دکتر والا که در انگستان تئا تر خوانده بود، نمایشنامه ای از ژان پل سار تر به نام «دست های آلوده» که جلال آل احمد آن را ترجمه کرده بود، اجرا کرد که من به همراه خانم خوروش، ملک نصر و... در آن بازی کردیم. این نمایش سال ۱۳۳۶ اجرا شد.
بعد ازآن دکتر والا متن دیگری به نام «جاده زرین سمرقند» را کارگردانی کرد که برشی از دوران هارون الرشید بود. قرار بود نقش هارون الرشید را محمد علی جعفری بازی کند. او گرفتار تئا تر دیگری بود و آن نقش را به من پیشنهاد دادند. آن نمایش را کنار بازیگرانی مثل آقای وحدت، سارنگ، خانم ایرن، خانم تهمینه، آقای تابش و مانی مصفا بازی کردم. بعد از ۱۶ روز سالن نمایش آتش گرفت.
یک شب دکتر والا به من گفت:«حالا که اینجا آتش گرفته و شما با ما قرار داد یکساله دارید، یک نمایش دیگر بازی کن». من هم پذیرفتم و نمایش «پرفسور سوسول» یک سال و نیم و روزی دو سئانس اجرا رفت.
آن زمان کمی از سینما دور افتاده بودم. بعد هم نمایش دیگری بازی کردم و در مجموع سه یا چهار نمایش بازی کردم. بعد از آن در سال ۱۳۳۷ در فیلم «عروس فراری» را بازی کردم که در قاسم آباد رامسر آن را فیلمبرداری کردیم. بلافاصله فیلم «طلسم شکسته» را بازی کردم. این فیلم به فستیوال فیلم برلین راه پیدا کرد و در حاشیه جشنواره نمایش داده شد.
آن زمان سینمای ایران را کسی نمی شناخت. من از طرف سایر بازیگران فیلم در این فستیوال حاضر شدم و در مراسمی به زبان آلمانی چند کلمه ای صحبت کردم. به هر حال سینمای ایران مثل این روز ها در جشنواره های خارجی شرکت نمی کرد. اما در آن دوران خریدار اصلی فیلم های ما روس ها و پاکستانی ها بودند.
اولین فیلمی که ساختم «سوداگران مرگ» بود که مضمون آن در ارتباط با مبارزه با مواد مخدر بود و به هیچ وجه ساز و آواز نداشت.
شغل دولتی
من۹ سال رئیس تربیت بدنی ناحیه ۹ بودم. فوتبال بازی می کردم و داور کشتی بودم. در ۱۳۳۰ چون معلم ورزش بودم، در اولین کلاس داوری کشتی حضور پیدا کردم. در ۱۵ سالگی به قله دماوند رفتم. آن زمان هنوز کسی به این صورت به قله دماوند نرفته بود. آن قدر که رفقای ورزشی داشتم، رفقای سینمایی نداشتم. در سینما فقط با سه یا چهار نفر صمیمی بودم. البته هنوز هم دوستی من با رفقای ورزشکارم ادامه دارد.
علاقه به ورزش
طبعا فوتبال ورزش محبوب همه دنیاست. ما ایرانی ها به کشتی هم به طور ذاتی علاقه داریم و اگر از این دو رشته فاکتور بگیری من به کوهنوردی، باستانی و والیبال هم علاقه داشتم ولی کوه چیز دیگری است.
بعد از انقلاب ۵۷
بعد از انقلاب برای من مشکل خاصی پیش نیامد مسئله دادگاه انقلاب بود که همه دوستان احضار شدند. در آنجا خواستند ببینند این افراد که هستند و چه کرده اند. طبیعی هم بود. باید مسئولان با ما آشنا می شدند یک تعهدی هم از ما گرفتند که کاری برخلاف نظر آنها
جوایز :
برنده جایزه مجسمه سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرد در چهارمین دوره در سال ۱۳۵۰ برای بازی در فیلم سه قاپ + برنده جایزه مجسمه سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرد در سومین دوره در سال ۱۳۴۹ برای بازی در فیلم رقاصه شهر