مهدی کروبی
مهدی کروبی (زاده ۴ مهر ۱۳۱۶) در الیگودرز، روحانی شیعه، سیاستمدار اصلاحطلب ایرانی و دبیرکل حزب اعتماد ملی است. او رئیس دو دوره مجلس شورای اسلامی ایران بود. مهدی کروبی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ بود.
سابقه بازداشت های سیاسی: نخستین بازداشت سال ۱۳۴۲ و آخرین آن ماه رمضان سال ۵۷. طولانی ترین بازداشت به مدت بیش از سه سال که در سال ۱۳۵۳ آغاز و در اواخر سال ۵۶ به پایان رسید.
نخستین مسئولیت اجرایی در ماه های پایانی رژیم گذشته: دیدار با اعتصابیون و انتقال کمک های مالی به بعضی از آنها
نخستین مسئولیت رسمی در نظام جمهوری اسلامی: سرپرستی کمیته امداد امام خمینی
سایر مسئولیت ها:
ریاست بنیاد شهید در فاصله سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۱
نمایندگی امام در حج در فاصله سال های ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۹
نمایندگی مردم در مجالس اول، دوم، سوم و ششم
ریاست مجالس سوم و ششم
فرزندان:
محمدحسین متولد ۱۳۴۴ دارای لیسانس حقوق
محمدتقی متولد ۱۳۴۶، دارای دکترای حقوق بین الملل
علی متولد ۱۳۵۱ دارای تحصیلات حوزوی
یاسر متولد ۱۳۵۷ دانشجو
شرح زندگینامه
در سال ۱۳۱۶ در الیگودرز به دنیا آمد. تا کلاس ششم ابتدایی در آن شهرستان بود و در ابتدای دهه سی تحصیلات جدید را همراه با تحصیلات حوزوی در قم ادامه داد. با شرکت در انتخابات متفرقه دیپلم ادبی و پس از آن«تصدیق مدرسی» دریافت کرد.
در سال ۱۳۴۱ زندگی مشترک با خانم فاطمه کروبی را آغاز نمود.
پس از حدود یک دهه حضور در قم و همزمان با آغاز مبارزات امام(ره) به همراهان ایشان پیوست و از همان زمان دستگیری ها و زندان و تبعیدها آغاز شد.
در سال ۱۳۴۲ در آزمون ورودی دانشگاه تهران برای تحصیل در رشته فقه و حقوق اسلامی پذیرفته شد. قبولی دانشگاه پس از اولین بازداشت بود. این بازداشت در سال ۱۳۴۲ و چهار روز بعد از دستگیری امام و برقراری حکومت نظامی در قم بود و ۵۰ روز به طول انجامید.
آذرماه سال ۴۳ دومین بازداشتش بود که در قم دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل شد و مدت ۲۵ روز همراه با حاج آقا مصطفی خمینی و مرحوم ربانی شیرازی در آن زندان بود.
در سال ۱۳۴۴ بعد از انجام سخنرانی در شهرهای آبادان و کرمانشاه دستگیر و پس از چند روز بازداشت، از آن شهرها اخراج شد.
در اسفند همین سال فرزند اولش محمدحسین به دنیا آمد.
فرار به عراق، بازگشت و تبعید
در ابتدای سال ۱۳۴۵ و به دنبال برخی تحرکات در قم، آیت الله منتظری و تعداد دیگری از روحانیون دستگیر شدند و حکم بازداشت من هم صادر شد که من مخفیانه از کشور خارج(شدم) و به نجف رفتم. در اوایل زمستان همان سال پس از بازگشت به ایران دستگیر و بعد از چند روز بازداشت به گنبدکاووس تبعید شدم.
دو ماه پس از بازگشت از تبعید، مجدداً به خاطر توزیع نامه سرگشاده امام به هویدا، تحت تعقیب قرار گرفتم و در مدرسه ای روبروی بیمارستان دکتر سپیر در خیابان سیروس مخفی شدم. در این مدت میهمان مرحوم شیخ محمد رحیمی بودم. آن مرحوم همان کسی بود که حدود دو سال قبل در نارمک به قتل رسید. پس از چند روز که در این مدرسه مخفی بودم ساواک به آنجا حمله کرد و دستگیر شدم و یکی از سخت ترین بازداشتها را تجربه کردم. در این مدت مأموران ساواک با انواع شکنجه ها می خواستند منبع اصلی توزیع این نامه (را)که آقای دعایی مدیرفعلی روزنامه اطلاعات بود(پیدا کنند)؛ که علیرغم شکنجه های زیاد، ایشان را معرفی نکردم.
بعد ازبازجویی ها و شکنجه های زیاد مرا به زندان قزل قلعه منتقل کردند که در آنجا با آقایان رفسنجانی، مرحوم ربانی شیرازی، (دکتر) شریعتی سبزواری، فهیم کرمانی و مرآتی- داماد مرحوم سیدحسن معینی- هم زندان بودیم. پس از سه ماه بازداشت در قزل قلعه مرا به بند ۴ زندان قصر منتقل کردند که در آنجا با گروه های مختلف مذهبی ،ملی و کمونیستها هم بند شدیم.
از زندانیان مربوط به ۱۵ خرداد آقایان محسن طاهری، امیرحسینی و آقا تقی درچه ای را به یاد می آورم. آقایان دکتر شیبانی، علی بابایی و مفیدی از نهضت آزادی، و از کمونیست های سرشناس آقایان عمومی و کی منش در آنجا زندانی بودند. شهید محمد منتظری و آقای علوی داماد آیت الله طالقانی هم در زندان بودند.
هم دوره ای های دانشگاه
از کسانی که در دانشگاه با ما هم دوره بودند آقایان ناطق نوری، سید محمد خامنه ای، محقق داماد، سید ابوالفضل شفایی، جلیلوند و معراجی را به یاد می آورم. برخی از هم دوره ای های ما با دریافت گواهی اجتهاد از مرحوم آقای شریعتمداری، از سربازی معاف شدند و بعضی دیگر نیز به سربازی رفتند. عده ای دیگر مثل بنده نیز از معافیت های دوره ای بهره مند شدند.
در سال ۱۳۵۱ که از طرف دولت برای گروهی از مشمولان معافیت صادر شد بلافاصله از فرصت استفاده کردم و پایان نامه خود را ارائه و لیسانس را دریافت کردم. در همین سال فرزند سوم ما یعنی علی به دنیا آمد.
بعد از گرفتن لیسانس فعالیت ها ادامه یافت که منجر به دستگیری ام در سال ۵۲ شد و مدت کوتاهی در زندان بودم.
سخت ترین زندان
سخت ترین زندان مربوط به سال ۵۳ بود. در آن سالها، علی رغم آنکه وضع مالی خودم بسیار نامساعد بود اما کمک هایی از افراد علاقه مند به امام و مبارزات ایشان جمع آوری می کردم و در اختیار مبارزین و خانواده های آنها قرار می دادم. همین امر باعث شد که در سال۵۳ که برخی از دستگیری ها به راه افتاد تعدادی از فعالان دستگیر شده در زیر شکنجه مرا معرفی کرده بودند و بر همین اساس من هم دستگیر شدم و بدترین شکنجه ها را در همین بازداشت تحمل کردم. چون برای ساواک اسلحه و منابع مالی گروه های مبارز و نحوه تأمین آنها خیلی مهم بود.
در این دوره از زندان که بیش از سه سال به طول انجامید آیت الله منتظری، مرحوم آیت الله طالقانی، آیت الله انواری، و شهید مهدی عراقی همراه ما بودند. همچنین از گروه های مبارز غیرمذهبی خاوری، پرویز حکمت جو و پاک نژاد نیز با ما در زندان اوین بودند. حکمت جو در همان ایام توسط ساواک به قتل رسیده بود اما اعلام کردند که در زندان فوت کرده است. خانواده ایشان پس از انقلاب به بنده مراجعه کردند و من هم در حد مقدورات مساعدت هایی برای آنها انجام دادم. از دیگر کسانی که در این مدت در زندان با هم بودیم آقای محمد محمدی(نماینده دوره اول گرگان در مجلس شورای اسلامی و پدر همسر زیدآبادی) و همچنین دوتن از سران شاخه نظامی سازمان مجاهدین خلق یعنی محمود عطایی و پرویز یعقوبی بودند. همینطور سه تن از اعضای حزب ملل اسلامی یعنی آقایان ابوالقاسم سرحدی زاده(وزیر اسبق کار و نماینده دوره ششم مجلس)، کاظم بجنوردی(رئیس فعلی کتابخانه ملی) و محمود طباطبایی، آقای دکتر شیبانی از نهضت آزادی و مرحوم لاجوردی از همراهان ما در این دوره بازداشت بودند.
آغاز مجدد فعالیت سیاسی
شروع جدی فعالیت مجدد ما در سال ۷۵ و با دعوت از آقای مهندس موسوی برای ریاست جمهوری و پس از امتناع ایشان، قانع کردن آقای خاتمی برای پذیرش کاندیداتوری ریاست جمهوری بود.
آخرین مسئولیت بنده پس از نمایندگی و ریاست مجلس ششم، عضویت تشخیص مصلحت نظام می باشد...