آقا محمد خان قاجار
آغا محمد خان فرزند محمد حسن خان قاجار است در۲۷ خرداد ماه ۱۱۲۱ شمسی در اشرف مازندران متولد شد. جد وی فتحعلی خان بود که از سرداران سپاه تهماسب دوم صفوی بود و در گرگان حکومت میکرد. او پس از انقراض صفویه و حمله افاغنه، داعیه حکومت داشت که در سال ۱۱۳۸قمری توسط نادرشاه افشار در مشهد کشته شد و حکومت افشاریه ایجاد شد.
بعد از انقراض افشاریه بود که باز خاندان قجر برای رسیدن به حکومت تلاش کرد و محمدحسن با کریم خان زند در افتاد و در طی یک سلسله درگیریها عاقبت خان قجر شکست خورد و سر از تنش جدا شد و پسرانش از جمله آغا محمد خان به اسارت زندیه افتادند. کریم خان حیلهای به کار می برد و از هر قوم و طایفهای که میدانست میتوانند علیه او قیام کنند چند تن را در اسارت نگه میداشت و با آنها خوش رفتاری میکرد و بدینوسیله خطر آن طایفه را خنثی میکرد. آغا محمد خان نیز در واقع گروگان خان زند از ایل قجر بود.
آغا محمدخان در شیراز اجازه داشت برای شکار به اطراف نیز برود ولی حق خروج از آن نواحی را نداشت. او به واسطه خدیجه، عمه خویش از اندرونی کاخ شاهی مطلع میشد و وقتی مطلع شد کریم خان در شرف مرگ است، به بهانه شکار از محبس بیرون رفت و پس از ۱۶ سال اسارت شیراز را به قصد شمال ایران ترک کرد. در ورامین مدعی شاهی شد و به استرآباد رفت. در میانه راه مقداری از محمولههای مالیاتی را غارت و ضبط کرد. از همراهانش در این گریز علاوه بر دو برادرش جعفرقلی خان و مهدی قلیخان، باید از برادرزادهاش فتحعلی شاه نام برد.
در آن منطقه با کمک ترکمنها و افرادی از ایل قاجار داعیه حکومت کرد و در یک سلسله نزاعها توانست استرآباد و مازندران را به تصرف درآورد و از اینرو در ساری تاج شاهی بر سر نهاد. بعدها نواحی کرمانشاه، کردستان و آذربایجان را نیز به حکومتش ملحق کرد و این همه در زمان تزلزل حکومت زندیه بود. ولی لطفعلی خان زند به شاهی رسید و تقابل این دو شاه زند و قجر به مدت ۱۵ سال از پر حادثهترین ادوار زندگی آغا محمد خان است.
جنگهای متعددی بین این دو در نواحی جنوبی و مرکزی ایران در گرفت تا اینکه عاقبت آغا محمد خان توانست شیراز را که مقر حکومت لطفعلی خان بود تسخیر کند و شاه زند به کرمان گریخت. آغا محمدخان به سمت کرمان رفت و پس از یک سلسله درگیری در کرمان و بم و خیانت برخیها به شاه زند، عاقبت باعث برافتادن سلسله زندیه شد و حکومت قاجار را رسما ایجاد کرد.
حوادث مهم دوران حکومت
زندگی آغا محمد خان بیش از هر چیز دیگر در جنگ و خونریزی گذشت. در زمان وی بسیاری از اصلاحات دوره کریم خان رو به سوی نابودی نهاد و اغتشاش مملکت را فرا گرفت. وضع اقتصادی مردم خراب شده و راهها ناامن و غارت و دزدی بسیار شد. حوادث مهم زندگی وی تقریبا همه جنگ و نزاع سیاسی است.
درگیری با زندیه
آغا محمد خان در چند جنگ با زندیان جنگید. او طی یک سلسله جنگها با «علیمراد خان» برادرزاده کریمخان و پسرعمویش «جعفرخان» در اصفهان به درگیری پرداخت، ولی چون لطفعلی خان توانست رقبای زندیه را از میدان به در کند و رسما شاه شود، رقیب اصلی درگیریهای آغا محمد خان قرار گرفت.
در یک نبرد وی حتی موفق به محاصره کردن پایتخت شاهی لطفعلی خان شد ولی نتوانست به داخل دارالحکومه راه یابد و ناچار به سمت شمال ایران که تحت حکومت وی بود بازگشت. دفعه دوم باز توانست شیراز را محاصره کند ولی در این مرحله «حاج ابراهیم کلانتر» که از ارکان قدرت زندیه بود و در این زمان با زندیان دچار اختلاف شده بود، توانست سپاه زند را شکست دهد و لطفعلی خانی که در بازگشت از جنگ شکست خورده درهای دروازههای شیراز را به روی خود بسته دید و به نواحی اطراف گریخت. در این زمان چند درگیری دیگر نیز بین سپاه زند و سپاه قاجار روی داد و در آخرین آنها شاه زند در اصفهان از قجرها شکست خورد و راهی کرمان شد.
چون موفق به ورود به کرمان نشد به طبس و سپس یزد رفته و سپاه خود را سروسامان داد و به شیراز حمله کرد. ولی باز شکست خورد و به کرمان رفته و وارد شهر شد و دوباره خود را شاه خواند. آغا محمد خان با لشکری گران به سمت کرمان رفت و اگر چه کرمان چند ماه مقاومت کرد، ولی عاقبت بر اثر قحطی و محاصره حصار شهر شکسته شد و مردم قتلعام شده و شاه زند به بم گریخت. حاکم بم به لطفعلی خان خیانت کرد و او دستگیر شد و آغا محمد خان با دستان خود و با نفرت بسیار چشمان او را از جا کند و وقایح ناگفتنی دیگری نسبت به آخرین شاه زند انجام داده و به تهرانش فرستادند و در آنجا به قتل رسید.
حادثه کرمان
از ننگینترین لکهها در زندگی موسس سلسله قاجار، قتلعام مردم کرمان و هتک حرمت آنهاست. چون حمله آغا محمد خان به کرمان در زمستان بود، کرمانیان تصور میکردند که سرمای کویر باعث خستگی سپاه وی شده و موفق به فتح کرمان نخواهند شد. ولی شاه که از جسارت کرمانیان و ناسزاهای هر شب آنها از روی برج و باروی شهر سخت در خشم بود، مدتها در همانجا ماند و عاقبت بر اثر قحطی مردم نتوانستند به بقای در شهر ادامه دهند و شهر فتح شد. به دستور شاه قجر مردم بسیاری کشته شدند و به نوامیس مردم تجاوز بسیار شد و اموال آنان به غارت رفت. یکی از پردههای این حادثه درآوردن کاسه چشم مردان شهر و نیز مناره ساختن از کاسه سر مردان بود.
تاج گذاری
آغا محمد خان اگر چه در چند زمان خود را شاه خوانده بود، ولی رسما در رمضان ۱۲۱۰قمری در دشت مغان، محل تاجگذاری نادرشاه، تاجگذاری کرد و بعدها در اردبیل حمایل بست و گویی میخواست بگوید جانشین تمام حکومتهای سابق است. از این زمان به بعد بود که تهران به عنوان پایتخت و مرکز ایران شناخته شد.
حمله به تفلیس
آغا محمد خان قاجار در دو نوبت به قفقاز و مناطق شمال غربی ایران آن روز لشکر کشید. در نوبت دوم موفق به گشودن شهر شد و فجایعی را که در کرمان سپاهیان او مرتکب شده بودند در تفلیس نیز مرتکب شدند. بسیاری را قتلعام کردند و گروهی را اسیر و عده زیادی را در رودخانه خفه کردند.
به سمت شرق
مشهد محل حکومت «شاهرخ میرزا» فرزند نادر شاه افشار بود و با اینکه افشاریه منقرض شد بود، ولی این پیرمرد درمانده کماکان حاکم این منطقه بود. آغا محمد خان در هجومی که به مشهد آورد، پس از نزاعی کوتاه با ترکمنها و غارت اموالشان، به مشهد رفته و بقایای افشاریان را اسیر کرد و به حدی شاهرخ فرتوت را شکنجه داد، تا نشانی جواهرات نادر را به وی بدهد و وقتی به آنها دست یافت خود را بر روی آنها میغلطاند. شاه قجر، شاهرخ را کشت و «نادر میرزا»، فرزند شاهرخ را که به هرات گریخته بود، تحت تعقیب قرار داد. آغا محمدخان به بخارا نیز رفته و روسها را از آنجا بیرون کرد.
کشته شدن
روسها در زمانی به برخی مناطق قفقاز حمله کرده بودند ولی همواره از شاه قجر واهمه داشتند. آغا محمد خان برای بیرون راندن آنها برای بار دوم عازم قفقاز شد، ولی در همان اوان تزار روس کشته شد و روسیان از قفقاز دور شدند. آغا محمد خان که از شادی در پوست خود نمیگنجید تصمیم گرفت شهر شوشی را که در هجوم نخستین موفق به فتح آن نشده بود، فتح کند.
شهر با اندک مقاومتی سقوط کرد ولی در این زمان بر اثر حادثهای ساده- که یک نگهبان یا آشپز مقداری از باقیمانده خربزه یا غذای شاه را خورده بود- شاه حکم به قتل او داد و همین باعث شد متهمان برای نجات جان خود جان شاه را بستانند. «صادق کُرد شقاقی» و دو تن از همراهانش آغا محمد خان را به قتل رساندند. آغا محمدخان را در شوشا دفن کردند و بعدها وی را به رسم معهود آن عصر به عتبات برده و در نجف دفن کردند.
اخلاق و شخصیت
آغامحمدخان از شخصیت و اخلاقی خاص برخوردار بود. بسیار بیرحم و سنگدل بود. درعین حال تظاهر به مذهبی بودن میکرد، او در دوران خردسالی به فرمان عادلشاه افشار مقطوعالنسل شد و به نام اختهخان شهرت یافت. هرکس او را از دور میدید، نوجوانی ۱۴، ۱۵ سالهاش میپنداشت. آقامحمدخان از این امر ناراحت میشد و بسیار متنفر بود که کسی به چهره یا چشمانش بنگرد. با اینکه میدانست دیگران به احوالش واقفند، کوشش میکرد تا ندانند یا بنمایانند که نمیدانند. از همینرو، تشکیل حرمسرا داد و زنی چند به همسری برگزید. با همه گرفتاریها، به شکار و مطالعه هم علاقهمند بود. شبها در کنار بسترش شاهنامه میخواندند. نماز میخواند و روزه میگرفت. طلاکاری گنبد حضرت امامحسین(ع) و ضریح نقره نجف اشرف، مرمت آستانقدس رضوی در مشهد و تعمیر چندین مسجد در قزوین و تهران به فرمان او انجام گرفت.