«با صخرهها برخورد کردیم، حوالی «مَطاف» به گل نشستیم، لنج شکسته. اینجا هوا خراب است و معلوم نیست تا کی داوم بیاوریم.» این آخرین جملات ناخدای لنج «یاقوت» است که حوالی ساعت ١٠شب پنجشنبه هفته گذشته در یک ارتباط تلفنی از صاحب لنج تقاضای کمک کرد. از آن شب به بعد کسی از این لنج و ٨ صیاد و ناخدای آن خبری ندارد. ارتباط آنها بهطورکلی با خشکی قطع شده و گشتهای دریایی هم هیچ ردی از آنها پیدا نکردهاند.
نیروهای امدادونجات دریایی ٤روز است که آخرین محل تماس رادیویی «یاقوت» با خشکی و مناطق اطراف آن را جستوجو میکنند، از صبح دیروز یک بالگرد هم بر فراز منطقه به پرواز درآمده اما تاکنون هیچ نشانی از لنج و ٨ سرنشین آن به دست نیامده است. به گفته مسئولان صیادی بوشهر، احتمال زندهبودن این افراد نزدیک به صفر است، اما اینکه تاکنون هیچ نشانی از آنها به دست نیامده، خیلی عجیب است.
ماجرای این لنج و صیادانش از سهشنبه هفته گذشته شروع شد. آنها برای صید ماهی با «یاقوت» به دریا رفتند. ٧ صیاد همراه با ناخدای «یاقوت» از بندر «جفره» بوشهر خارج شدند. آنها قرار بود ٩روز در صیادگاه باشند و دوباره به بندر بازگردند، اما روز سوم سفر، هوا خراب شد. پنجشنبه حوالی ظهر بود که طوفان شروع شد و کار لنج یاقوت و سرنشینانش را سخت کرد. همین طوفان هم آنها را مجبور کرد تا مسیرشان را تغییر دهند.
اینها را «محمد آبخو» مدیرعامل تعاونی صیادان استان بوشهر، به «شهروند» میگوید: «وقتی هوا طوفانی میشود، لنجها به نزدیکترین پناهگاه میروند.» صیادگاه «مطاف» حدود ١٠٠ مایل دریایی با بوشهر فاصله دارد. آنها برای صید به آنجا رفته بودند، اما طوفان شدید پنجشنبه دریا را مواج کرد. باد شدید و امواج سهمگین دریا. دراین شرایط کمتر لنجی است که دوام بیاورد. همین هم شده تا یاقوت هم به سمت دیر و لاور تغییر مسیر داده است، اما وزش شدید باد با جهت مخالف کار آنها را سخت کرد و تاریکی هوا هم باعث شد تا آنها در همان حوالی «مطاف» به گل بنشینند.»
آبخو میگوید: «ما از اینکه آنها در منطقه صخرهای به گل نشستهاند، مطمئن هستیم، چون آنها حدود ساعت ١٠شب با موبایل به صاحب لنج زنگ زدند و موضوع را اطلاع دادند. با بیسیم هم به اداره بند دیر حادثه را اعلام کردند، اما به دلیل تاریکبودن هوا، امکان امدادرسانی وجود نداشت.» صبح جمعه چند قایق ناجی به آنجا میروند، اما هیچ نشانی از آنها پیدا نمیکنند.
جستوجوها ادامه پیدا میکنند، چند تیم از سوی اداره شیلات و چند گروه هم از سوی اداره بندر به دریا میروند، «مطاف» و همه حوالی آن را میگردند، اما نه از یاقوت و نه از سرنشینان آن نشانی نبود. تا روز گذشته بالاخره یک بالگرد هم به کمک نیروهای امدادی میآید تا شاید از طریق هوا بتوان کاری کرد. آبخو درباره شانس زندهماندن این صیادان و اقدامات انجامشده برای یافتن این صیادان هم توضیح میدهد: «اینکه آنها زنده باشند، بیشتر به معجزه شبیه است و احتمال آن تقریبا صفر است، اما هنوز هیچ چیز قطعی نیست. بهطورکلی رسیدگی به حوادث دریایی برعهده اداره ایمنی بنادر است. از صبح جمعه ناجیهای دریایی از طرف این اداره کار جستوجو را آغاز کردند.
براساس همان تماس تلفنی کار جستوجو را از مناطق صخرهای «مطاف» شروع کردیم، اما هیچی از آنجا به دست نیامد. گشتیهای دریایی مناطق اطراف را هم جستوجو کردند. روز شنبه هم جستوجوها ادامه پیدا کرد، اما باز هم بیفایده بود. احتمال دارد که منطقه به اشتباه اعلام کرده باشند. به همین دلیل با نیروهای بندر دیر و عسلویه هماهنگیهای لازم انجام شد و از صبح دیروز با کمک بالگرد منطقه وسیعتری را پوشش دادیم، اما تاکنون در همه تلاشهای انجامشده برای یافتن این لنج و سرنشینان آن بیحاصل بوده است.»
چشمانتظار بازگشت مردان دریا
«اصغر بوالخیر» ناخدای لنج مفقود شده است. مرد ٢٥سالهای که به جای ناخدای اصلی این لنج شبانه راهی دریا شد و دیگر بازنگشت. پدر اصغر، حالا با چشمانی پر از اشک چشم به آبهای دریا دوخته و همچنان امید به بازگشت پسرش دارد، چراکه در بیشتر ماموریتها در کنار پسرش بود. هیچوقت او را تنها نمیگذاشت. اصغر همیشه با لنج پدرش سفر میکرد، اما یک تماس باعث شد تا او برای اولینبار با لنج دیگری به دریا برود. عبدالعلی پدر اصغر درحالی که چشمانتظار پسرش است، از چندین سال کار و تلاش پسرش در آبهای جنوب کشور میگوید:
دقیقا چه روزی راهی این ماموریت دریایی شد؟
ساعت ٥ صبح روز پنجشنبه بود که رفت. من خبر نداشتم. پسر بزرگم گفت که اصغر راهی دریا شده؛ ما معمولا همیشه با هم میرفتیم. چون خودم لنج دارم و ٥٠سالی میشود که مرد دریا هستم، همیشه سعی میکردم پسرهایم را تنها نگذارم. اما اینبار او با یک لنج دیگر رفت و ما را چشمانتظار خودش گذاشت.
چه شد که با این لنج رفت؟
پسرم ناخدای لنج بود. اصلا صیادان این لنج را نمیشناخت. همیشه با لنج خودم به دریا میرفت، اما ناخدای آن لنج که نامش یاقوت است، در آخرین لحظه مشکلی برایش پیش آمد و با پسرم تماس گرفته بود. او خواهش کرده بود که اصغر به جای او به این سفر دریایی برود. پسرم هم قبول کرد و رفت. من بعدا متوجه شدم.
چه زمانی متوجه شدید که لنج پسرتان ناپدید شده؟
ما تازه روز شنبه عصر بود که در جریان قرار گرفتیم. به ما اطلاعی نداده بودند، اما انگار از همان عصر روز پنجشنبه آنها دچار حادثه شده بودند.
در آخرین تماسهایش چه گفت؟
با صاحب لنج تماس گرفته بود. گفته بود، سکانم شکسته و فشار باد هم خیلی زیاد است. گویا لنگر را جایی انداخته بود، اما لنج روی زمین کشیده بود. اصغر تا ساعت ١٠شب داشت با صاحب لنج صحبت میکرد. بعد از آن دیگر تماسهایش قطع شده بود.
تابهحال پیش آمده بود که پسرتان در دریا دچار چنین حوادثی شود؟
پیش آمده بود که پسرم بهتنهایی به دریا رفته بود، ولی حادثه چندانی برایش رخ نداده بود، اما وقتی با هم بودیم چندینبار دچار طوفان و حادثههای خطرناک و وحشتناک شده بودیم، ولی من کنار پسرهایم بودم، آنها را خودم نجات میدادم. شده بود که خودم به تنهایی لنج را چندین کیلومتر بوکسل کرده و تمام صیادان را نجات دادم. ما همیشه مراقب همدیگر بودیم و در کنار هم امنیت داشتیم.
پسرتان چند وقت است که صیادی میکند؟
١٥سال است که صیادی میکند و نزدیک به ٥ سالی هم میشود که ناخدا شده است. پسر بزرگترم هم چند سالی میشود که این کار را انجام میدهد. آنها خودشان عاشق این کار بودند و اصلا من اجبارشان نکردم. از همان سنین کودکی عاشق دریا بودند و آرزو داشتند که صیاد شوند. برای همین وارد این کار شدند.
در سفرهایی که شما هم حضور داشتید باز هم پسرتان ناخدا بود؟
نزدیک به ١٥سال پیش در دریا دچار سانحه شدم و از آن زمان به بعد نصف بدنم آسیب دید. تا مرز فلج شدن هم پیش رفتم ولی خدا خواست و فلج نشدم. اما نصف بدنم دچار آسیب است. برای همین حتی زمانهایی که خودم هم حضور داشتم، پسرم ناخدا بود. پسرم عاشق دریا بود و استعداد و توانایی زیادی در این زمینه داشت.
همین دو پسر را دارید؟
دو دختر دیگر هم دارم.
اصغر متاهل است؟
بله، یک پسر دو ساله هم دارد.
با توجه به تجربیاتی که شما دارید، امیدی به نجات آنها هست؟
اگر لنج خودش را پایین نکشیده باشد و آنها همچنان روی لنج باشند، احتمال زنده بودنشان هست، اما اگر لنج تمام هوایش خارج شده باشد و بشکههای آب خالی شود و لنج به سمت پایین برود، از شناور جدا شده و دیگر زنده بودنشان بعید است. اما من امید دارم. پسرم مرد دریاست و نباید به این زودی ما را ترک کند.
بقیه صیادان دیگر روی لنج را میشناختید؟
نه اصلا. ما هیچ ارتباطی با این لنج نداشتیم. هیچکدام را نمیشناسم، ولی امیدوارم همه آنها زنده باشند و هرچه زودتر نجات پیدا کنند.
برای نجاتشان چه اقداماتی در این سه روز انجام شده است؟
فقط هلیکوپتر رفته و به دنبال آنها گشته است. ما از هیچ کجا حمایت نمیشویم و پشتوانهای نداریم. ما صیادان کسی را نداریم و خودمان همیشه از خودمان مراقبت کردهایم، چون عاشق دریا هستیم تمام این خطرات را به جان میخریم. الان هم امیدمان فقط به خداست.
درآمدتان در این زمینه چقدر است؟
چند وقتی میشود که حتی درآمدمان هم پایین آمده و مرتب شکست میخوریم. چون کسی از ما حمایت نمیکند و پشتوانه نداریم حتی درآمدمان هم نابسامان شده است؛ مثلا در یک سفر تنها سهمیلیون تومان گیرمان آمد. یعنی سهمیلیون تومان برای ٧ تا ٨ صیاد و کارگر؛ ولی باز هم خدا را شکر میکنیم. چون عاشق دریا و کارمان هستیم. دلم نمیخواهد به این فکر کنم پسرم را به این راحتی در این کار از دست بدهم. من با دل خون منتظر پسرم و بقیه میمانم و امیدم را از دست نمیدهم.
سیما فراهانی- امیرحسین خواجوی
- 18
- 6