دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳
۱۰:۴۲ - ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ کد خبر: ۱۴۰۰۰۲۱۳۲۰
جرم و جنایت

کلاهبرداری در نقاب خواستگاری! او به دختران معلول هم رحم نمی کرد

اغفال دختران با وعده ازدواج,فریب دختر معلول مشهدی
مرد میان سالی که با وعده ازدواج، زنان و دختران را اغفال می کرد در حالی با تلاش های یکی از طعمه‌هایش در مشهد دستگیر شد که بررسی ها نشان داد او دارای پرونده های مشابه در استان های دیگر کشور است.

 به گزارش خراسان، پرونده «کلاهبرداری در نقاب خواستگاری»، زمانی در دستور کار پلیس قرار گرفت که دختر ۳۸ ساله معلول مشهدی در دام حیله گری های مردی شیاد افتاد و همه پس اندازش را از دست داد.

این ماجرا از آن جا آغاز شد که دختر ۳۸ ساله ای با مراجعه به دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد، پرده از یک راز تلخ برداشت. او به کارشناسان پلیس گفت: من معلول جسمی و کم بینا هستم که بعد از مرگ پدر و مادرم، زیر چتر حمایتی خواهرم قرار گرفتم و او مرا زیر بال و پر خودش گرفت. با آن که خودم همواره شرمنده محبت های خواهرم بودم اما در این دنیای فانی کسی را نداشتم که پشتیبانم باشد. این دختر معلول ادامه داد: روزگار به همین ترتیب سپری می شد تا این که یک روز با خواهرم تصمیم گرفتیم به شهرستان برویم و سری به اقوام و بستگان بزنیم.

زمانی که به منطقه نخریسی (گاراژدارها) رسیدیم با مردی میان سال آشنا شدیم که همسفرمان بود. او چنان مودب و باوقار و طمأنینه رفتار می کرد که ناخودآگاه جذب اخلاق نیکویش شدم و هر لحظه که می گذشت من بیشتر تحت تاثیر اوصاف رفتاری و اخلاقی او قرار می گرفتم تا این که در طول سفر سر صحبت را با خواهرم باز   و خیلی با ادب مرا از خواهرم خواستگاری کرد. آن مرد که «ح» نام دارد، خودش را مهندس برجسته معرفی کرد که در امور ساختمانی فعالیت می کند. او به خواهرم گفت  مدت هاست به دنبال دختری باوقار و مناسب برای ازدواج می گردد اما تاکنون نتوانسته دختری خوب با این خصوصیات اخلاقی برای خودش پیدا کند.

آن مرد میان سال در حالی که من هم سخنانش را می شنیدم ادامه داد: از لحظه ای که خواهر شما را دیدم خیلی راحت فهمیدم که او دختری صاف و بی ریا و صادق است  به همین خاطر از شما تقاضا دارم در صورتی که اجازه بدهید از خواهر شما خواستگاری کنم! دختر جوان که دیگر اشک در چشمانش حلقه زده بود، افزود: خواهرم که خوشبختی و سعادت مرا می خواست با شنیدن این جمله، برق عجیبی در چشمانش درخشید و من هم از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم! خیلی شاد شدم به گونه ای که می خواستم از اعماق درونم فریاد بکشم! چگونه یک فرد مهندس ساختمان با این وضعیت مالی خوب قصد ازدواج با مرا دارد! نمی دانستم چه بگویم فقط با برق چشمانم به خواهرم فهماندم که موضوع را جدی بگیرد! خلاصه بعد از این سفر ارتباط ما با «ح» ادامه یافت و قرار شد قبل از برگزاری خواستگاری رسمی، با هم درباره موضوعات و مشکلات موجود گفت‌و‌گو کنیم! در عین حال و در همان دیدار اول خواهرم ماجرای معلولیت جسمی و کم بینایی مرا برای «ح» شرح داد و به او گفت که خواهرم چنین مشکلی دارد! ولی «ح» خیلی خونسرد پاسخ داد: این موضوع را که همان لحظه اول فهمیدم. ماجرای معلولیت او هیچ تاثیری در دلبستگی من ندارد! من فقط برای رضای خدا می خواهم با او ازدواج کنم تا سرپناهش باشم! حتی برایش پرستاری استخدام می کنم تا همه امور مربوط به زندگی اش را انجام دهد و او تنها «خانم» خانه باشد! و ... وقتی این حرف ها را می شنیدم انگار در آسمان ها پرواز می کردم و دلباختگی ام به او بیشتر می شد. «ح» را انسانی متعالی می دیدم که چقدر باگذشت و مهربان است! ولی خواهرم نگران بود، او حرف های «ح» را باور نمی کرد و احتمال می داد که در پس این سخنان عاشقانه، دامی کثیف پهن شده باشد! با وجود این ، من عشق را در عمق نگاهش می خواندم و با شرایطی که داشتم او را ناجی زندگی ام می دانستم. بالاخره با اصرارهای فراوان من، خواهرم نیز نقابی روی بدبینی هایش کشید و قرار شد مراسم خواستگاری به طور   رسمی برگزار شود و من به عقد «ح» درآیم! 

چند روز بعد «ح» با من تماس گرفت و ادعا کرد که قصد دارد با من خصوصی صحبت کند! من هم که دیگر خودم را آماده مراسم عقدکنان می کردم بدون اطلاع خواهرم، گوشی تلفن او را برداشتم و به همراه یکی از همسایگانم سر قرار رفتم.

آن جا بود که «ح» بعد از تعریف و تمجید از من و سخنان زیبایی که درباره آینده و خوشبختی ام می زد، ادامه داد: قصد دارد برای برگزاری مراسم آبرومندانه عقدکنان و خریدهای لوازم عقد و عروسی، مبلغی پول را به حساب بانکی ام واریز کند تا من نزد فامیل و آشنایان سرشکسته نشوم! «ح» سپس شماره کارت بانکی و رمز آن را از من گرفت که اگر اشتباهی در واریز مبلغ رخ داد به راحتی بتواند با وارد کردن رمز آن را تصحیح کند! من هم که دیگر او را نامزد خودم تصور می کردم بدون هیچ گونه تاملی، کارت و رمزم را در اختیارش گذاشتم اما لحظه ای که برای یافتن دستگاه عابربانک در آن منطقه حرکت کرد ناگهان ایستاد وگوشی خواهرم را نیز که دست من بود گرفت تا بعد به من بازگرداند آن لحظه من به چیزی جز انسانیت و مردانگی او نمی اندیشیدم و حتی برای لحظه ای هم تصور نمی کردم که وارد بازی در چه سناریوی شومی شده ام! 

آن روز «ح» برای واریز مبلغی به حساب بانکی من از ما جدا شد و من هم به خانه بازگشتم! ولی هنوز ساعتی از این ماجرا نگذشته بود که فهمیدم همه سرمایه و پس اندازم که بیشتر از ۲ میلیون تومان بود از حساب بانکی ام برداشت شد از آن هنگام به بعد دیگر هرچه با شماره ای که از «ح» داشتم، تماس می‌گرفتم هیچ کس پاسخ گو نبود تا این که چند روز بعد او گوشی تلفن خواهرم را با یک راننده تاکسی تلفنی به در منزل فرستاد اما از خودش خبری نبود! تازه فهمیدم که در دام یک کلاهبردار حرفه ای افتاده ام و همه سرمایه ام را که با کارگری پس انداز کرده بودم از دست داده ام! بغض عجیبی گلویم را می فشرد و از این که به راحتی در دام مردی شیاد افتاده ام خیلی نگران و ناراحت بودم! و ...

گزارش اختصاصی خراسان حاکی است  در پی اظهارات این دختر معلول، پرونده‌ای قضایی در این باره تشکیل شد و گروه ورزیده‌ای از نیروهای تجسس کلانتری طبرسی شمالی با صدور دستورات ویژه سرگرد مهدی کسروی (رئیس کلانتری) به تحقیق درباره ماجرای کلاهبرداری و ادعاهای دختر جوان پرداختند. آن ها با استفاده از شگردهای تخصصی و پلیسی و در یک قرار صوری در اطراف میدان طبرسی، در حالی این مرد متهم به کلاهبرداری را دستگیر کردند که چند فقره صیغه نامه و کارت های عابر بانک از وی کشف و ضبط شد. متهم این پرونده که به کلانتری شهید آستانه پرست مشهد هدایت شده بود مورد بازجویی های ویژه قرار گرفت و بررسی های گسترده ای درباره جرایم احتمالی دیگر وی آغاز شد.

بررسی های پلیس که با صدور دستورات خاصی از سوی مقام قضایی همراه بود، نشان داد که متهم دارای پرونده های مختلف بوده و سابقه ای به اتهام اغفال در سیستم ثبت جرایم پلیس را دارد. ادامه تحقیقات همچنین بیانگر آن بود که وی دارای چند پرونده مشابه در استان مازندران است و احتمال می رود دختران و زنان دیگری نیز طعمه کلاهبرداری های وی با نقاب خواستگاری شده باشند.

  • 13
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش