سپیده دم چهارشنبه دوازدهم خرداد جاری مرد کارتن خوابی که در حال جمع آوری ضایعات برای گذران زندگی اش بود ناگهان در هوای گرگ و میش صبحگاهی خودروی پرایدی را در خیابان رسالت ۸۲ دید که سرنشینان آن چیزی را از درون خودرو پایین انداختند و به سرعت از محل گریختند! مرد کارتن خواب به تصور این که به لوازم قابل فروشی دست یافته است، قدم هایش را تندتر کرد تا به محل مذکور رسید اما وقتی پتویی را کنار زد که روی آن جسم قرار داشت، وحشت زده خود را عقب کشید.
او با جسد جوانی روبه رو شد که آثار خون و ضرب و جرح روی آن نمایان بود. آن مرد که ترس در وجودش موج می زد، سراسیمه به طرف ابتدای خیابان رسالت دوید تا رهگذری را برای استفاده از تلفن همراهش پیدا کند. این ماجرا طولی نکشید و در آن ساعت بامداد، نوجوانی به یاری اش آمد و این گونه بود که پلیس ۱۱۰ با تماس مرد کارتن خواب در جریان رها شدن جسد توسط پرایدسواران قرار گرفت و نیروهای انتظامی عازم خیابان رسالت شدند.
گزارش خراسان حاکی است، ماموران انتظامی با مشاهده جسد، به حفظ صحنه حادثه پرداختند و مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند. هنوز ساعتی از این ماجرای وحشتناک نگذشته بود که قاضی دکتر حسن زرقانی به همراه عوامل بررسی صحنه جرم و گروه تخصصی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی به محل کشف جسد رسید و بدین ترتیب تحقیقات ویژه در این باره آغاز شد .جسد مربوط به جوانی ۲۹ ساله بود که آثار کوفتگی و ضرب و جرح با جسمی سخت روی پیکرش دیده می شد. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، این پرونده جنایی زیر ذره بین تحقیقات تخصصی رفت و مشخص شد که جنایت احتمالا در یک منزل مسکونی یا اتاق قابل سکونت رخ داده است چرا که وجود پتو روی پیکر بی جان جوان ۲۹ ساله، این فرضیه مقدماتی را تایید می کرد.
از سوی دیگر بررسی های میدانی کارآگاهان با صدور دستورات محرمانه قاضی زرقانی چند ساعت بعد به نتیجه رسید و هویت مقتول به نام «محمد-ح» فاش شد. ادامه تحقیقات بیانگر آن بود که محمد از مدتی قبل در یکی از باغ ویلاهای همان منطقه مشغول کار شده بود. بنابر گزارش خراسان، با به دست آمدن این اطلاعات، گروه ویژه ای از کارآگاهان با راهنمایی و نظارت مستقیم سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) ماموریت یافتند تا به طور شبانه روزی به پیگیری این پرونده جنایی بپردازند به همین دلیل چند شاخه اطلاعاتی و عملیاتی به سرپرستی سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی) وارد عمل شدند و با توجه به فرضیه های موجود،تحقیقات خود را با کسب مجوزهای قضایی ادامه دادند.
گروهی از کارآگاهان درحالی به ردیابی خودروی پراید پرداختند که بررسی ها نشان میداد هنگام رها کردن جسد در خیابان رسالت، یک دستگاه پژو آردی هم در محل مشاهده شده است. بنابراین گزارش، گروه دیگری از کارآگاهان هم، تحقیقات خود را به باغی کشاندند که محمد (مقتول) در آن جا کار می کرد. طولی نکشید که مالک و متصرفان باغ ویلا شناسایی شدند و زیر چتر اطلاعاتی کارآگاهان قرار گرفتند.
بررسیهای غیرمحسوس که با هدایت مستقیم قاضی زرقانی همراه بود به نتایجی رسید که نشان می داد: «محمد» با وساطت فردی به نام مصطفی به صاحب باغ ویلا معرفی شده است بنابراین مصطفی دستگیر و تحت بازجویی قرار گرفت. او گفت: محمد یکی از همکلاسی های برادرم بود اما من از حدود ۵ - ۶ سال قبل او را میشناختم وقتی دیدم بیکار است به صاحب باغ ویلا معرفی کردم ولی آخرین بار او را هشتم یا نهم خرداد دیدم!
براساس گزارش خراسان، با اظهارات این متهم ، بی درنگ کارآگاهان مالکان خودروهای پراید و آردی را نیز شناسایی کردند که مشخص شد ارتباطی با مالکان باغ دارند. این گونه بود که با دستور قاضی ویژه قتل عمد، عملیاتی هماهنگ آغاز شد و ۳ تن دیگر از متهمان این پرونده دستگیر شدند. اگرچه برخی از متهمان نقش خود را درجنایت انکار می کردند اما برخی دیگر راز تکان دهنده این قتل وحشتناک را برملا ساختند. متهمان این پرونده جنایی در اعترافاتی وحشتناک گفتند آن شب برای تفریح و خوشگذرانی سوار بر خودروهایمان به باغ ویلا رفتیم و بساط مشروب خوری را پهن کردیم. اما وقتی قصد شنای شبانه را داشتیم متوجه شدیم که استخر خالی از آب است به همین دلیل تصمیم گرفتیم در همان حالت مستی به باغ یکی دیگر از آشنایان برویم که در فاصله کمی با آن جا قرارداشت.
خلاصه همه با هم به باغی دیگر رفتیم و داخل استخر پریدیم تا شنا کنیم. در این گیرو دار بود که «سعید» گفت: من وینچستر (اسلحه شکاری) را که با خودم آورده بودم در باغ جا گذاشته ام! به همین دلیل سریع به باغ ویلا بازگشتیم و از محمد که در آن جا کار می کرد درباره سلاح وینچستر پرسیدیم چرا که سلاح آن جا نبود اما «محمد» به تناقض گویی پرداخت که این موضوع موجب سوءظن و ناراحتی ما شد. وقتی دیدیم «محمد» جواب درستی نمیدهد با چوب و چماق به جانش افتادیم و او را کتک زدیم. او در حالی که بی رمق شده بود تقاضای آب کرد که ما هم مقداری آب به او دادیم ولی آب روی بدنش ریخت و لباس هایش خیس شد. احساس کردیم که دیگر حال وخیمی دارد به این دلیل پیکر او را با پتو درون پراید انداختیم تا به مرکز درمانی برسانیم اما در بین راه متوجه شدیم که جانی در بدن ندارد و نفس نمی کشد. خیلی ترسیده بودیم که به ناچار در خیابان رسالت ۸۲ رهایش کردیم و از محل گریختیم.
تحقیقات کارآگاهان برای ردیابی و دستگیری دیگر متهمان وعوامل مرتبط با این جنایت هولناک درحالی ادامه دارد که بررسی هانشان می دهد یکی از متهمان این پرونده سال ها قبل، جنایت دیگری مرتکب شده بود که ۱۶ سال از عمرش را پشت میله های زندان گذرانده و در نهایت با گذشت اولیای دم از قصاص نفس نجات یافته است.
- 12
- 6