به گزارش شرق، دو سال قبل یک زن ۴۲ ساله به نام رؤیا به پلیس آگاهی تهران رفت و گفت: مدتی قبل با آگهی استخدام در یک پاساژ معروف تازهتأسیس روبهرو شدم.
او افزود: من برای پیداکردن کار به آنجا رفته بود، اما نگهبانی از ورودم ممانعت کرد. همان موقع یکی از کارمندان پاساژ کارت شناساییاش را به نگهبانی نشان داد و مرا همراه خودش به داخل پاساژ برد. سپس من با آگهیدهندهها صحبت کردم اما استخدام نشدم.
این زن ادامه داد: پسر جوان که آرین نام داشت، وقتی فهمید استخدام نشدهام به من پیشنهاد داد تا با ماشین مرا به خانهام برساند. من قبول کردم و همراه هم به داخل پارکینگ مجتمع تجاری رفتیم تا سوار ماشین شویم، اما پسرجوان با تهدید چاقو مرا به اتاقکی متروکه در پارکینگ برد. او میخواست آزارم دهد که داد و فریاد کردم و مأموران حراست سر رسیدند. بعد از این ماجرا آرین از محل کارش اخراج شد و من آمدهام تا از او شکایت کنم. بهدنبال اظهارات این زن، آرین ۲۸ساله بازداشت شد.
این مرد جوان در شعبه ۱۲ دادگاه کیفری استان تهران اتهامش را انکار و ادعای عجیبی را مطرح کرد.
متهم گفت: روزی که رؤیا را مقابل پاساژ دیدم، دلم برایش سوخت. نگهبانی او را به داخل پاساژ راه نمیداد، به همین خاطر کارت شناساییام را به نگهبانی نشان دادم تا اجازه دهد او وارد مجتمع شود. او در بین راه با من صحبت کرد و گفت ۲۸ سال دارد و مجرد است. او خودش خواست تا با هم رابطه داشته باشیم، به همین خاطر با هم به اتاقکی در پارکینگ رفتیم، اما یکباره مأموران حراست سر رسیدند و او با داد و فریاد گفت من قصد آزار او را داشتهام. این متهم ادامه داد: بعد از شکایت متوجه شدم رؤیا متأهل است و ۴۲ سال دارد و هرآنچه به من گفته، دروغ بوده است. او با شکایتش مرا به دردسر انداخته است. من قصد آزار او را نداشتم.
با پایان اظهارات این متهم، قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، او را به تحمل ۹۹ ضربه شلاق و همچنین دو سال تبعید محکوم کردند.
پسر جوان برای گذراندن دوره محکومیتش راهی منطقه بدآبوهوا شد. او هفتهای یکبار به کلانتری محل اقامتش میرفت تا حضورش را به مأموران اعلام کند، اما یکباره ناپدید شد و مأموران پلیس دریافتند او از تبعیدگاه گریخته است. به این ترتیب تلاشها برای ردیابی متهم آغاز و فردی با مشخصات آرین در زندانی در تهران شناسایی شد.
در ادامه پرونده برای رسیدگی بار دیگر به شعبه ۱۲ دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. متهم جوان از زندان به دادگاه منتقل شد، اما قضات دادگاه دریافتند این متهم آرین نیست و متهم حاضر با او تشابه اسمی داشته است.
این متهم گفت: من به جرم سرقت در زندان هستم و در زندان هم گفتم که پروندهای در رابطه با آزار ندارم و اشتباه میکنند، اما چون اسم و فامیل و سنم با فردی که از تبعیدگاه فرار کرده یکی بود، حرفم را باور نکردند و من را به دادگاه فرستادند.
با افشای این ماجرا، مشخص شد آرین به مکان نامعلومی گریخته است. او خود را از خانوادهاش هم مخفی کرده است. به این ترتیب قضات دادگاه حکم بازداشت دوباره وی را صادر کردند و تحقیقات در این زمینه همچنان در جریان است تا ردی از محکوم فراری به دست بیاید.
- 17
- 3