به گزارش شرق، درگیری متهم و مقتولان زمانی اتفاق افتاد که متهم حاضر نشد هزینه ایمپلنت دندانهای همسرش را بپردازد. براساس محتویات پرونده، مرد جوان متهم است ابتدا همسرش را با ضربات چاقو زده و سپس پدرزن و مادرزنش را به قتل رسانده است.
این حادثه یک سال قبل در شهرک ولیعصر تهران اتفاق افتاد و مأموران پلیس با تماس اهالی این شهرک به محل حادثه رفتند. آنها با پیکر بیجان زن و مرد میانسالی روبهرو شدند که خونآلود بودند. مأموران همچنین جسم نیمهجان زنی جوان را نیز در محل حادثه مشاهده و به بیمارستان منتقل کردند. مرد جوانی که در محل حادثه حضور داشت و لباسهایش خونآلود بود نیز بازداشت شد.
بعد از بهبودی نسبی زن جوان، وی که نسیم نام دارد توضیحاتی درباره آنچه اتفاق افتاده بود داد و گفت: مدتی قبل با ستار آشنا شدم و خانواده او به خواستگاری من آمدند. ما با هم ازدواج کردیم. من در بیمارستان کار میکردم و برای خودم درآمد داشتم. به ستار هم گفتم قصد ادامهدادن کارم را دارم. او هم وضع مالی نسبتا خوبی داشت. وقتی من شرط گذاشتم که نزدیک مادرم زندگی کنیم او هم استقبال کرد. ما یک واحد از آپارتمانهایی را که پدرم داشت انتخاب و با هم زندگیمان را شروع کردیم. پدر و مادرم در طبقه اول و ما در طبقه چهارم زندگی میکردیم. همسرم مرد مسئولیتپذیری نبود. هزینههای زندگی را بر دوش من میانداخت و چون خودم کار میکردم انتظار داشت همه پولم را خرج خانه کنم و خودش کاری نمیکرد با اینکه میدانستم وضع مالی خوبی دارد.
این زن ادامه داد: روز حادثه با ستار تماس گرفتم و گفتم برای ایمپلنت دندانهایم پول لازم دارم. میدانستم پول دارد چون بهتازگی یکی از آپارتمانهایش را فروخته بود. شوهرم گفت پول ندارم قرض میکنم. گفتم من میدانم پول داری باید برای درمان من هزینه کنی اما او عصبانی شد و با هم دعوا کردیم. من گوشی را قطع کردم. چند دقیقه بعد دیدم شوهرم به محل کارم آمده است تا آبروریزی راه بیندازد. او داد و فریاد کرد و آبروی من را جلوی همکارانم برد. کاری کرد که حراست بیمارستان آمد و او را بیرون کرد. من به خانه رفتم تا موضوع را در منزل حل کنیم. من و همسرم داشتیم با هم صحبت و در واقع جروبحث میکردیم که او مرا بهشدت کتک زد. با صدای کتکزدنهای او پدر و مادرم به طبقه بالا آمدند تا ببینند چه شده است. همسرم چاقو برداشت و پدر و مادرم را جلوی چشم من با چاقو زد و بعد هم مرا پرت کرد. وقتی چشم باز کردم دیدم در بیمارستان هستم.
این زن جوان وقتی فهمید پدر و مادرش به قتل رسیدهاند برای شوهرش درخواست قصاص کرد.
بعد از گفتههای این زن، ستار مورد بازجویی قرار گرفت. او ادعا کرد نمیداند چطور ضربات چاقو را به پدرزن و مادرزنش زده است اما قبول کرد قتل آنها و مجروحکردن همسرش کار او بوده است. با صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه ۵ دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهم را خواند و سپس اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند.
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت. او ادعای جدیدی را مطرح کرد و گفت پدرزن و مادرزنش را نکشته است. این مرد گفت: وقتی من و همسرم ازدواج کردیم با اینکه من خودم خانه داشتم به اصرار خانواده زنم در آپارتمانی که پدر و مادر او ساکن بودند زندگیمان را آغاز کردیم. من از همان ابتدا فهمیدم اشتباه کردم چون آنها در زندگی ما دخالت میکردند. پدرزن و مادرزنم مدام در زندگی ما سرک میکشیدند و از رفتارهای من ایراد میگرفتند بههمینخاطر هم من و همسرم با هم مشکلات زیادی داشتیم. روز حادثه نسیم با من تماس گرفت و گفت برای ایمپلنت دندانهایش پول لازم دارد. من گفتم پول ندارم از پسانداز خودت هزینه کن و من بعدا آن مبلغ را برمیگردانم، اما قبول نکرد و با عصبانیت برخورد کرد. گفتم از برادرم قرض میگیرم و تا عصر این مبلغ را میدهم. اما باز هم عصبانی شد و گفت که من با تو ازدواج کردم نه برادرت و از اینکه بهخاطر هر مسئلهای با برادرت تماس میگیری ناراحت میشوم و این رفتار را دوست ندارم. من هرچه میگفتم او یک حرفی میزد و بعد هم با فحاشی گوشی را قطع کرد؛ اما همه چیز همینجا تمام نشد.
نسیم اینبار با تهدیدکردن سعی داشت من را اذیت کند. او پیامکهای توهین و تهدید میفرستاد و بعد هم به من گفت پدرش حساب من را خواهد رسید. آنقدر عصبانی شدم که به محل کار همسرم رفتم و داد و فریاد کردم و گفتم اگر راست میگویی بیا حالا به خانه برویم ببینم پدرت چه میخواهد بکند.
متهم در ادامه اظهاراتش گفت: چند ساعت بعد نسیم به خانه آمد و درگیری ما ادامه پیدا کرد. در همین حین پدرزن و مادرزنم به خانه ما آمدند و در زدند. من از اینکه آنها در هر مسئله دخالت میکردند ناراحت و عصبانی میشدم. سعی کردم جلوی بازشدن در را بگیرم چون نسیم میخواست در را باز کند. دو چاقو برداشتم تا آنها را تهدید کنم اما اصلا نمیدانم چاقو چطور به آنها برخورد کرده است. در این هنگام قاضی گفت: چاقویی که به مادرزنت وارد کردی قلب او را شکافته و خونریزی شدیدی ایجاد کرده است چطور میگویی به یاد نداری چه کردهای؟
متهم گفت: آنها پشت در بودند و من در خانه. من به آنها چاقویی نزدم.
قاضی پرسید پس چطور به آنها چاقو وارد شده است که متهم جوابی نداد. ستار در ادامه دفاعیاتش گفت: من از کاری که کردم پشیمان هستم و طلب بخشش دارم. قاضی گفت: اگر تو این کار را نکردی پس چرا طلب بخشش داری؟ که متهم دوباره سکوت کرد.
بعد از گفتههای متهم و بیان آخرین دفاعیاتش توسط وی و وکیلمدافعش هیئت قضات برای تصمیمگیری درخصوص این پرونده وارد شور شدند.
- 9
- 2