به گزارش همشهری، ماجرای این پرونده جنایی به نهم آبان ماه سال ۸۵ برمی گردد. آن روز با پیدا شدن جسد مردی جوان در خودروی نیسان آبی در منطقه حسن آباد اسلامشهر، تحقیقات برای کشف اسرار جنایت آغاز شد. با شناسایی هویت مقتول معلوم شد که وی آخرین بار با یکی از دوستانش به نام شهروز در تماس بوده است. این مرد دستگیر شد اما ادعا کرد که روز حادثه در محل کارش بوده و حتی کارگرش نیز شاهد ماجراست. وی گفت: مدتی قبل مقتول به سراغم آمد و گفت قصد سرمایهگذاری در زمینه خرید ملک را دارد. من هم فردی را به او معرفی کردم تا مقتول از او زمینی بخرد. اما همین کار دست من داد. مقتول به فروشنده پول داد اما او کلاهبردار از آب در آمد و غیبش زد. من نقشی در این ماجرا نداشتم اما مقتول مدام به سراغ من می آمد و گلهمند بود.
روز حادثه هم تلفنی با مقتول صحبت کردم اما دیگر خبری از او نداشتم و به محل کارم رفتم و تمام روز همراه کارگرم بودم. شهروز تصور میکرد کارگرش حرفهای او را تایید میکند اما تصورش اشتباه بود. وقتی کارآگاهان به سراغ کارگرجوان رفتند او حقیقت را بیان کرد و گفت روز حادثه شهروز خیلی دیر به محل کارش رفته است. وی ادامه داد: صاحب کارم وقتی رسید یک چک به من داد و گفت حقوقت است و اگر کسی سراغ مرا گرفت به همه بگو که از صبح اول وقت در محل کارم بودهام. اما من ترسیدم و ترجیح دادم حقیقت را بگویم.
اعتراف به جنایت
تحقیقات از تنها مظنون پرونده ادامه داشت تا اینکه وی به قتل دوستش اقرار کرد. او گفت: همانطور که گفتم در جریان معامله ملکی که مقتول انجام داد فقط واسطه بودم اما او همه چیز را از چشم من می دید. می گفت تو واسطهای و فروشنده را به من معرفی کرده ای و باید ضررم را جبران کنی. وی ادامه داد: صبح روز حادثه برای رفتن به محل کارم از خانه خارج شده و به انتظار تاکسی بودم که مقتول را دیدم. او سوار بر خودروی نیسان آبی رنگ بود که با دیدن من ایستاد.
گفت می خواهد برای انجام کاری به تهران برود و بعد از آنجا به همدان بار ببرد. از او خواستم مرا سر راهش برساند. دوباره ماجرای زمین را پیش کشید و بعد من به بهانه اینکه تازه رانندگی یاد گرفته ام و می خواهم تمرین کنم از او خواستم اجازه بدهد من پشت فرمان بنشینم. او هم قبول کرد و بعد من به جای خلوت رفتم. مقتول خسته بود و متوجه شدم که روی صندلی خوابش برده است، من هم از فرصت استفاده کردم و با طناب او را خفه کردم. بعد هم مدارک، گوشی موبایلش و تمام پولهایش را سرقت کردم و گریختم.
بازگشت به زندگی
متهم به قتل پس از محاکمه در دادگاه کیفری به قصاص محکوم شد و پس از قطعی شدن رای، پرونده برای انجام مقدمات اجرای حکم به شعبه چهارم اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد. عامل جنایت مدتی قبل پای چوبه دار منتقل شد اما زمانی که طناب دار بر گردنش افتاد تلاش ها برای نجات او شروع شد. قاتل با التماس از اولیای دم می خواست که او را ببخشند و سرانجام اولیای دم راضی شدند به شرط دریافت دیه از قصاص بگذرند. در این شرایط بود که تیم صلح و سازش دادسرای جنایی با دستور محمد شهریاری سرپرست دادسرا به تکاپو افتاد تا مبلغ دیه را فراهم کند. بیشتر مبلغ تعیین شده توسط خانواده قاتل و خیرین فراهم شد اما هنوز ۳۰ میلیون تومان کم بود. تا اینکه محسن بیات زنجانی، فرزند آیت الله بیات زنجانی از مراجع تقلید، این مبلغ را پرداخت کرد. به این ترتیب مرد محکوم به قصاص توانست پس از گذشت ۱۵ سال حبس از زندان آزاد شود.
- 15
- 5