سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۱۲:۳۰ - ۰۱ خرداد ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۰۳۰۰۴۹
جرم و جنایت

شرط ازدواج از پسر افغان یک قاتل ساخت

قتل در جریان درگیری,قتل افغانی ها
پسر افغان که برای پیداکردن کار و فراهم‌کردن هزینه ازدواج با دختر مورد علاقه‌اش، راه سختی را طی کرده و خودش را به تهران رسانده بود، در جریان یک درگیری، مرتکب قتل اشتباهی شد.

به‌گزارش همشهری، ساعت۲۳:۴۵ جمعه به قاضی محمدرضا صاحب‌جمعی، بازپرس جنایی تهران خبر رسید که مردی جوان در جریان یک درگیری به قتل رسیده است. محل حادثه خیابانی در جنوب پایتخت بود و درگیری مقابل یک کارگاه خیاطی اتفاق افتاده و مردی جوان با اصابت ضربه پیچ‌گوشتی به قلبش جان باخته بود.

تیم جنایی در بررسی تصاویر دوربین مداربسته‌ای که مقابل کارگاه خیاطی بود عامل جنایت را که جوانی افغان بود شناسایی کرد و طولی نکشید که او دستگیر شد. متهم در بازجویی‌ها چاره‌ای جز اقرار به قتل ندید و مدعی شدکه مرتکب قتل اشتباهی شده و به‌شدت پشیمان است. او که جوانی ۲۲ساله‌ است در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید که برای برآورده کردن شرط ازدواج با دختر موردعلاقه‌اش در افغانستان، قاچاقی به ایران آمده و حالا ناخواسته قاتل شده است. گفت‌وگو با او را بخوانید. 

گفتی ماجرای یک شرط در میان بود، چه شرطی؟

من در افغانستان زندگی می‌کردم و مدتی قبل مادرم اصرار کرد ازدواج کنم تا اینکه دلباخته دختر یکی از آشنایان‌مان شدم، اما پدرش شرطی تعیین کرد که اجرای آن برای من خیلی سخت بود. پدر او می‌گفت باید به ایران بروی، ‌کار کنی، بارت را ببندی و بعد برگردی و با دخترم ازدواج کنی. می‌گفت همه اطرافیانش ۲سال تمام در ایران کار کرده و بار خود را بسته‌اند. من در ابتدا شرط را نپذیرفتم اما بعد با اصرار مادرم راضی شدم.

چرا نمی‌خواستی شرط را قبول کنی؟

من اصلا آدم خوش‌شانسی نیستم. از بچگی با ترس خاصی بزرگ شدم که همین ترس باعث می‌شد همیشه بدشانسی بیاورم. دلیل اینکه حاضر نبودم برای کار به ایران بیایم این بود که روایت‌های زیادی از اطرافیان می‌شنیدم درباره اینکه راه سفر قاچاقی به ایران به‌شدت دشوار است و خطر مرگ دارد. همین یک سال قبل چند نفر از بستگانم قاچاقی و از طریق مرز راهی ایران شدند و در بین راه ماشین‌شان واژگون شد و چند نفر جان‌شان را از دست دادند. وقتی در محفل دوستان و آشنایان جمع می‌شدیم، روایت‌های مختلفی می‌شنیدم. به‌عنوان مثال چند نفر دیگر هنگام عبور از کوهستان به پایین سقوط کرده و جان‌شان را از دست داده بودند. همه اینها باعث می‌شد که بی‌خیال رفتن بشوم چون هراسی در دلم بود؛ اینکه آدم بدشانسی هستم. 

پس چه شد که راهی شدی؟

مادرم خیلی اصرار کرد و من به‌خاطر ازدواج با دختر مورد علاقه‌ام تصمیم گرفتم خطر را به جان بخرم و راهی تهران شوم، اما در بین راه اتفاقات وحشتناکی افتاد و حالا روی این صندلی با دستبند و پابند قرار گرفته‌ام و بارها خودم را سرزنش می‌کنم که ای کاش هرگز نمی‌آمدم.

مگر چه اتفاقاتی افتاد؟

از طریق مرز پاکستان قاچاقی وارد ایران شدم. طی یک شبانه‌روز باید از کوهستان عبور می‌کردم، جاهایی که صعب‌العبور بود و از بخت بدم یکی از همراهان‌مان پایش لیز خورد، تعادلش را از دست داد و از کوه پرتاب شد جلوی پای من و فوت شد. نمی‌دانید چقدر حالم بد شد و جلوتر هم که رفتم یک جسد دیگر هم دیدم که به‌نظر می‌رسید او هم سقوط کرده و فوت شده است. بالاخره با هزار سختی به تهران رسیدم؛ سختی که می‌گویم به همان کوه ختم نشد. بعد از آن حدود ۲۰نفر سوار بر پژویی شدیم و هر لحظه احساس می‌کردم ممکن است بر اثر خفگی یا تصادف جانم را از دست بدهم. داخل ماشین تا یک قدمی مرگ رفتم و تا مدت‌ها نمی‌توانستم شب‌ها بخوابم.

چند وقت است که قاچاقی به ایران آمده‌ای؟

حدود ۶ یا ۷ماهی می‌شود.

از روز جنایت بگو. چه شد که جان مرد بی‌گناهی که اصلا در درگیری نقشی نداشت و فقط برای میانجیگری مداخله کرده بود را گرفتی؟

این اتفاق هم یکی از همان بدشانسی‌هاست که می‌گویم. البته یکی از بزرگ‌ترین بدشانسی‌های زندگی‌ام. من ۶ماهی می‌شد در یک کارگاه دیگر کار می‌کردم و پنجشنبه به کارگاه جدید همان جایی که درگیری مرگبار مقابل آن رخ داده بود رفته بودم. جمعه‌شب یعنی ۲۴ساعت پس از رفتن من ۲جوان ایرانی وارد کارگاه شدند.

من به همراه چند کارگر دیگر مشغول خوردن شام بودیم که ۲جوان عصبانی سراغ فردی به نام میلاد را گرفتند. هرچه به آنها می‌گفتیم میلاد در کارگاه نداریم آن دو نفر توجه نمی‌کردند و با مشت و لگد ما را کتک می‌زدند. آنطور که از حرف‌هایشان متوجه شدیم از میلاد یک‌میلیون تومان پول می‌خواستند و کارگران دیگر می‌گفتند اشتباهی به آنجا رفته‌اند و میلاد در میان کارگران نداریم. در همین هنگام یکی از آنها با مشت و لگد ضربه محکمی به فک یکی از کارگران زد که سرش به دیوار برخورد کرد و از هوش رفت.

دیگری با عصبانیت گفت او را کشتی و سپس هردو از ترس اینکه مبادا کارگر جوان جانش را از دست بدهد و گیر بیفتند تصمیم به فرار گرفتند، اما قبل از رفتن تمام وسایل ما مانند کیف و موبایل‌مان را سرقت کردند و گفتند گرو نگه می‌دارند تا میلاد را تحویل‌شان بدهیم. وقتی کارگاه را ترک کردند من و کارگران دیگر به‌دنبالشان رفتیم تا وسایل‌مان را پس بگیریم و من نادان قبل از رفتن یک پیچ‌گوشتی هم از کارگاه برداشتم تا چنانچه خطری تهدیدم کرد از خودم دفاع کنم، اما فکرش را نمی‌کردم که با آن مرتکب قتل شوم. وقتی به خیابان رفتیم ناگهان مقتول وارد جمع شد و من گمان کردم او از سمت آن دو مهاجم است به همین دلیل به اشتباه پیچ‌گوشتی را به قلب او زدم. 

متهم در حالی که گریه می‌کند ادامه می‌دهد: خیلی پشیمانم و می‌دانم با اقدام اشتباه من، یک خانواده، داغدار شده‌اند.

  • 18
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش