زنکشی، به انحاء و دلایل مختلف، در اغلب کشورهایی که هنوز روشهای زندگی قبیلهای، طایفهای و عشیرهای در آنها ادامه دارد، بسیار اتفاق میافتد. کشور ما نیز از جمله کشورهایی است که در بسیاری از مناطق آن مانند خوزستان، کردستان، لرستان وبرخی مناطق آذربایجان که هنوز تابع زیست قبیلهای و عشیرهای هستند، از این دست اتفاقات دردناک بسیار رخ میدهد. اما نکته قابل تامل در چنین رخدادهای وحشتناک، «جریان» سازیست؛ بدین معنا که برخی رسانهها و جریانهای سیاسی، از چنین رخدادهایی به نفع خود وعلیه احزاب و نهادهای سیاسی، نه استفاده که سوءاستفاده میکنند؛ عملی که هیچ کمکی به حل مسئله و اتفاق دردناکی که رخ داده، نمیکند.
«فراز» تلاش کرده است با دکتر امانالله قرایی مقدم، جامعه شناسی که تحقیقات فراوانی در رابطه با قتلهای ناموسی داشته، وارد یک بررسی چالشی و متفاوت شود.
آقای دکتر، وقتی صحبت از مونا میشود، تنها به کودک همسر بودن او اشاره میشود؛ در حالیکه موقع ازدواج او ۱۲ ساله و پسرعمویش هم ۱۶ ساله بودهاند، بنابراین هر دو، کودک همسر محسوب میشوند، اما کسی به مورد کودک همسر بودن همسر مونا اشاره نمیکند. چرا؟
شکی در این مورد نیست! هر دو تحت فشارهای رسوبات فرهنگی طایفهای و عشیرهای، قرار داشته و ناچار از ازدواج در سنین کم شدهاند. چون در میان قبایل و عشیره و طایفههای عرب خوزستان، این فشار هم روی دختر هست و هم روی پسر. برای ازدواج دختر، همیشه پدر، برادر، عمو و پسرعمو باید تصمیم بگیرند و پسرعمو حتی اگر همسر داشته باشد و اجازه ندهد، دختر نمیتواند ازدواج کند. در این قبایل وقتی به خواستگاری دختری میروند، ابتدا میپرسند که مانعی نیست؟ منظور از این مانع، پسرعموی اوست. در واقع دختر اول سهم پسرعموی خود است. بنابراین، ازدواج مونا با پسرعمویش، به دلیل اجبار و فشار از سوی طایفه روی هر دو نفر بوده، آنهم در سنین پائین. قتل مونا هم در بستر این فرهنگ رخ داده که ریشه چندهزارساله دارد و به آن «نحوه» میگویند. این نوع قتلها همواره در بین قبایل و طوایف عرب بوده و حالا به دلیل وجود فضاهای مجازی و رسانهها، همه از آن بهطور گسترده با خبر میشوند.
یکی از مسائلی که در مورد مونا، پر رنگ شده، فرار او به ترکیه و ارتباطش با فرد دیگری بوده است؛ چرا این فرار رخ داده؟
این نوع فرارها، بسیار اتفاق میافتد، چون دخترها به زور ازدواج میکنند و به فردی که مجبور به ازدواج با او شدهاند، علاقه ندارند، بعد از مدتی، تلاش میکنند به نحوی از ازدواج اجباری خود خلاص شوند. یکی از این راهها ارتباط با یک فرد دیگر و فرار است؛ به عراق، به ترکیه و ... این دخترها به طور خواسته یا ناخواسته، ازطرق مختلف مانند شبکههای مجازی وارد رابطههایی میشوند، و به دلیل فقرفرهنگی و نداشتن اطلاعات، به راحتی فریب خورده و وارد رابطه خارج از ازدواج میشوند و در نهایت، میدانند که سرنوشتی جز مرگ ندارند و به همین دلیل فرار میکنند. فراری که البته باعث نجات آنها نمیشود. درست است که مونا هم فریب خورده و توسط یک مهاجر سوری از ایران دزدیده شده و به ترکیه میرود، اما در این مسیر تعرضهای مختلفی به او میشود؛ آن فرد سوری با این دختری که شوهر دارد، مراسم عروسی میگیرد و عکسها و فیلمها را برای شوهر و دوستان او ارسال میکند، به شوهرش پیام میدهد که من از مونا خواستم سقط جنین کند-چون مونا قبل از فرار باردار هم بود و با این مرد سوری ارتباط اینستاگرامی داشت- و اینگونه، خانواده و شوهر مونا را تحت فشار قرار میدهد و نام او را بر سر زبانها میاندازد. طبق فرهنگ آن منطقه، شوهر مونا، با وجود سن کمش، در عمل به شدت تحت فشار بوده و بستگان شوهرش گفتهاند اگر تو نمیتوانی، ما این ننگ را پاک میکنیم و این مسئله در آن بستر فرهنگی، برای شوهر ننگ محسوب میشود و در واقع فشارهای رسوبات فرهنگی قبیلهای طایفهای راهی جز این کار برای شوهر مونا باقی نگذاشته. در فیلمی که از این حادثه پخش شده هم شوهرش میگوید حالا راضی شدید؟ این یعنی فشار فرهنگی از سوی جامعهای که او در آن زندگی میکند و حالا که همه فهمیدهاند، او را مجبور میکنند، این ننگ را با کشتن مونا، پاک کند. در این ماجرا، شوهر مونا تنها نیست. او در بستر یک فرهنگ با رسومات خاص قرار دارد؛ ماجرا مربوط به کل این فرهنگ ورسم و رسوم میشود؛ این لکه ننگ مال کل طایفه و عشیره است و او باید بالاخره کاری برای حفظ حیثیت این فرهنگ و رسوم انجام دهد.
پس در این میان باید نیم نگاهی هم به نقش فضای مجازی بیندازیم و حضور افراد ناآگاه و فرصت طلب در فضا؟
بله به زعم بسیاری از دانشمندان و کارشناسان حوزه مسائل جامعه شناسی، امروز همه چیز در اختیار و سیطره فضای مجازی و رسانههای جمعی قرار دارد. اینها امروز قدرتهای بزرگی هستند. فضای مجازی امروز حریم ندارد و حریمها را هم میشکند و به واسطه این فضا، کسی در خانهاش هم آرامش و امنیت ندارد. همین که از طریق شبکههای مجازی، مسئله مونا علنی شده و به دهان مردم میافتد، دیگر قتل او واجب میشود! زنهای عرب معمولا تمام کارهای کشاورزی از کاشت، داشت، برداشت و فروش محصولات را بر عهده دارند و ناچار از مراوده با مردان هستند. مونا حتی اگر هم نمیرفت و کسی میدید که او در این مراودات با مردی زیاد صحبت کرده و خندیده، قتل در انتظارش بود، موردی که هر روز و هرهفته در این مناطق اتفاق میافتد، کافی است اسم زن و دختری سر زبانها بیفتد، درست یا نادرست؛ قتلش واجب است. مسلما در چنین جوامعی، سواد و فرهنگ استفاد مناسب از فضای مجازی وجود نداردو سطح فکر در بین این افراد، نه فقط مونا بلکه ریش سفیدان، شیوخ، پدارن و برادران مونا پائین است.
چرا قانون نمیتواند با این قتلهای به اصطلاح ناموسی، برخورد کند و جلوی چنین اتفاقاتی را بگیرد؟
چون، زن و دختر در این طوایف و قبایل عرب، مایملک مردان خانواده و یک کالای جنسی است- چه زمانهای قبل که چندشوهری بین آنها رواج داشته چه حالا که چند زنی رواج دارد- و اینها همه با هم قتل را به گردن میگیرند و با رسم «عونه» و دادن دیه دختر و زنی که کشتهاند، مجازات نمیشوند. اینجا دختری که کشته شده، ولی دم هم ندارد چون توسط پدر، برادر و پسرعموی خودش کشته میشود که ولی دم او هستند و آنها هم که شکایتی ندارند! دیه او را با کمک طایفه و رسم عونه به دولت میپردازند و قتل را در اصطلاح قانونی، پایمال میکنند و خلاص! وقتی ما به کلانتری این مناطق مراجعه میکنیم، میگویند آقا این اتفاقات اینجا معمولی است! متاسفانه دستگاه قضای ما هم در اغلب موارد، به این فرهنگها توجه نمیکنند، قاضی که دوباره رومینا را به دست پدرش سپرده، چرا نمیدانسته که براساس فرهنگ آن منطقه، سرنوشت این دختر قتل است؟!
البته انتظار ما این است که مسئولان به خصوص نمایندگان مجلس، به ویژه نمایندگان خانم، به نحوی وارد مقوله تغییر فرهنگ بشوند و مثلا با شیوخ این طوایف صحبت کنند و نگاه آنها را تغییر دهند. اما متاسفانه نه مسئولی خودش را وارد این ماجراها میکند و نه حتی افراد این طوایف در پی تغییر هستند. یک دانشجوی دختر از همین قبایل عرب که در رشته فیزیک درس میخواند، به من گفت که با چنین رسمی کاملا موافق است! به دلیل همان رسوبات فرهنگی که در ذهن این افراد وجود دارد و نمیتوانند به راحتی از آنها خلاص شوند.
آقای دکتر، به همان نسبتی که در این مناطق، زن کشی وجود دارد که به گفته شما، ریشه فرهنگی دارد، در شهرهایی مانند تهران هم شوهرکشی رخ میدهد. به گزارش پزشکی قانونی از هر ده قتل ناموسی در تهران، ۶ نفر مردانی هستند که توسط زنان و به کمک برادر زن یا دوست مذکر او کشته شدهاند. چرا توجهها به سوی شوهرکشی جلب نمیشود و فضای عمومی واکنش زیادی نشان نمیدهد؟
این قتلها، قتل ناموسی نیستند. چون فقط زن، ناموس محسوب میشود نه مرد. این اتفاق اگر در قبایل عرب رخ دهد، با رسمی به نام «خون بس» یا فصل، با آن برخورد میکنند، به جای مردی که کشته شده، دو زن یا دختر باید به خانواده مقتول داده شود. این مورد فقط به تهران محدود نمیشود؛ زنی که یا متوجه خیانت شوهرش میشود-یا صیغه یا ازدواج- به کمک برادر یا مردی که با او دوست است، شوهر را میکشد، این قتل، ناموسی نیست، شوهر یا همسرکشی است، به همان دلیل که گفتم از نظر فرهنگ غالب ما، کشور، پرچم و زن ناموس هستند. شوهرکشی، میشود همسرکشی که اینهم زیاد هست، چون در تهران، روابط بی بند وبار بیشتر است، هم در بین مردان و هم در بین زنان. ما در این زمینه تحقیقات زیادی انجام دادهایم.
عدم برجسته شدن و عدم توجه به شوهرکشی بازهم برمیگردد به فرهنگ حاکم مردسالاری ما. جامعه مردسالار است. سکوت میکند که چون بازهم به غیرتشان برمیخورد، چون گاهی دلیل شوهرکشی، رابطه خارج از ازدواج زن و روابط نامشروع اوست. زن، شوهر را با همدستی دوستش میکشد. اما قانون با زن قاتلی که شوهرش کشته، برخورد جدی میکند و زن را مجازات میکند. برای همین واکنشها، در مورد شوهرکشی شدید نیست، زن را کالا محسوب میکند؛ اتوریته مردسالاری یعنی همین. قانون زن قاتل را به شدت مجازات میکند، یعنی زنی مردی رابکشد، بلافاصله قانون وارد میشود ولی در مورد زنکشی، گفتم که کار را به طایفه و قبیله میسپرد. برای همین جامعه نسبت به کشته شدن مردان توسط زنان، حساسیت نشان نمیدهد.
به نظر شما برای جلوگیری از ادامه چنین فجایعی چه باید کرد؟
باید با روشهای ایجابی و سلبی با این موارد برخورد کنند؛ روسای قبیلهها را بیاورند و در میزگردهایی این رسوبات فرهنگی را با صحبت به چالش بکشند. یا با استفاده از روشهای سلبی، آنها را با تهدید به مجازات و محسوب کردن این قتلها به عنوان قتل نفس، از ادامه این کار بازدارند. نه این که مثلا برای پدر رومینا اشرفی، فقط ۷ سال زندان در نظر بگیرند. اما البته متاسفانه، برخی از مسئولان ما خودشان با این روشها، موافق هستند به همان دلیل که زن را ناموس میدانند. این بیارزش و کالا بودن زن در سنت عربی، متاسفانه وارد فرهنگ ما هم شده وگرنه ما قبل از اسلام چنین رسومی نداشتیم.
- 17
- 5
نادی
۱۴۰۱/۱۰/۳۰ - ۹:۲۹
Permalink