به گزارش همشهری، شامگاه سهشنبه، چهارم بهمنماه به قاضی محمد وهابی، بازپرس جنایی تهران خبر رسید که ۳نفر در جریان یک درگیری خانوادگی جانشان را از دست دادهاند.
دقایقی بعد تیم جنایی در محل حادثه که ساختمانی ۴طبقه بود حاضر شدند و تحقیقات آغاز شد. مأموران در همان ابتدا و به محض ورود به داخل خانه در قسمت رمپ پارکینگ با پیکر بیجان پسری جوان مواجه شدند که بهنظر میرسید از ارتفاع سقوط کرده است. او جانش را از دست داده بود و کمی آن طرفتر و در پلههای ساختمان زنی میانسال ایستاده بود و گریهکنان به سر و صورتش میکوبید. او با دیدن تیم جنایی به سمت آنها رفت و گفت:«بدبخت شدم، بچههایم کشته شدند.»
هنوز به درستی مشخص نبود که ماجرا از چه قرار است. اهالی ساختمان در وحشت فرو رفته بودند و کارآگاهان در ادامه وارد آپارتمان طبقهاول شدند و در آنجا با اجساد غرق به خون۲ نفر دیگر مواجه شدند که به فاصله یک متری از یکدیگر در قسمت نشیمن افتاده بودند.
روی در و دیوار آثار خون بود و بررسیها نشان میداد که قربانیان با ضربات متعدد چاقو جان باختهاند. یکی از آنها مسن و دیگری جوان بود و در ادامه تحقیقات مشخص شد که آنها عمو و برادرزاده هستند.
اسرار جنایت
تنها فردی که میتوانست اسرار این حادثه هولناک را فاش کند مادر خانواده بود؛ همان زنی که گریه میکرد و به سر و صورت خود میکوبید. مأموران او را آرام کردند و خواستند درباره جزئیات حادثه بگوید. وی گفت: پسر کوچکترم که متولد ۶۸ است در جریان اقدامی جنون آمیز برادر بزرگش و عمویش را به قتل رساند و بعد به پشت بام رفت و خودش را به پایین پرتاب کرد.
او در ادامه گفت: من و همسرم به همراه ۲پسرمان در طبقه اول زندگی میکردیم. در طبقه دوم عموی بچههایم(مقتول) به تنهایی زندگی میکرد. طبقه سوم هم برادرشوهر دیگرم ساکن بود و طبقه چهارم را مدتی قبل همسرم و برادرهایش به خانوادهای اجاره داده بودند.
وی ادامه داد: شوهرم شب حادثه برای خواندن نماز به مسجد محل رفته بود و من به همراه دو پسرم در خانه بودم. پسر بزرگترم مدتی بود که دچار یک بیماری جسمی شده و دیگر قادر نبود به تنهایی کارهایش را انجام بدهد. او همیشه به کمک ما احتیاج داشت و در این بین پسر کوچکترم با دیدن وضعیت او و ناتوانیاش بهم میریخت. این اتفاق زندگی پسرکوچکم را هم تحت الشعاع قرار داده بود و مدام فکر و خیال میکرد و نگران وضعیت برادرش بود. همین موجب شده بود تا دچار بیماری روحی و روانی شود. این اواخر فشار روحی و روانی زیادی به او وارد شده بود، به حدی که میخواستیم او را در یک مرکز روانی بستری کنیم؛ چون یک شب درحالیکه ناراحت وضعیت برادرش بود، به من گفت یک روز باید برادرش، من و پدرش را بکشد و بعد جان خودش را بگیرد تا همه ما به آرامش برسیم. گفتن این جمله تکاندهنده او سبب نگرانی ما شد اما باورم نمیشد که وی در نهایت دست به چنین کاری بزند.
شاهد ماجرا گفت: شب حادثه پسرهایم با یکدیگر دعوایشان شد. بیماری و ناتوانی پسربزرگترم از یک سو، مشکل روحی و روانی پسر کوچکترم از سوی دیگر، شروع دعوای بزرگ میان آنها بود. من در آن شرایط حریف آنها نمیشدم و بیوقفه فریاد میکشیدم تا اینکه برادرشوهرم که در طبقه دوم ساکن بود خودش را به خانه ما رساند. در همان لحظه بود که پسر کوچکترم به آشپزخانه رفت و چاقویی برداشت. وحشت سرتاپای وجودم را فراگرفته بود و از ترس اینکه مبادا بلایی بر سر کسی بیاید در آپارتمان را باز کردم و از ساختمان خارج شدم و با داد و فریاد از همسایهها درخواست کمک کردم.
وی توضیح داد: همسایهها را خبر کردم و به ساختمان برگشتم اما به محض ورود با پیکر نیمهجان پسر کوچکم مواجه شدم که در قسمت رمپ پارکینگ افتاده بود. بعد از آن جرأت نکردم به داخل خانه بروم و فقط گریه میکردم تا اینکه پلیس و اورژانس رسید.
پس از تحقیق از مادر خانواده، تیم جنایی به بررسیهای دقیقتر در صحنه جرم پرداخت و این احتمال مطرح شد که عامل جنایت(برادرکوچکتر) ابتدا در درگیری عمویش را به قتل رسانده و بعد برادرش را هدف ضربات چاقو قرار داده است. او پس از قتل برادر و عمویش، دچار عذاب وجدان شده و به سمت پشت بام رفته بود. حتی دمپایی هایش را مقابل در پشت بام در آورده و بعد خودش را به پایین پرتاب کرده بود.
با این اطلاعات به دستور بازپرس جنایی تهران، اجساد قربانیان به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات بیشتر درباره جزئیات این حادثه هولناک ادامه دارد.
- 11
- 1