جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۰:۰۶ - ۰۹ خرداد ۱۴۰۲ کد خبر: ۱۴۰۲۰۳۰۷۴۵
جرم و جنایت

طلسم سیاه ۲ زن که به دخمه رمال‌های شیاد کشانده شدند

طلسم سیاه,فریب رمال
یکی آرزوی ازدواج دارد و بختش با طلسم بسته شده و دیگری در حسرت مادر شدن به هر دری زده است! داستان دو زن با سرنوشت‌هایی عجیب که آنان را به دخمه رمال‌های شیاد کشانده است.

سرنوشت زن نازا

از ازدواج‌مان۱۲سالی می‌گذشت، دیگر از پچ‌پچ زنانه در جمع‌های میهمانی خسته شده بودم. از این دکتر به آن دکتر دیگر هیچ فایده‌ای نداشت و انگ نازایی بر پیشانی من و شوهرم هک شده بود، هر جا می‌رفتم تا سرصحبت باز می‌شد هرکسی نسخه‌ای برایمان می‌پیچید تا اینکه در صف نانوایی زن غریبه، رمالی را معرفی کرد که می‌گفت می‌تواند مشکل نازایی ما را حل کند.

ساعت ۸صبح بود صف نانوایی محل مثل همیشه شلوغ بود، کنار دیوار نانوایی ایستاده بودم، بازیگوشی دختربچه‌ای نظر مرا به خودش جلب کرد و به او لبخندی زدم و مادر دخترک هم کنارم ایستاد و از شیطنت‌های دخترش گفت؛ وقتی از من پرسید شما بچه دارید، گفتم نه!

 هر وقت هر کسی این سؤال را از من می‌پرسید انگار دست خودم نبود دنیا روی سرم خراب می‌شد. سر صحبت باز شد، او که نوبت نان گرفتنش شد خداحافظی کرد و رفت در حالی‌که من در فکر بودم.

زنی که کنارم بود در گوشم زمزمه‌ای کرد و گفت کاری با تو دارم، نوبتم شده بود نان را گرفتم و کمی ایستادم. زن غریبه نزدیک شد و گفت متوجه شدم که نازا هستی، برای حل مشکلت کسی را می‌شناسم که می‌تواند آن را حل کند و صاحب فرزند شوی.

نمی‌دانستم حرف‌هایش را قبول کنم یا نه! او شماره‌ای به من داد، شماره یک مرد. شماره را بی‌اختیار گرفتم رفتم خانه و هرچه تماس گرفتم خط یا اشغال بود یا پاسخ نمی‌داد...

زن غریبه که نامش هاجر بود چند ساعت بعد با من تماس گرفت و پرسید آیا موفق به صحبت شده‌ام یا نه؟! که پاسخ دادم خیر! بعد گوشی را قطع کرد، چند دقیقه بعد تماس گرفت و گفت الان می‌توانم زنگ بزنم چون هماهنگ کرده است. مردی حدوداً ۶۰ساله تلفنم را جواب داد و بعد از گرفتن طالعم گفت تو همزاد داری! و افرادی در خانواده شوهرت هستند که باعث شدند نازا شوی و چله‌داری، برای اینکه طلسم آنها را برایت بشکنم باید پول واریز کنی. هر بار ۷میلیون و ۸میلیون واریز کردم و بعد گفت برای اینکه همزادت تو را رها کند باید به او طلا بدهم.

هر چه طلا داشتم به زن غریبه که هاجر نام داشت دادم تا به  آن مرد برساند. مدتی بعد هاجر با یک کیسه کاغذ‌های تاشده مثلثی شکل جلوی در خانه‌مان آمد و مدعی شد که بزودی باردار می‌شوم و این دعاها را طبق دستوری که برایت نوشته عمل کن. مدتی گذشت دیگر نه از هاجر خبری بود و نه تلفن  آن مرد برقرار بود، النگوها و گردنبندم را به همین راحتی در اختیار کسی گذاشته بودم که حتی هیچ آدرسی از او نداشتم.

این سناریو بر اساس داستان واقعی زنی است که همین چند روز پیش سراسیمه به کلانتری آمد و ماجرا را تعریف کرد؛ موضوعی که شاید برای خیلی از خانم‌ها و آقایان رخ داده است.

بخت‌گشایی

همه دختر‌های فامیل یکی پس از دیگری ازدواج کردند و تنها من ماندم، انگشت‌نما شده بودم و بین همسن و سال‌های خودم که همگی متأهل شده بودند احساس کمبود و خلأ داشتم. سنم که پایین بود خواستگارها پشت سر هم می‌آمدند، اما از وقتی که ۳۵سال را رد کردم انگار دیگر از خواستگار خبری نبود. خواهر کوچک‌تر از خودم تازه نامزد کرده بود، با اینکه برایش خیلی خوشحال بودم اما از نگاه‌های سنگین خیلی‌ها خسته شده بودم.

نمی‌دانستم احساس ترحم آنها را تحمل کنم یا کنایه و پوزخند بعضی ها را، زندگی انگار هر چی بیشتر جلو می‌رفت مرا در تنگنا قرار داده بود. از کلاس خیاطی که می‌آمدم تو اتوبوس یک خانم فالگیر آمد، البته خیلی زود پیاده‌اش کردند. او که رفت سر صحبت از رمال و فالگیر باز شد، زنی گفت من کسی را می‌شناسم که کارش حرف ندارد و خیلی راحت مشکلات مردم را حل می‌کند. تا از بخت صحبت شد انگار گوش‌هام تیز‌تر شد و نمی‌دانم چرا شماره را از آن زن غریبه گرفتم.

فردای همان روز بعد از کلاس خیاطی سراغ آدرسی رفتم که تلفنی گرفته بودم...

خیلی دور بود ولی دلم خوش بود که شاید بختم باز بشه و من هم مثل خیلی‌ها ازدواج کنم و از کنایه‌هایی که هر روز می‌شنیدم رها بشوم.

سر یک کوچه بن‌بست که رسیدم یک در آبی رنگ پریده را دیدم، رفتم جلوتر در کمی باز بود و قبل از اینکه در بزنم چند زن و یک مرد از آنجا بیرون آمدند. رفتم داخل، خانه خیلی قدیمی و کوچکی بود. بوی مطبوعی نمی‌آمد یک مرد حدوداً ۵۰ساله پشت میز کهنه نشسته بود، نوبت من که شد اول پول خواست بعد گفت بگو مشکلت چیست، تا مشکلم را گفتم یک کتاب کهنه بازکرد و گفت طلسمی در بخت تو می‌بینم که فقط با صیغه موقت حل می‌شود، بعد هم گفت اگر این طلسم از تو به آن مرد وارد شود من گناه کرده‌ام برای همین بهتر است صیغه خودم شوی.....

تا این جمله را شنیدم کیفم را برداشتم و از خانه گریختم، اما بعد از مدتی نمی‌دانم چه شد و چقدر احمقانه فکر کردم و دوباره سراغ مرد رمال رفتم. ماجرای صیغه رخ داد ولی نمی‌دانستم در پس این صیغه چه بلایی قرار بود سر من بیاید.

کاش هیچ وقت سراغش نرفته بودم، بعد از آن روز نحس و اتفاق شومی که برایم افتاده دیگر حاضر نیستم ازدواج کنم. کابوس‌های شبانه رهایم نمی‌کند و شادی‌های روزانه‌ام تبدیل به گوشه‌نشینی شده است، احساس گناه می‌کنم. وقتی یکی از مطالب روزنامه ایران را در بخش مشاوره خواندم ترغیب شدم مشکلم را به روانشناس بگویم.

رمالی شگردی به روز برای کلاهبرداری

سرهنگ فضل‌الله سواری‌پور رئیس پلیس آگاهی غرب استان تهران با بیان اینکه اگر چه رمالی و فالگیری از گذشته نوعی کلاهبرداری از مردم ساده‌لوح به شمار می‌رود اما باید بگویم که این روزها هم کم نیستند افرادی که علی‌رغم تحصیلات عالیه دانشگاهی گرفتار این قبیل شیادان می‌شوند.

وی با اظهار اینکه این افراد با گرفتن مبالغ هنگفت وعده‌های پوچ به مردم می‌دهند، گفت: این اشخاص با سوء‌استفاده از شعائر مذهبی و نیاز‌های افراد و باورهای نادرست نقشه‌های کثیف خود را پیاده می‌کنند.

اگر چه پلیس برنامه‌هایی را برای برخورد با این قبیل مجرمان در دستور کار دارد اما این خود مردم هستند که نباید دل به خرافات آنها ببندند و سعی کنند از طریق منطقی و درست مشکل خود را حل کنند.

زمانی رمال‌ها در کوچه‌ها و در زیرزمین‌ها فعالیت داشتند اما این روزها فعالیت آنها هم به روز شده و اینترنتی وقت می‌دهند و اینترنتی هم ارتباط برقرار می‌کنند. دیگر نه آدرسی واقعی دارند و نه چهره‌شان را می‌بینید. کاربرهایی که پشت صفحه مانیتورهایشان فریب می‌خورند هیچ‌گاه فکرش را هم نمی‌کردند که روزگاری پول‌هایشان با این ترفند سرقت شود.

نظر کارشناس

فتانه ورمزیار و فهیمه محمدیان؛ کارشناسان ارشد روانشناسی

آمار دقیقی از رمالان ایران در دست نیست ولی بعضی حدود ۱۰ هزار نفر را برآورد می‌کنند که در سراسر کشور پراکنده‌اند. بیشتر رمالان تحصیلات ندارند و تنها در حد خواندن و نوشتن می‌دانند. به باور اغلب جامعه‌شناسان، علت مراجعه مردم به آنها، پایین بودن آگاهی‌های دینی و سطح دانش مردم است عامل دیگری که در پا بر جا ماندن خرافات در جامعه تأثیر دارد این است که وقتی ما به خرافات خاصی معتقد باشیم بیشتر به دنبال شواهدی می‌گردیم که آن عمل خرافی را تأیید می‌کند. یعنی شواهد مخالف یا دال بر رد کردن خرافات را نادیده می‌گیریم و فقط به آن قسمتی از شواهد توجه می‌کنیم که تصادفاً با آن خرافات اتفاق افتاده و بین آن رابطه علت و معلولی برقرار می‌کنیم.

رمال‌ها تا وقتی رمال هستند که مشتری دارند واین مشتری به دنبال حال خوب  است. آیا حال خوب شما به دست رمالی است که خودش گرفتار است. رمال هیچ دانشی ندارد جز اینکه از ساده لوحی و گرفتاری خود شما سوء استفاده می‌کند.  در آسیب شناسی کیس‌های حاضر اذعان داشتند، در زندگی همه افراد مشکلات بسیاری وجود دارد که گاهی بر اثر تداوم آنها، ممکن است برخی افراد را با ناتوانی و عجز مواجه کند و برای حل آنها به صورت هیجان مدار و نه مسأله مدار دست به اقدامات غیر علمی، ناکارآمد و جبران ناپذیری بزنند.

 این افراد ممکن است دارای ویژگی‌های روانشناختی مانند: عدم تفکر انتقادی(عدم تجزیه و تحلیل رویداد‌ها افکار و رفتار دیگران، عدم تمایز قائل شدن، عدم استقلال منطقی، ضعف در پیش‌بینی پیامد رفتار و تصمیم گیری‌ها و آسیب‌های آنان )، ضعف در عزت نفس (عدم خود ارزشمندی)و اعتماد به نفس(عدم توانایی در انجام امور)، عدم سرمایه‌های روانشناختی(انعطاف پذیری، پذیرش شرایط موجود و امید به زندگی)، اختلال شخصیت اسکیزو تایپال stpd(دارای تفکرات جادویی...) عدم مهارت حل مسأله ومهارت جرأت مندی باشند که می‌تواند آنها را برای حل مشکلات به سوی رمال‌ها سوق دهند و باعث به وجود آمدن مشکلات و آسیب‌های بی‌شماری برای فرد و خانواده گردد. برای پیشگیری از چنین آسیب‌هایی نیاز به آموزش مهارت‌های زندگی مخصوصاً به کودکان و نوجوانان و در سطح کلی به خانواده‌ها است؛ مانند:تقویت تفکر انتقادی، مهارت حل مسأله، مهارت خود آگاهی، تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس.

  • 12
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش