به گزارش همشهری، سرهنگ علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران با اشاره به دستگیری ۱۱۱ سارق و مالخر در این طرح، گفت: برخی از این افراد بهصورت شبکهای فعالیت داشتند که دستگیر شدند. بهگفته وی، بیشتر سارقان دستگیر شده، زورگیر، کیف قاپ و قاپزن هستند و پلیس با دستگیری سارقان و مالخران در این طرحها بهدنبال پایین آوردن آمار سرقت در پایتخت است. چنان که در این مدت شاهد کاهش ۲۰ درصدی وقوع سرقت منزل در تهران بودهایم.
ماجرای سرقت گردنبند مربی تیم ملی فوتبال
رئیس پلیس آگاهی تهران در ادامه درباره زورگیری از حمید مطهری، مربی تیم ملی فوتبال کشورمان گفت: عصر دوشنبه گذشته، مربی تیم ملی کشورمان، سوار بر خودرواش در اتوبان مدرس در حال حرکت بود که نرسیده به اتوبان صدر درحالیکه پشت ترافیک گرفتار شده بود هدف حمله زورگیران خشن قرار گرفت. ۴ مرد جوان سوار بر۲موتور بودند که آینه خودروی مربی تیم ملی را شکستند و زمانی که وی شیشه ماشین را پایین کشید تا آینه را بررسی کند، به او حمله کرده و گردنبندش را به سرقت بردند. در جریان این حمله بیرحمانه، مربی تیم ملی فوتبال از ناحیه گردن مجروح شد که تحقیقات برای دستگیری عاملان این سرقت خونین از سوی همکارانم ادامه دارد.
گفتوگو ۱
دستگیری دزد کهنهکار
در میان متهمان دستگیر شده در تازهترین طرح پلیس، مردی به نام رسول به چشم میخورد. کسی که بهگفته خودش یکی از قدیمیترین مجرمان پایتخت است. او از سال ۷۰بارها به اتهام سرقت دستگیر شده و بیشتر سارقان او را میشناسند. رسول متهم است در جریان یکی از سرقتهایش خودروی یکی از مقامات عالیرتبه دولت را سرقت کرده است.
این همه سابقه در پروندهات است، چطور درس عبرت نگرفتی؟
وقتی یک کاری را شروع میکنی، هر چند کار اشتباه، دیگر ادامهاش میدهی. آنقدر که در آن کار تخصص پیدا کنی. من روزهای اول شروع کارم خیلی ناشیانه عمل میکردم. بارها گیر افتادم و زندانی شدم اما هربار بهخودم قول میدادم که اینبار درست عمل میکنم تا گیر نیفتم. کم کم متخصص شدم و حالا برای خودم برو و بیایی دارم. من معتاد به سرقت شدهام و برای همین نتوانستم بیخیالش بشوم.
یعنی الان متخصص سرقت هستی؟
هم سرقت ماشین و هم تغییر پلاک خودروها. با یک کارد آشپزخانه، شاه کلید ساخته بودم و به وسیله آن در ماشینها را باز میکردم؛ ماشینهایی مانند پراید و پژو. البته قبلاها خودم سرقت میکردم اما تا قبل از اینکه دستگیر شوم، برای خودم دفتر و دستکی راه انداخته بودم و سارق استخدام میکردم و خودم سردسته بودم.
ماشین مقام عالی رتبه را خودت دزدیدی؟
من اصلا روحم خبر نداشت که ماشین متعلق به مقام عالی رتبه کشور است. نوچه هایم یک روز پژویی را آوردند و من هم آن را فروختم. بعد از دستگیری متوجه شدم ماشین متعلق به یکی از مقامات بوده است.
گفتی در زمینه تغییر پلاک ماشینها هم تخصص داری؟
بله. البته هدف من بیشتر برای سرقت بود. گاهی هم برای فرار از دوربینهای طرح ترافیک برای مشتریانم پلاک جعل میکردم. برای هر پلاک یک میلیون تومان دستمزد میگرفتم.
پلاکها را چطور جعل میکردی؟
رسول، اعدادی که روی میز چیده شده را نشان میدهد و میگوید: این اعداد را جدا میکنم و بهصورت ماهرانه روی اعداد دیگر قرار میدهم. پشت پلاک را بخوانید؛ نوشته شده تهران ۸۸درصورتیکه روی پلاک تهران ۱۱است.
با ماشینهای سرقتی چه میکردی؟
به مالخران میفروختم؛از ۴۰میلیون تا ۷۰میلیون تومان.
این آقایی که کنارت ایستاده، نقشش چه بود؟
این آقا رفیقم است. او هم مکانیک خودروهاست اما خب در آمدش پایین بود و نمیتوانست خرج زندگیش را تامین کند. من هم به او پیشنهاد دادم تا بیاید با من کار کند. این بنده خدا هم بهخاطر پول، قبول کرد و من استخدامش کردم اما حالا که دستگیر شده خیلی پشیمان است.
گفتوگو ۲
دام نماینده قلابی بیمه برای سالخوردهها
«سلام؛ من نماینده بیمه هستم و میتوانم اقدامات قانونی بازنشسته شدنتان را انجام بدهم.» این جملهای بود که مرد شیکپوش به افراد سالخوردهای میگفت که به دفاتر بیمه در شمال تهران مراجعه میکردند. چنانچه وی متوجه میشد افراد حقوق بازنشستگی میگیرند به بهانه اینکه در اداره بیمه نفوذ دارد و میتواند وام کلان برایشان تهیه کند، طعمه هایش را فریب میداد تا بتواند نقشه سرقت هایش را عملی کند.
نقشه سرقتها را چطور اجرا میکردی؟
لباس رسمی میپوشیدم و به مراکز تامین اجتماعی میرفتم. بعد از شناسایی طعمه هایم به سمتشان میرفتم و سر صحبت را با آنها باز میکردم.اگر هنوز نتوانسته بودند کار بازنشستگیشان را به سرانجام برسانند میگفتم آشنا دارم تا هرچه زودتر حقوقشان پرداخت شود. اگر هم حقوقشان درست شده بود میگفتم که آیا وام ۳۰۰یا ۴۰۰میلیونی میخواهند یا نه؟ طبیعتا جوابشان مثبت بود و آنها مشتاق میشدند تا ادامه صحبت هایم را بشنوند. میگفتم باید مدارکشان کامل باشد و به بهانه برداشتن مدارک به مقابل خانه هایشان میرفتم.
آنها هم قبول میکردند؟
نه. خیلیها هم قبول نمیکردند و دستم را میخواندند.
چه بلایی بر سر آنهایی که قبول میکردند و فریب حرفهایت را میخوردند، میآمد؟
می رفتم مقابل خانه هایشان، چاقویی زیر گلویشان قرار میدادم و با تهدید چاقو، طلا، دلار و اموال قیمتیشان را به سرقت میبردم.
بیشتر مبلغی که با این شگرد سرقت کردی چقدر بود؟
از یک خانه حدود ۶میلیارد طلا سرقت کردم (او اشاره به همدستش که کنارش ایستاده میکند و ادامه میدهد) ایشان طلافروش هستند و ۶سالی میشود که با هم دوستیم.وی طلاهای سرقتی را از من میخرید.
سابقه داری؟
نه این نخستین باری است که دستگیر میشوم و طمع پولدار شدن مرا تبدیل به یک کلاهبردار سارق کرد.
- 17
- 1