روزنامه ایران نوشت: ۲۳ بهمنماه ۱۴۰۱ رسیدگی به پرونده قتل جوان ۲۷ ساله به نام سعید در خیابان ری، با اعلام موضوع از سوی مأموران کلانتری ۱۱۳ بازار در دستور کار وحید ناصری بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت.
بدین ترتیب تیم جنایی به همراه مأموران اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران برای بررسی ماجرا در صحنه جنایت حاضر شده و تحقیقات را آغاز کردند.
در بررسیهای ابتدایی مشخص شد که مقتول به همراه چند همسایه خود مشغول صحبت بودند که با جوان موتورسوار درگیر شده و آن جوان با ۱۰ ضربه چاقو سعید را از پای در آورده بود.
فیلم صحنه قتل
بررسیها در حالی ادامه داشت که با دستور بازپرس جنایی دوربینهای مدار بسته محل بازبینی شد و تصاویر صحنه جنایت در اختیار مأموران قرار گرفت.
شاهدان ماجرا در اولین تحقیقات بیان داشتند: «سر کوچه محل سکونت خود با هم مشغول صحبت بودیم. هر کدام از ما کیسه خرید در دستش بود و در مسیر بازگشت از خرید، اتفاقی همدیگر را دیدیم. گرم صحبت بودیم که یک موتورسوار با سرعت از میان ما عبور کرد. آنقدر سرعت داشت که ممکن بود یکی از ما را زیر بگیرد. برای همین ما و سعید به او اعتراض کردیم. تا سر خیابان رفت و سرش را برگرداند و به ما ناسزا گفت. ما هم همراه سعید دنبال او رفتیم و جواب توهینش را دادیم. او با موتور از ما دور شد و چند دقیقه بعد دوباره سر و کلهاش پیدا شد. این بار چاقویی همراه داشت که با آن به سعید حمله کرد و با چندین ضربه چاقو او را از پای درآورد.»
بازداشت قاتل بعد از ۵ ماه
در حالی که قاتل شناسایی شده بود تحت تعقیب قرار گرفت و سرانجام روز گذشته در خانهای واقع در خیابان ابوذر شناسایی و دستگیر شد.
رد متهم در حالی زده شد که قصد ایجاد درگیری داشت و برای برپا کردن نزاع و دعوا با عدهای قرار گذاشته بود. متهم فراری برای خواهر یک پسر مزاحمت ایجاد کرده و زمانی که به او تذکر داده بودند، در فضای مجازی برای آنها شاخ و شانه کشیده و گفته بود سر دعوا بیایند! اما قبل از اینکه نزاع دیگری سر بگیرد، مأموران پلیس متهم فراری را دستگیر کردند.
متهم ۲۴ ساله روز گذشته در اولین بازجویی در شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران به اتهام قتل اعتراف کرد و جزئیات ماجرا را شرح داد.
گفتوگو با متهم
مقتول را میشناختی؟
نه من اصلاً . بعداً متوجه شدم با برادرش در محله ما زندگی و در یک کارگاه گلدوزی کار میکردند. برادر مقتول نظامی بوده و از دست طالبان فرار کرده بود که میخواست من را پیدا کند و اگر دستش به من میرسید تکه بزرگم گوشم بود!
چه شد دست به جنایت زدی؟
من اصلاً یادم نیست چه شد که دعوا راه افتاد! من اهل مواد مخدر و خلاف نیستم. آن روز اشتباه کرده و مشروبات الکلی مصرف کردم. برای همین مست بودم و از درگیری چیزی یادم نیست. فقط یادم است که اول مقتول و بقیه همراهانش من را کتک زدند!
چرا چاقو همراه داشتی؟
من چاقو نداشتم. وقتی به سمت من حمله کردند اینقدر ترسیدم که به خانه رفتم و چاقوی آشپزخانه را برداشتم! دیگر چیزی یادم نیست.
پس چطور به یاد داری که آنها اول به تو حمله کردند؟
اینها را بعداً نگهبان پارک که شاهد ماجرا بود برایم تعریف کرد.
اگر اینقدر که میگویی ترسیده بودی چرا در خانه نماندی؟
نمیدانم چرا این تصمیم را گرفتم.
بعد از اینکه فهمیدی به قتل رسیده چرا خودت را معرفی نکردی؟
خیلی ترسیده بودم. از تهران فرار کردم و به اهواز رفتم. چند سالی بود شغلم نصب کولرهای گازی بود و درآمد خوبی داشتم. وقتی به اهواز نزد دوستانم رفتم در آنجا هم کولرگازی نصب میکردم تا پول جمع کنم و بتوانم برای پرداخت دیه پساندازی داشته باشم.
پولی هم جمع کردی؟
حدود ۶۰ تا ۷۰ میلیون پسانداز کردم.
چه شد که به تهران برگشتی؟
پدرم میگفت برگرد تا موضوع را حل کنیم. من با پدرم زندگی میکردم. او و مادرم متارکه کردهاند. چند سال قبل برادر بزرگترم که مشکل مادرزادی داشت سکته مغزی کرد و فوت شد. بعد هم که مادرم جدا شد، حالا پدرم نمیخواست من هم از او دور باشم.
چند وقت پیش برگشتی؟
حدود یک ماه قبل برگشتم و به خانه عمهام در محله ابوذر رفتم. در این مدت آنجا ماندم تا اینکه بالاخره شناسایی و دستگیر شدم.
چرا اینقدر گریه میکنی؟
چون نمیخواستم این اتفاق بیفتد! من داشتم راه راست زندگیام را میرفتم. از زندان رفتن میترسم.
بنابراین گزارش، با اعتراف متهم به قتل، رسیدگی به پرونده برای روشن شدن زوایای پنهان ماجرا در شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران ادامه دارد.
- 17
- 1