به گزارش جام جم، ماجرای این پرونده از ۳۱ فروردین ۹۱ با اطلاع پلیس از ناپدید شدن ناگهانی مردی ۳۳ ساله آغاز شد.
او آخرین بار همراه دو نفر از دوستانش از خانه خارج شده، اما دیگر بازنگشته بود. کارآگاهان رسیدگی به فرضیه وقوع جنایت را در دستور کار خود قرار دادند. آنها پس از چند روز تحقیق جسد مفقودی را درحالی که آثار ضربههای چاقو روی آن مشاهده میشد، در جاده جمالآباد تهران کشف کردند و برای بررسی به پزشکی قانونی فرستادند.
همزمان تیمی از کارآگاهان به تحقیق از همسر مقتول پرداختند. او در ابتدا منکر هرگونه ارتباط با قتل شد، اما بررسی پرینتهای تلفن همراهش نشان میداد با مردی غریبه ارتباط پنهانی دارد. هر دوی آنها دستگیر شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند، اما به دلیل نبود مدرکی مشخص مبنی بر گناهکار بودنشان، با قرار وثیقه آزاد شدند.
چهار سال پس از حادثه، پدر و مادر مقتول علیه عروسشان و مرد غریبه شکایت کردند و خواستار رسیدگی به اتهام ارتباط پنهانی آنها شدند.
پرونده به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی حسین اصغرزاده و مستشاری حشمتالله توکلی فرستاده شد و در غیاب مرد غریبه مورد رسیدگی قرار گرفت.
در جلسه دادگاه، همسر مقتول گفت: «من و همسرم زندگی بدی نداشتیم، اما او بیشتر وقتها سر کار بود و وقت حرفزدن با من را نداشت. خسته شده بودم به همین دلیل وقتی حامد، برادر همسایهمان چند بار با من تماس گرفت و ابراز علاقه کرد، قبول کردم بعضی وقتها با او باشم، اما ارتباط ما دو ماه طول کشید و فقط به شکل تلفنی بود و من اصلا به دیدن حامد هم نرفتم.»
متهم در آخرین دفاع خود نیز گفت: «من پیشمانم و توبه کردهام. بعد از فوت همسرم مجبور شدم دختر شش سالهام را پیش خواهر و مادر مریضم بگذارم تا بتوانم سر کار بروم. بعد از حادثه، زندگی ما سختتر شده و من با خیاطی هزینه زندگیمان را تامین میکنم.»
در پایان دادگاه، قضات وارد شور شدند و متهم را به ۹۹ ضربه شلاق و یک سال تبعید محکوم کردند. حامد نیز به شکل غیابی به شلاق و تبعید محکوم شد.
- 16
- 3