پسري كه در يك درگيري ۱۰ نفره شخصي را كشته بود در دادگاه كيفري محاكمه و به قصاص محكوم شد. ماجراي درگيري و قتل در ساعت ۱۱ شب دوازدهم دي ماه سال ۹۳ اتفاق افتاد آن هم وقتي ماموران كلانتري ۱۴۲ كن از وقوع يك درگيري دستهجمعي در يكي از رستورانهاي كن مطلع شدند. با حضور ماموران كلانتري در محل و انجام تحقيقات اوليه مشخص شد جواني ۲۴ ساله به نام حميدرضا بر اثر اصابت ضربه چاقو به ناحيه گردن فوت كرده است.
با اعلام خبر اين قتل به پليس آگاهي تهران كارآگاهان اداره دهم ويژه قتل پليس آگاهي تهران بزرگ در محل جنايت حاضر و ضمن هماهنگي با قاضي كشيك ويژه قتل دادسراي امور جنايي (قاضي درودگر) اقدام به دستگيري تعدادي از افراد حاضر در درگيري كردند. پرونده مقدماتي با موضوع قتل عمد به دستور شعبه چهارم بازپرسي دادسراي امور جنايي تشكيل شد و تحقيقات درباره اين موضوع در دستور كار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفت.
در اطلاعاتي كه پليس در بررسي ميداني به دست آورد، مشخص شد درگيري از زمان ورود يك گروه موسيقي دورهگرد به داخل يكي از رستورانهاي منطقه كن آغاز شده است. در ادامه يكي از اعضاي اين گروه موسيقي از داخل رستوران فرار ميكند و وارد رستوراني ديگر در همان نزديكي ميشود. به دنبال فرار او تعدادي از طرفين دعوا نيز از رستوران خارج شده و به رستوراني ديگر ميروند كه جنايت هم در همانجا اتفاق ميافتد. گروه مهاجم به افراد داخل رستوران حمله ميكنند و در يك درگيري مقتول با ضربه چاقو يكي از افراد داخل رستوران را به قتل ميرساند. كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي با مراجعه به محل قتل، تصاوير دوربينهاي مداربسته داخل رستوران را مشاهده كردند و با بازبيني تصاوير دوربينها موفق به ديدن لحظه درگيري مقتول با قاتل شدند.
با به دست آمدن تصوير لحظه قتل تعدادي از متهماني كه در درگيري شركت داشتند و دستگير شده بودند موفق به شناسايي متهم پرونده كه محسن ۲۹ ساله نام داشت، شدند. با شناسايي عامل جنايت كارآگاهان اداره دهم محل سكونت محسن را كه در فاز اول شهرك انديشه بود پيدا كردند و بعد از مراجعه به آنجا از طريق اعضاي خانواده او اطلاع پيدا كردند كه محسن در ساعت سه نيمه شب ۱۳ دي ماه به خانه مراجعه كرده و پس از برداشتن مقداري از وسايل شخصي (لباس و...) از خانه خارج شده است.
پدر متهم پس از اطلاع از موضوع جنايت جهت تحويل دادن فرزند خود به پليس اعلام آمادگي كرد و گفت كه فرزندم را خودم شخصا به قانون تسليم ميكنم. سرانجام در ساعت ۳ بعدازظهر مورخه ۱۴ دي ماه پدر متهم به همراه فرزند خود به اداره دهم پليس آگاهي مراجعه كرد و فرزندش را به پليس معرفي كرد. محسن پس از حضور در اداره دهم با اشاره به اين موضوع كه تمام اتفاقات آن شب در يك لحظه كوتاه اتفاق افتاده و حتي مقتول را نيز نميشناخته گفت: همه اتفاقها در يك درگيري دسته جمعي اتفاق افتاد و من حتي يادم نميآيد در آن چند لحظه دقيقا چه گذشت. مقتول چند ضربه مشت به صورت من وارد كرد و همين موضوع باعث عصبانيت من شد. در يك لحظه با چاقوي داخل رستوران ضربهاي را به سمت مقتول پرتاب كردم و به سرعت از رستوران بيرون رفتم.
سرانجام بعد از اينكه محسن به جرمش اعتراف كرد پرونده او در دادسراي جنايي تهران بسته و بعد از صدور كيفرخواست براي محاكمه به دادگاه كيفري تهران فرستاده شد. او در دفاعياتش در دادگاه نيز درباره حادثه آن شب اينطور گفت: «همراه چند نفر از دوستانم مشروب خورده بوديم و اصلا حالت طبيعي نداشتيم قرار شد براي تفريح و خوشگذراني با دوستانم به كن برويم. يكي از بچهها پيشنهاد داد براي خوردن غذا به يكي از رستورانهايي كه ميشناسد برويم. وقتي به آنجا رسيديم عدهاي جوان در قالب يك گروه موسيقي خياباني در حال نواختن بودند. يكي از دوستانم به نام ناصر سرپرست گروه را ميشناخت و از او خواست تا براي ما تار بزند.
او شروع به نواختن كرد و بعد از مدتي هم قرار شد براي ما بخواند. يكي از بچههايي كه همراه با ما بود همين كه صداي خواننده را شنيد خيال كرد دارد به ما فحاشي ميكند. به خاطر همين از جايش بلند شد و با خواننده درگير شد. اصلا متوجه نشديم كه چه اتفاقي افتاد اما ناگهان در چند لحظه دعوا بالا گرفت و تمام ۱۰ نفري كه داخل رستوران بودند در حال كتك كاري و فحاشي به سمت همديگر شدند. من وچند نفر از اهالي براي جدا كردن طرفين دعوا پيشقدم شديم اما نتوانستيم كاري انجام دهيم چون شدت دعوا بالا گرفته بود و احتمال اينكه كسي به قتل برسد زياد بود. آن لحظه نميدانستم بايد چه كار كنم. فقط ميدانستم در جيبم يك چاقو دارم تصميم گرفتم آن را به سمت جمعيت پرتاب كنم كه ناگهان به مقتول خورد.
اتفاقا مقتول هم براي جدا كردن دعوا وارد اين درگيري شده بود اما چون وسط دعوا بود چاقو مستقيم به او برخورد كرد. من ناخواسته مرتكب قتل شدم در حالي كه نميدانستم.اي كاش آن روز چاقو را در جيبم نگذاشته بودم يا اينكه بيهوا آن را از جيبم بيرون نميآوردم و پرتاب نميكردم.» اولياي دم مقتول در جلسه دادگاه حاضر شدند و تنها خواستهاي كه داشتند اين بود كه هر چه زودتر متهم را قصاص كنند. مقتول از آنها تقاضاي بخشش كرد اما خانواده مقتول تقاضاي متهم را قبول نكردند و همچنان اصرار به اين داشتند كه متهم به جرم كشتن فرزندشان بايد قصاص شود. با توجه به اعترافهاي مقتول در دادگاه قضات راي به قصاص متهم دادند.
- 12
- 3