به گزارش شرق، مرد جوانی که در یک سرقت زن ٩٣سالهای را به قتل رساند و به پرداخت دیه محکوم شده است، ادعا کرد به دلیل فقر نمیتواند پول دیه را پرداخت کند و حتی پدرش در یک زیرپله میخوابد. این متهم که رامین نام دارد، سال ٨٤ به جرم قتل زن ٩٣سالهای به نام زهرا دستگیر شد.
او که پس از دستگیری به جرم خود اعتراف کرد، به مأموران گفت: منشی آژانس هستم. زهراخانم بیشتر روزها با آژانس ما تماس میگرفت و درخواست ماشین میکرد. آن روز هم طبق معمول با محل کار من تماس گرفت و برای رفتن به خانه خواهرش درخواست ماشین کرد. مدتی بود با زنی به نام مهناز آشنا شده بودم. آن روز مهناز برای دیدن من به محل کارم آمد؛ کمی آنجا نشست و با هم حرف زدیم. بعد از اینکه مهناز آنجا را ترک کرد، صاحب آژانس به من گفت دیگر حق نداری دوستانت را به اینجا بیاوری. اینجا محل کار است.
کمی با صاحبکارم بحث کردم و او من را از محل کارم اخراج کرد. از محل آژانس خارج شدم و در کوچه در حال قدمزدن بودم؛ نمیدانستم چه کاری باید انجام دهم؛ ناگهان یاد زهرا افتادم که صبح به منزل خواهرش رفته بود. آدرس خانه او را داشتم، تصمیم گرفتم برای سرقت به آنجا بروم. به خانه زهراخانم رفتم، وارد خانه شدم و در را باز کردم؛ ناگهان زهراخانم را دیدم که روبهروی من ایستاده است؛ از خانه خواهرش بازگشته بود. ترسیدم جیغ بزند یا با پلیس تماس بگیرد؛ برای همین جلوی دهانش را گرفتم و برای اینکه او را بر زمین بنشانم، یک زیرپایی به او زدم. زهراخانم افتاد و سرش به زمین خورد و خون از سرش جاری شد.
او را رها کردم؛ وقتی خواست از زمین بلند شود، تعادل نداشت و بار دیگر روی زمین افتاد و بیهوش شد. من هم چهار سکه طلا، ١٥٠ هزار تومان پول نقد و سه ادکلن از خانه برداشتم. هنگامی که میخواستم از خانه خارج شوم، به گردنش دست زدم؛ نبضش میزد. برای همین خیالم راحت شد و از خانه خارج شدم. فکر نمیکردم زهراخانم فوت کند. فردای آن روز هنگامی که برای گرفتن شناسنامه به آژانس رفتم، متوجه شدم زهراخانم جان خود را از دست داده است. به این ترتیب با توجه به شواهد و مدارک موجود کیفرخواستی علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
به دلیل اینکه اولیای دم مقتول شناسایی نشد، ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و از دادگاه درخواست پرداخت دیه کرد. سپس رامین در جایگاه حاضر شد و گفت: نمیخواستم زهرا را به قتل برسانم. هنگامی که از خانه خارج شدم، او نفس میکشید. نمیدانم چه اتفاقی افتاد که او جان خود را از دست داد. در پایان قضات وارد شور شدند و رامین را به پرداخت دیه یک زن مسلمان محکوم کردند. چندیپیش رامین به دلیل اینکه نتوانسته بود پول دیه را پرداخت کند و همچنان در زندان به سر میبرد، از دادگاه تقاضای اعسار کرد و روز گذشته جلسه رسیدگی به این موضوع با احضار چهار شاهد برگزار شد. ابتدا رامین پای میز محاکمه رفت و گفت: چندین سال است که به دلیل فقر مالی نتوانستهام دیه زهرا را پرداخت کنم و در زندان به سر میبرم.
از قضات میخواهم پرداخت دیه را تقسیط کنند تا بتوانم آن را پرداخت کنم و از زندان آزاد شوم. سپس یکی از شاهدان در جایگاه حاضر شد و پس از اینکه سوگند یاد کرد، گفت: چندین سال است که پدر رامین را میشناسم؛ او فرد باآبرویی است. این مرد در جایی کار میکرد که قبلا دولتی بود و بعد به بخش خصوصی واگذار شد. قبل از آنکه محل کارش به بخش خصوصی واگذار شود، شب را تا صبح در محل کارش سپری میکرد اما پس از آنکه دیگر به او اجازه ندادند شبها در محل کارش بماند، شبها به اتاق کوچکی در زیرپله مسجد محل ما میآید؛ برای همین هم گاهی سرویسبهداشتیهای مسجد را تمیز میکند.
سپس پدر رامین در جایگاه حاضر شد و در جواب اینکه چه میزان از دیه را میتواند پرداخت کند، گفت: پولی ندارم برای همین نمیدانم چه میزان میتوانم تهیه کنم. میخواهم از بانک درخواست وام کنم تا بتوانم بخشی از مبلغ دیه را پرداخت کنم. سپس قضات وارد شور شدند و رأی دادند. براساس رأی دادگاه رامین باید نصف دیه را نقدی و نصف دیگر آن را قسطی پرداخت کند.
- 18
- 1