جوان عراقی که در یک سناریوی مرگبار، پیرمردی را با ضربات چاقو به قتل رسانده بود، در دادگاه جنایی ادعا کرد که مقتول او را مورد آزار و اذیت قرار داده بود. عامل این جنایت، ٢سال قبل از قتل برای کار به صورت قاچاقی وارد ایران شده بود.
شامگاه ١٥ خرداد سال ٩٥، پسرجوانی با چهرهای نگران پای در اداره پلیس گذاشت و از ماجرای ناپدیدشدن پدر ٦٠سالهاش به نام عباس خبر داد. ماموران درتحقیقات ابتدایی از پسرجوان شنیدند که پدرخانواده روزگذشته ازخانه خارج شده و دیگر به خانه بازنگشته و گوشی موبایلش نیز خاموش است.
بدین ترتیب تجسسهای پلیسی برای ردیابی مرد ٦٠ساله آغاز شد تا اینکه ماموران جسد عباس را که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود، در اطراف ورامین پیدا کردند. با جناییشدن پرونده تیمی از ماموران پلیس آگاهی تهران برای افشاگری راز این جنایت خونین وارد عمل شدند و درگام نخست با توجه به سرقترفتن گوشی موبایل و ١٥٠هزار تومان پول همراه مقتول فرضیه قتل به خاطر سرقت پیشروی ماموران قرار گرفت.
کارآگاهان دراین شاخه از تحقیقات به بررسی سیمکارت عباس پرداختند و پی بردند که وی آخرینبار با پسر ٣٠سالهای به نام عزیز ملاقات داشته است. همین سرنخ کافی بود تا با ردیابیهای فنی و پلیسی عزیز که اهل کشور عراق است، شناسایی و درعملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد. عزیز دربازجوییهای ابتدایی خود را بیگناه میدانست اما وقتی درتناقضگوییهایش گرفتار شد، به قتل عباس اعتراف کرد.
پس از اعتراف عزیز به قتل، به خاطر دفاع از خود بازسازی صحنه جنایت صورت گرفت و در ادامه پرونده برای صدور حکم نهایی به شعبه ١١ دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد. روزگذشته جلسه رسیدگی به این پرونده جنایی با حضور ٤ دختر و دوپسر عباس در دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد و این درحالی بود که اولیای دم خواستار قصاص قاتل پدرشان شدند.
در ادامه عزیز برای بازگویی روزحادثه پشت تریبون دفاع قرار گرفت و گفت: «٢سال پیش به صورت غیرمجاز وارد ایران شدم و قصد داشتم تا با پیداکردن کار زندگی جدیدی را در ایران شروع کنم. یکماه قبل از جنایت درخیابان بودم که پسرجوانی جلوی راهم را گرفت و خواست تا هرچه پول دارم، دراختیارش قرار دهم که ١٠هزار تومان به او دادم، اما پسرجوان دستبردار نبود و پول بیشتری میخواست.
سرهمین موضوع با هم درگیر شدیم که همان لحظه عباس به هواخواهی من وارد دعوا شد و درگیری بین من و پسرجوان پایان گرفت. پس از این ماجرا عباس شماره تلفن مرا گرفت تا بیشتر با هم آشنا شویم. پس ازچند روز عباس با من تماس گرفت و برای دیدنش درمحل قرار حاضر شدم. وقتی سوار بر خودروی عباس شدم، او مرا به یکی ازخیابانهای خلوت اطراف ورامین برد و با تهدید چاقو مرا آزار داد.
پس از آن عباس به بهانهای دیگر مرا به محل قرار کشاند و آنجا نیز دوباره مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و ازهمان روز تصمیم گرفتم دیگر تسلیم نیت شوم عباس نشوم.» عزیز درباره روزجنایت گفت: «برای بار سوم وقتی عباس با من تماس گرفت و خواست مرا به قرار ملاقات بکشاند، برای اینکه دیگر تسلیم تهدیدها و آزار و اذیت او نشوم، چاقوی آشپزخانه را در جیبم گذاشتم و درمحل قرار حاضر شدم.
وقتی دیدم عباس قصد دارد مرا مورد هدف آزار و اذیتهایش قرار دهد، چاقو را از جیبم بیرون کشیدم و به زندگیاش پایان دادم.» قاتل جوان در دفاع از خود ادامه داد: «من به خاطر دفاع ازخودم مجبور به این کار شدم و پولهایش را نیز ندزدیم و تنها پس از قتل گوشی موبایلش را شکستم تا از طریق آن شناسایی نشوم.» وقتی حرفهای عامل جنایت پایان گرفت، پسربزرگ عباس درحالی که اشک میریخت، قاتل را مردی دروغگو معرفی کرد و به هیأت قضائی گفت: «این مرد میخواهد با دروغپردازیهایش پدرم را بدنام کند، این درحالیست که او پدرم را به خاطر سرقت و بیرحمانه به قتل رسانده و باید قصاص شود.»
بنا به این گزارش، قاضی دادگاه و ٢ قاضی مستشار پس از پایان جلسه وارد شور شده تا حکم نهایی را صادر کنند.
- 17
- 1