پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۹:۲۷ - ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۲۸۵۶
جرم و جنایت

۴۱سال زندان برای جوانی که ۶ زن را آزار داد و طلاهایشان را دزدید

مجرم در دادگاه:تجاوزنکردم،صیغه کردم

 زمستان ‌سال ٩٤ بود که دختر جوانی به اداره پلیس آگاهی تهران رفت و از ماجرای گرفتار شدن در دام فریبکاری یک طلافروش قلابی پرده برداشت.

 

 دختر جوان ادعا  کرد: «چندی قبل با پسر جوانی که سوار بر خودرو پراید بود آشنا شدم. درحالی‌که امیر خود را طلافروش معرفی کرد به چرب‌زبانی‌هایش اعتماد کردم و طلاهایم را در اختیارش قرار دادم تا آنها را با طلاهای جدید و نو تعویض کند اما امیر پس از گرفتن طلاها ناپدید شد.»

 

بدین‌ترتیب تیمی از ماموران برای تحقیقات ویژه و دستگیری عامل این سرقت فریبکارانه وارد عمل شدند و در همان پلان نخست تحقیقات، کارآگاهان با پرونده‌های مشابه دیگری روبه‌رو شدند. تیم پلیسی در این شاخه از تجسس‌ها پی بردند ٥ زن دیگر در دام فریبکارانه امیر گرفتار شده‌اند و این درحالی است که ٣ طعمه سارق طلاها تسلیم اقدام سیاه و تجاوز امیر شده‌اند.

 

با حساس شدن این پرونده، ماموران به کمک ٦ زن جوان موفق شدند تصویر چهره‌نگاری دزد فریبکار را به دست آورند و در گام بعدی کارآگاهان با تصویر چهره‌نگاری شده به سراغ آلبوم مجرمان سابقه‌دار رفتند و خیلی زود امیر ٣٢ ساله از تبهکاران حرفه‌ای شناسایی شد.

 

همین سرنخ کافی بود تا عملیات ردیابی امیر در دستور کار ماموران قرار گیرد و خیلی زود این تبهکار فریبکار دستگیر شد. امیر پس از دستگیری پیش روی ٦ زن جوان قرار گرفت و  درحالی‌که از سوی آنها شناسایی شد، ادعای بی‌گناهی ‌کرد.

 

دادگاه مرد فریبکار

صبح دیروز درحالی‌که قرار بود ٦ زن جوان برای تحقیقات نهایی و صدور حکم متهم پرونده در شعبه ٨ دادگاه کیفری یک استان تهران حاضر شوند تنها ٣ طعمه امیر با چهره‌های پریشان و آشفته پای در دادگاه گذاشتند. همه در انتظار حضور متهم در دادگاه بودند و ٣ زن جوان با وجود این‌که مرد فریبکار در بازداشت پلیس است هنوز از دیدن امیر استرس داشتند و بی‌قراری می‌کردند.

 

جلسه رسیدگی آماده بود و امیر درحالی‌که پابند و دستبند داشت همراه مامور بدرقه وارد شعبه هشتم دادگاه شد و صدای زنجیرهای پابند هر لحظه نزدیک‌تر می‌شد تا این‌که ٣ زن یکی پس از دیگری به سمت در ورودی دادگاه نگاه کردند و دیدن امیر برای آنها روزهای تلخ و شکست را زنده کرد.

 

دو زن بی‌قراری می‌کردند و اشک می‌ریختند که ابتدا قاضی دادگاه خواستار آرامش آنها شد و در ادامه زن جوان که تنها طلاهایش به سرقت رفته بود برای بازگو کردن روز دزدی پشت تریبون قرار گرفت.

 

زن جوان با صدای لرزان گفت: «روز حادثه همراه دخترم در کنار خیابان منتظر تاکسی بودم و می‌خواستم دخترم را به کلاس زبان برسانم که در این لحظه این متهم با پراید سبزرنگی جلوی پایم توقف کرد و چون احتمال می‌دادم مسافرکش است سوار بر خودرویش شدم و ما را به کلاس زبان دخترم رساند.

 

 وقتی دخترم را به کلاس زبان رساندم، می‌خواستم به خانه بازگردم که امیر پیشنهاد داد خودش مرا تا جلوی در خانه می‌رساند و در میان راه بودیم که ناگهان امیر شروع به لرزیدن کرد و حالش بد شد. ترسیده بودم که امیر از من خواست از سوپرمارکت آب بخرم. به سرعت خودم را به مغازه رساندم و وقتی شیشه آب را خریدم متوجه شدم که کیف پولم در کیف دستی‌ام داخل خودرو است و به سمت خودرو حرکت کردم که دیدم هیچ اثری از پراید سبزرنگ و راننده جوان نیست. داخل کیف دستی‌ام ١٠٠‌هزار تومان پول، ٢ ربع سکه طلا  و یک نیم‌سکه طلا بود که به سرقت رفته بود.»

 

دومین طعمه امیر دختر جوانی بود که در مسیر مدرسه گرفتار نقشه شوم این تبهکار حرفه‌ای شد.

این دختر به متهم اشاره کرد و گفت: «این مرد همه زندگی و رویاهایم را خراب کرد و شرمنده خانواده‌ام شدم. نخستین‌بار زمانی بود که قصد رفتن به مدرسه شبانه‌روزی بزرگسالان را داشتم که این مرد با پراید سفید جلوی راهم توقف کرد و مرا به  مدرسه رساند و در میان راه شروع به چرب‌زبانی و ادعا کرد که قصد ازدواج دارد و از من خواستگاری کرد. ابتدا به حرف‌هایش بی‌توجه بودم تا این‌که به جلوی مدرسه رسیدیم و امیرگفت که منتظرم می‌ماند تا کلاس‌هایم تمام شود. بعد از کلاس وقتی از مدرسه بیرون آمدم، دیدم امیر منتظرم است و من که خام حرف‌هایش شده بودم سوار بر خودرویش شدم و با هم به سمت خانه‌مان رفتیم. 

 

در مسیر امیر ادعا کرد که مغازه طلافروشی دارد و برای فردای آن روز قرار ملاقات گذاشتیم. قرار شد آن روز همه طلاهایم را برای امیر بیاورم که آنها را تعویض کند و طلاهای نو در اختیارم قرار دهد که روز قرار با طلاها در محل ملاقات حاضر شدم. امیر که جوان چرب‌زبانی است، ابتدا مرا به امامزاده صالح برد و دست روی قرآن گذاشت و ادعا کرد که نمی‌خواهد مرا فریب دهد و قصدش ازدواج با من است، سپس تصمیم به خرید مانتو برای من گرفت و لحظه‌هایی که به اتاق پرو می‌رفتم از من می‌خواست کیفم را که طلاها داخل آن بود در اختیارش قرار دهم اما با وجود اعتمادی که به او داشتم این خواسته‌اش را قبول نمی‌کردم.»

 

دختر جوان ادامه داد: «تا نیمه‌های‌شب با هم در خیابان‌ها بودیم که در خیابان خلوتی این جوان مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و سپس جلوی در خانه مرا پیاده کرد و شب شروع به زنگ زدن کرد و گفت که اشتباه کرده است و قرار شد فردا برای تعویض طلاها به سراغم بیاید. روز سوم بود که طلاها را در اختیار امیر قرار دادم که ناگهان امیر حالش بد شد و از من خواست تا برایش از مغازه آبمیوه بخرم که پس از پیاده شدنم او ناپدید شد.»

 

در ادامه جلسه، طعمه سوم  این مرد که به‌خاطر این پرونده یک شب آرام ندارد و پریشان است به قاضی دادگاه گفت: «با امیر در خیابان آشنا شدم و شماره‌اش را در اختیارم قرار داد و می‌گفت که قصد ازدواج دارد که به او زنگ زدم و متوجه شدم که وی مغازه طلافروشی دارد و با هم قرار ملاقات گذاشتیم.»

 

این زن با صدایی لرزان و صورتی گریان ادامه داد: «وقتی سر قرار حاضر شدم طلاهای زیادی همراهم بود که پس از لحظاتی امیر در کنار خیابان توقف کرد و به مغازه‌ای رفت و آبمیوه خرید که پس از خوردن آبمیوه دیگر هیچ چیز به یاد ندارم و ساعت ٤ صبح وقتی در خیابان به هوش آمدم متوجه آزار و اذیت و دزدیده شدن طلاهایم شدم.»

 

سپس امیر پشت تریبون دفاع حاضر شد و تمام اتهاماتش را انکار کرد و گفت: «من سرقت نکردم و هیچ تجاوزی نیز در کار نبوده و تنها با یکی از زنان در امامزاده صالح صیغه محرمیت خواندیم و ادعای این زنان دروغ است.»

 

در ادامه قاضی دادگاه و دو قاضی مستشار پس از شنیدن اظهارات شاکیان پرونده و متهمان وارد شور شدند و امیر را به ٤١‌سال و ٦ ماه زندان و شلاق محکوم کردند.

 

 

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 15
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش