به گزارش جامجم، تیر ۹۲ جسد سوخته مردی میانسال به نام سعید در بیابانهای اطراف تهران کشف شد. تحقیقات نشان میداد همسر و فرزند سعید در آلمان زندگی میکنند و خود او نیز مدتی قبل به ایران آمده و با زنی جوان به نام راحله آشنا شده بود.
با کسب این سرنخ، راحله شناسایی و دستگیر شد. او در بازجوییها پرده از جزئیات مرگ سعید برداشت و گفت: «قرار بود با سعید ازدواج کنم اما چند روز پیش به رفتارهایش مشــکوک شـدم. فکر کردم با یکی از زنهای شــرکتش ارتباط دارد برای همین با هم درگیر شدیم و او مرا کتک زد. به برادرم امیر زنگ زدم. وقتی آمد درگیری ادامه پیدا کرد اما اتفاق خاصی نیفتاد. تا این که صبح، با صدایی از خواب پریدیم. سعید خودش را از پنجره اتاق پایین انداخته بود. با کمک برادرم، جسد را به بیابان بردیم و من آن را آتش زدم.»
با این اظهارات، امیر نیز دستگیر شد و مانند خواهرش، ادعای خودکشی را تکرار کرد. این در حالی بود که گزارش پزشکی قانونی فقط از شکستگی جمجمه سر حکایت داشت در حالی که اگر مقتول از ارتفاع سقوط کرده باشد، باید سایر نقاط بدن او نیز دچار آسیب شود.
همچنین پس از قتل سعید، مقادیری از اموال او نیز به سرقت رفته بود. به دلیل وجود این مدارک، راحله و امیر به اتهام قتل عمد روانه زندان شدند و پروندهشان برای رسیدگی در اختیار شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی قرار گرفت.
صبح دیروز در ابتدای جلسه دادگاه، پدر و فرزند مقتول درخواست قصاص کردند. سپس همسر مقتول در جایگاه ایستاد و گفت: «من از علاقه شوهرم به راحله خبر داشتم اما این زن به خاطر پول مرتکب قتل شد. وقتی متوجه ناپدید شدن ناگهانی شوهرم شدم از آلمان برای پیگیری سرنوشتش به ایران آمدم اما راحله و برادرش با اینکه میدانستند چه کار کردهاند، هیچ حرفی به ما نزدند. آنها باید مجازات شوند تا این اتفاقها تکرار نشود.»
سپس نوبت به راحله رسید. او با انکار قتل، گفت: «سعید قبل از من میخواست با یکی از زنان شرکتش ازدواج کند. روز قبل از حادثه، گوشیاش زنگ خورد. وقتی دیدم همان زن است، عصبانی شدم. سعید هم با کفگیر چند ضربه به سرم زد. به برادرم امیر زنگ زدم. وقتی آمد با سعید درگیر شد و او را هل داد. سعید عقب عقب رفت و سرش به گوشه میز خورد و ابرویش کمی شکاف برداشت. مجبور شدم دستهای سعید را ببندم و در اتاق نگهش دارم. همانجا تصمیم گرفتم با او قطع رابطه کنم. تا اینکه ساعت ۵ و ۳۰ دقیقه صبح با صدای بلندی از خواب پریدم. پنجره اتاق نیمه باز مانده بود و یک صندلی هم پایین آن قرار داشت. از بالا نگاه کردم، سعید به پایین پریده بود.»
راحله درباره جابهجایی جسد نیز گفت: «امیر را از خواب بیدار کردم. او پایین رفت و جسد را به خانه آورد. هر دو ترسیده بودیم برای همین به پارک سر کوچه رفتیم. میخواستیم به شهرستان برویم اما مدارک من جا مانده بود. به خانه برگشتم. همسایهمان داشت خون روی زمین را میشست. وقتی مطمئن شدم کسی از ماجرا باخبر نشده، به امیر زنگ زدم. با ماشین یکی از آشنایانمان آمد. جسد را در آن گذاشتیم، به بیابانهای اطراف تهران بردیم و من با بنزین آن را سوزاندم.»
با ثبت اعترافات راحله، نوبت به امیر رسید. او نیز اعترافات خواهرش را تائید کرد تا زنگ پایان جلسه به صدا درآید. حکم متهمان بزودی صادر میشود.
- 11
- 4