آبان سال ۸۶ زنی با مراجعه به اداره آگاهی کرج از ناپدیدشدن مرموز دختر جوانش خبرداد و گفت دامادش نیز از سرنوشت همسرش خبری ندارد.
بدینترتیب کارآگاهان جنایی جست وجو برای یافتن زن جوان را آغاز کردند تا اینکه با کشف سرنخهایی برادرشوهرش مورد ظن قرار گرفت .
وی پس از دستگیری گفت: از چند ماه پیش به زن برادرم و رفتار پنهانیاش ظنین شده بودم. این موضوع را با برادرم در میان گذاشتم و او که خودش متوجه این ماجرا شده بود قبول کرد با همسرش صحبت کنم. بالاخره روز حادثه من و برادرم با طرح نقشهای همسرش را از خانه بیرون کشیدیم و با او حرف زدیم؛ اما او منکر ارتباط پنهانیاش شد و همه چیز را انکار کرد بههمین دلیل من عصبانی شدم و کتکش زدم که روی زمین افتاد و مرد.
همان موقع من و برادرم سوار موتور شدیم و جسد را بین خودمان قرار دادیم. در حالی که برادرم راننده موتورسیکلت بود روانه بیابانهای نظرآباد شدیم و جسد را همانجا رها کردیم. بعد از آن به پمپ بنزین رفتیم و مقداری بنزین خریدیم و به همان محل بازگشتیم و جسد را آتش زدیم و بسرعت از آنجا دور شدیم.
با اعترافهای فرهاد، راز این جنایت هولناک فاش شد و کارآگاهان جنایی بقایای جسد سوخته فریبا را در بیابان پیدا کردند.پزشکان قانونی پس از معاینه جسد سوخته اعلام کردند با آنکه تعیین علت دقیق مرگ مقدور نبود اما تجمع خون در قفسه سینه زن حاکی از آن بود که وی زنده زنده و نیمه جان در آتش سوخته و به احتمال زیاد دو برادر به احتمال اینکه زن بیچاره فوت شده او را به بیابان برده و جسدش را آتش زدهاند و آتش باعث شده، زن جوان کشته شود.
به این ترتیب برادر وی نیز بازداشت شد تا اینکه پس از تکمیل تحقیقات جنایی، در دادگاه کیفری برای برادرشوهر مقتول به اتهام قتل عمد حکم قصاص و برای شوهرقربانی نیزحکم محکومیت ۱۰ سال زندان وپرداخت دیه صادر شد، اما اولیای دم به خاطر ناتوانی در پرداخت تفاضل دیه برای اعدام، قاتل رابه ناچار بخشیدند واز حق قصاص گذشتند.
فرهاد(عامل اصلی جنایت) بدنبال رهایی از قصاص در حالی که از ۱۰ سال پیش در زندان است هفته گذشته به شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران انتقال یافت و دادگاه به ریاست قاضی محمدی کشکولی وبا حضور قاضی عباسی – مستشار- تشکیل جلسه داد و مرد جوان از جنبه عمومی جرم محاکمه شد.
در پایان محاکمه و با توجه به اینکه فرهاد از ۱۰ سال قبل در زندان بسر برده است، قضات حکم به آزادیاش دادند.
- 12
- 3