رسیدگی به این پرونده به دنبال طرح شکایت دختری ۳۰ ساله در دادسرای جنایی تهران آغازشد.او که از مرد میانسالی شاکی بود به بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران گفت: «مدتی قبل درفضای مجازی با مردی آشنا شدم اما وقتی پی بردم زن و بچه دارد ارتباطم را قطع کردم. ولی او بر ارتباطمان تأکید داشت. به همین خاطر به عنوان دو دوست در کنار هم بودیم. چند روز قبل سوار بر خودرو پژوی خودم به رباط کریم رفته بودم که طلا بخرم. در راه برگشت، پشت چراغ قرمز بودم که ناگهان حجت سوار ماشینم شد.
بعد هم چاقویی را زیرگلویم گذاشت و از من خواست به طرف بزرگراه آزادگان حرکت کنم. من هم از ترس و وحشت چارهای جز انجام خواستهاش نداشتم. اما داخل بزرگراه و در محلی خلوت پنچر کردم و به ناچار مجبور به توقف شدم. اما همان موقع حجت با تهدید چاقو مرا وحشیانه مورد آزار و اذیت قرار داد. بعد هم بشدت مرا کتک زد به طوری که دستم بشدت آسیب دید.
با این حال به هر زحمتی بود از دستش فرار کردم و با فریاد از رانندههای عبوری کمک خواستم. اما هوا تاریک بود و کسی متوجه فریادهایم نشد. به همین خاطر حجت خیلی زود به من رسید و با تهدید چاقو مرا به داخل ماشین کشاند و بعد از سرقت طلاهایم، دوباره به من تجاوز کرد و با موبایلش فیلم هم گرفت. او همان موقع چاقو را زیر گلویم گذاشت و گفت اگر آنچه میخواهد را در فیلم نگویم، زنده نخواهم ماند.
به ناچار حرفهایی که حجت خواسته بود را گفتم و بعد از آن به سمت خانه برگشتیم که بین راه حجت از ماشین پیاده شد. بعد از آن هم پیام داد که اگر هر آنچه میخواهد را انجام ندهم، فیلم سیاه را پخش خواهد کرد. بعد از آن تهدیدهای حجت و خواستههای شیطانیاش شروع شد اما من سعی میکردم به خواستههای او تن ندهم.در نهایت خسته از تهدیدهایش تصمیم به شکایت گرفتم.»
به دنبال این شکایت، بازپرس مرشدلو به تیمی از کارآگاهان پلیس دستور داد متهم را شناسایی و دستگیر کنند.اما متهم هنگامی که مقابل بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران ایستاد، با رد ادعاهای شاکی گفت: «من و مهسا مدتی قبل در فضای مجازی آشنا شدیم. او از همان اول میدانست متأهل هستم اما بعد از مدتی تهدیدهایش شروع شد و گفت اگر به خواستههایش عمل نکنم همه چیز را به همسرم میگوید.
ترس از برملاشدن این رابطه پنهانی باعث شده بود که به خواستههای مالی مهسا تن بدهم. در حقیقت کارت بانکیام دست او بود و هر زمانی که دلش میخواست از حسابم پول برمیداشت. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه مهسا از من پول زیادی برای تعویض خودرواش خواست.
اما مبلغ خیلی بالا بود و من قادر به پرداخت آن نبودم. ضمن اینکه از تهدیدها و باجگیریهای مهسا هم خسته شده بودم و دیگر نمیتوانستم این وضعیت را تحمل کنم. به همین دلیل با خواستهاش مخالفت کردم. او هم برای انتقام از من به دادسرا آمده و چنین اظهاراتی را بیان کرده است.»
به دنبال اظهارات مرد میانسال و با توجه به اینکه دو سناریوی مختلف در این رابطه مطرح شده است، بازپرس جنایی دستور تحقیقات تخصصی کارآگاهان، برای کشف حقیقت را صادر کرد.
- 16
- 3