شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳
۱۰:۲۷ - ۲۵ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۶۲۲۰
جرم و جنایت

قاتلی که پس از ۳۰ سال به قتل اعتراف کرد;

جنایت به خاطر ۳۵۰ هزار تومان

اخبار حوادث,خبرهای حوادث,جرم و جنایت,قاتل
راز قتل زن سالخورده را ۳۰ سال در دل خود نگه داشت و برای هیچ کس، جز خواهرش بازگو نکرد. رحیم آن زمان ۱۷ سال بیشتر نداشت. وسوسه اجاره کردن مغازه باعث شد تا نقشه سرقت پول‌های پیرزن همسایه را بکشد.

نقشه‌اش بسیار ساده بود: صبح از خواب بیدار می‌شوم. به خانه پیرزن می‌روم. او را هل می‌دهم و براحتی پول‌هایش را می‌دزدم و بیرون می‌آیم، اما اتفاقی که رخ داد، تفاوت بسیاری با این خیال داشت. آن روز مقتول مقاومت کرد و با چاقو به سمت رحیم رفت. درگیر شدند و چاقو از دست پیرزن افتاد. رحیم آن را برداشت و چند ضربه زد. لباس‌هایش که خونی شد، فهمید نقشه سرقت با قتل به پایان رسیده است. سراغ اتاق‌ها رفت و خانه را زیر و رو کرد، اما هیچ پولی پیدا نشد. رحیم، دست خالی فرار کرد و به خانه پدرش برگشت.

 

چند سال بعد، عاشق شد و ازدواج کرد و حالا در ۴۸ سالگی، دو فرزند پسر و یک دختر ۷ ماهه دارد. او که یک ماه پیش هنگام تردد با خودرویش از سوی پلیس دستگیر شد، به برنامه رادیویی یک پرونده، یک روایت رادیو جوان می‌گوید: آن روز به قصد سرقت رفته بودم، اما مرتکب قتل شدم. در تمام این مدت، کابوس‌ها دست از سرم برنمی‌داشتند و مقتول هر شب به خوابم می‌آمد و می‌پرسید، چرا او را کشته‌ام؟ رحیم در این برنامه، جزئیات بیشتری از زندگی خود را بازگو کرده است.

 

۳۰ سال پیش اتفاقی افتاد که پای شما را به پلیس آگاهی باز کرد. برایمان تعریف کنید.

 

آن موقع حدود ۱۷ ساله بودم. از کودکی روی پای خودم ایستادم. دوچرخه‌ای داشتم که با آن کار می‌کردم. روزی چند باکس سیگار می‌گرفتم و با دوچرخه‌ام از یاغچی‌آباد تا میدان آزادی می‌بردم و می‌فروختم. بعد از چند ماه ۴۰ هزار تومان جمع کردم. این پول را به پدرم دادم تا زمانی که مغازه‌ای برای معامله پیدا کنم. مدتی گذشت و من در نازی‌آباد مغازه‌ای مناسب دیدم. می‌خواستم با پولم، آن را رهن کنم و لوازم آرایشی بفروشم، اما پدرم از دادن پول خودداری کرد و سر همین موضوع با هم به اختلاف خوردیم. من آن پول را با سختی به دست آورده بودم، بخصوص با معلولیتی که دارم.

 

معلولیت شما چیست؟

در سه سالگی تب کردم و پای راستم معلول شد.

 

وقتی پدرتان پولتان را نداد، چه کار کردید؟

به عبدل‌آباد رفتم تا پیش خواهرم زندگی کنم.

 

مدرسه را هم رها کردید؟

من تا سوم راهنمایی بیشتر نخوانده‌ام. بعد از آن به خاطر کار، ترک‌تحصیل کردم.

 

چطور متوجه شدید، زن سالخورده همسایه در خانه‌اش پول نقد دارد؟

خواهرم گفت، چند روز پیش یک موتوری ۳۵۰ هزار تومان برای او آورده. این را هم گفت که خانواده‌اش در شهرستان هستند و تنها زندگی می‌کند.

 

یعنی به شما اطلاع داد یا تحریکتان کرد؟

نمی‌توانم بگویم تحریکم کرد چون خودم عقل داشتم. نمی‌خواهم تقصیر را گردن خواهرم بیندازم، اما او در حد همان حرفی که زد، مقصر است چون حداقل ۱۰ ـ ۱۵ سال از من بزرگ‌تر بود.

 

چند روز بعد به فکر سرقت افتادی؟

تمام آن شب به سرقت پول‌ها فکر کردم. پیش خودم گفتم به خانه اش می‌روم، هلش می‌دهم و پس از سرقت پول هایش، مغازه‌ای اجاره می‌کنم. اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که با هم درگیر شویم و قتلی رخ دهد.

 

قتل چطور اتفاق افتاد؟

صبح بود. مقتول دسته‌ای علف چیده بود و می‌خواست برای بزش ببرد. در حیاط باز بود. وقتی وارد شدم مرا دید و به زبان آذری پرسید اینجا چه می‌خواهی؟ به سمتم آمد. در دستش جسم تیزی مثل چاقو بود. درگیر شدیم و مرا هل داد. روی زمین افتادم. چاقو هم از دستش افتاد. آن را برداشتم. در کشمکش بودیم که خون روی لباسم پاشید.

 

زن ۷۰ ساله کشته شد؟

وقتی چاقو به دستش خورد، ترسیدم جیغ بزند و همه باخبر شوند. برای همین چند ضربه دیگر به او زدم. خودش را به حمام رساند. آنجا با یک پارچه دستش را به شیر آب بستم و یک ضربه دیگر هم زدم. سپس همه جا را زیر و رو کردم، اما هیچ پول و طلایی در خانه نبود.

 

قبل از قتل، احتمال درگیری می‌دادی؟

نه، من فقط برای سرقت رفته بودم.

 

تا آن موقع از چاقو استفاده کرده بودی؟

نه، اصلا اهل دعوا نبودم.

 

وقتی پولی پیدا نکردی، به خانه خواهرت برگشتی؟

به خانه خواهرم رفتم و لباس‌های خونی‌ام را عوض کردم. ماجرا را به او گفتم و سریع به یاغچی‌آباد، پیش پدرم برگشتم.

 

چه شد که چند سال بعد ازدواج کردی؟ عذاب‌وجدان نداشتی؟

در تمام این مدت عذاب وجدان داشتم و کابوس می‌دیدم. شما می‌توانید اسمش را عشق یا هر چیز دیگر بگذارید. من دو بار ازدواج کردم و از دو همسرم، دو پسر و یک دختر هفت ماهه دارم.

 

خانواده‌ات از ماجرای قتل خبر نداشتند؟

نه، فقط خواهرم می‌دانست و با سوءاستفاده از آن مرا تهدید می‌کرد، طوری که مجبور شدم، سر ارث مقابلش کوتاه بیایم. او بعد‌ها ماجرارا به یکی دیگر از خواهرهایم هم گفت.

 

بعد از قتل به جرم دیگری دستگیر نشدی؟

بعد از این ماجرا زندگی‌ام به هم ریخت. دست به هرکاری می‌زدم خراب می‌شد تا این که یکی از آشناهای دورم به من پیشنهاد داد در فروش مواد مخدر شریکش شوم. به خاطر همین خلاف، یک بار دستگیر شدم و شش ماه به زندان افتادم.

 

چرا هیچ وقت خودت را تسلیم نکردی؟

تصمیم داشتم، اما نتوانستم.

 

چطور بازداشت شدی؟

در حال تردد با ماشینم بودم که ماموران دستگیرم کردند.

 

فکر می‌کردی یک روز به اتهام قتل دستگیر شوی؟

می‌دانستم یک روز خون مقتول دامنم را می‌گیرد. در این ۳۰ سال، دست به هر کاری زدم، شکست خوردم. حتی یک بار به خاطر بدهکاری ناچیز به زندان افتادم. پسرهایم تحصیلکرده هستند، اما بیکارند. من این موضوع را پای جرمی که خودم مرتکب شدم، گذاشته‌ام.

 

از کاری که کردی پشیمانی؟

از وقتی دستگیر شده‌ام، از کابوس‌هایی که سراغم می‌آمدند، خلاص شده‌ام، اما می‌دانم به خاطر جرمی که انجام داده‌ام باید مجازات شوم. هر حکمی برایم صادر شود، می‌پذیرم.

 

فکر می‌کنی بزرگ‌ترین خطایی که مرتکب شده‌ای، چیست؟

قتل همان زن سالخورده. با این کار برای خانواده‌ام بی‌آبرویی به بار آمد. من نه تنها به خودم که به خانواده‌ام هم ظلم کردم.

 

هیچ جرمی پنهان نمی‌ماند

 

هیجانات ناپخته، انسان را به سوی رفتارهای ناپخته سوق می‌دهد. در این پرونده با متهمی روبه‌رو هستیم که ۳۰ سال پیش مرتکب قتل زنی سالخورده شد، اما سرانجام از سوی پلیس به دام افتاد. ما این قبیل اتفاق‌ها را در قالب اثر پروانه‌ای توضیح می‌دهیم، به این معنی که پر زدن یک پروانه در این سوی دنیا می‌تواند به سونامی ای که در سوی دیگر عالم رخ می‌دهد، مربوط باشد. یعنی همه اتفاق‌ها به هم ربط دارد و هیچ جرمی تا ابد مخفی نمی‌ماند. با بررسی زندگی شخصی متهم به این نتیجه می‌رسیم که در خانواده با مشکلاتی روبه‌رو بود. اختلافاتی که با پدرش داشت، باعث شد برای زندگی به خانه خواهرش برود و نقشه سرقت از مقتول را طراحی کند. اگر ارتباط اعضای خانواده مخدوش شود، احتمال وقوع بزه از سوی فرزندان افزایش می‌یابد. بنابراین ما باید اهمیت فقر اجتماعی را به یاد داشته باشیم و برای جلوگیری از گسترش آن بکوشیم.

هومن نامور

jamejamonline.ir
  • 14
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش