شامگاه ١٧آبانماه سال ٩١ مادری برای دیدن دخترش که پس از طلاق بهتنهایی زندگی میکرد، راهی خانه او شد. سهیلا و مادرش پس از خوردن شام سرگرم صحبت با هم بودند که ناگهان گوشی موبایل سهیلا بهصدا درآمد و دختر جوان پس از شنیدن حرفهای مرد جوان سراسیمه از خانه بیرون رفت. زن میانسال که با دیدن این صحنه شوکه شده بود در آخرین لحظه از دخترش پرسید که کجا میرود. سهیلا ادعا کرد که به دیدن یک دکتر داروساز میرود و خیلی زود بازمیگردد. مادر سهیلا چند ساعتی در خانه منتظر دخترش ماند، اما خبری از او نشد تا اینکه صدای باز شدن در خانه به گوش رسید. زن میانسال که فکر میکرد دخترش به خانه بازگشته با صحنه عجیبی روبهرو شد. مرد غریبهای درحالیکه کلید خانه را به دست داشت، وارد و با دیدن مادر سهیلا شوکه شد و سعی داشت خود را خونسرد نشان دهد.
مرد مرموز به مادر سهیلا گفت: «سهیلا سوار بر خودرو پژو ٢٠٦ خود در کرج بود که پلیس او را به خاطر سرعت زیاد جریمه و خودرویش را متوقف کرده است و در تماس با من که از دوستانش هستم خواسته به خانهاش بیایم تا مدارک خودرویش را برای او ببرم.» مادر سهیلا حرفهای مرد غریبه را باور نداشت و گفت هیچ مدرکی را تحویل او نمیدهد و از مرد غریبه خواست تا از خانه خارج شود.
پس از رفتن مرد جوان، مادر سهیلا هر چه منتظر دخترش ماند خبری از او نشد تا اینکه صبح ١٨ آبانماه وی با حضور در کلانتری ١٠٣ گاندی برای ردیابی دخترش درخواست کمک کرد.
مادر سهیلا به ماموران گفت: «دخترم پس از طلاق یک آرایشگاه راه انداخت و در شمال تهران به تنهایی زندگی میکرد. او شب گذشته پس از تماس تلفنی مرموز از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت.» ماموران با توجه به اظهارات مادر سهیلا و ورود مرد ناشناس در خانه، تحقیقات خود را ابتدا روی ردیابی دکتر داروساز متمرکز کردند. تجسسهای پلیسی برای شناسایی دکتر داروساز و سرنخ از زن گمشده ادامه داشت تا اینکه پس از یک هفته جستوجو خودرو پژو ٢٠٦ سهیلا در اطراف بلوار فردوس پیدا شد. ماموران زمانی که به بازرسی خودرو سهیلا پرداختند درِ صندوق عقب خودرو را باز کردند و با جسد وی روبهرو شدند.
با جنایی شدن این پرونده مرموز، ردیابیهای پلیسی برای دستگیری دکتر داروساز ادامه داشت تا اینکه پس از یک سال سرنخی از مخفیگاه مظنون اصلی پرونده در غرب کشور به دست آمد. همین سرنخ کافی بود تا تیمی از ماموران دایره جنایی پایتخت برای دستگیری دکتر داروساز که مسعود نام دارد به کهگیلویه و بویراحمد سفر کنند. کارآگاهان ابتدا مخفیگاه این دکتر داروساز را تحت نظر قرار دادند و در تحقیقات میدانی پی بردند که وی ٤ ماه قبل با زن جوانی ازدواج کرده است. در این مرحله ماموران در فرصتی مناسب و اقدامی غافلگیرانه موفق به دستگیری مسعود ٤٠ ساله در خانهاش شدند.
تیم جنایی در تحقیقات ابتدایی با مهر جعلی دکتر داروساز روبهرو شدند و مشخص شد که وی بهواسطه اینکه مدتی در یک داروخانه کار کرده و پس از مسلط شدن به داروها با جعل یک مهر خود را دکتر داروساز معرفی کرده است. پلیس در ادامه پی برد که مسعود با این فریبکاری با زنان زیادی طرح دوستی ریخته و رابطه پنهانی با آنها داشته است. مسعود پس از اینکه نقشههایش از سوی ماموران فاش شد به ناچار لب به اعتراف گشود و از قتل سهیلا پرده برداشت. پس از اعتراف متهم، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری ارسال شد که در این مرحله قاتل سهیلا موفق شد با پیشنهاد پرداخت ٥٠میلیون تومانی از خانواده سهیلا رضایت بگیرد.
دکتر داروساز قلابی که موفق به رضایت و بخشش شده بود، روز گذشته برای صدور حکم از جنبه عمومی جرم، پیش روی قاضی حسین اصغرزاده و یک قاضی مستشار در شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. در این جلسه مسعود به قاضی پرونده گفت: «سهیلا زن صیغهای من بود که ٧ ماه بدون اینکه مادرش اطلاعی از این ماجرا داشته باشد با هم زندگی پنهانی داشتیم، اما هر روز خواستههای سهیلا بیشتر میشد.
سهیلا با اینکه خودش آرایشگاه داشت همیشه به بهانههای مختلف از من پول میگرفت تا اینکه یک روز از من خواست پول بیشتری به او بدهم تا بتواند خودرو مدل بالاتری بخرد. مدتی به خاطر این مسأله با هم دچار اختلاف شدیم. درگیری ما ادامه داشت تا اینکه آخرین بار زمانی که در خانه سهیلا بودم به خاطر پول خودرو با هم درگیر شدیم و از خانهاش خارج شدم. وقتی به خانه بازگشتم، سهیلا با من تماس گرفت و با هم قرار ملاقات گذاشتیم. آن شب سهیلا به خاطر اینکه مشروبات الکلی خورده بود حال خوبی نداشت و در حالت مستی دوباره بحث پول خودرو را وسط کشید و شروع به داد و فریاد کرد.
او ناگهان به سمت آشپزخانه رفت و با برداشتن چاقو به سمتم حمله کرد که تیغه چاقو به صورتم خورد. سهیلا از ترس چاقو را به زمین انداخت. او در ادامه چاقوی کوچکی را برداشت و بار دیگر به سمتم حمله کرد و من قصد گرفتن چاقو را از دستش داشتم که ناگهان چاقو به شکمش فرو رفت و او روی زمین افتاد.»
مسعود پس از بازگویی شب جنایت به قاضی دادگاه گفت: «پس از قتل قصد داشتم تا از خانه سهیلا با یکی از بستگانش تماس بگیرم که وقتی وارد خانه شدم با مادر سهیلا روبهرو شدم و آن داستان عجیب را مطرح کردم و هیچ نیتی برای سرقت نداشتم. ٤ ماه بود که ازدواج کرده بودم و زندگی آرامی داشتم که دستگیر شدم و حالا همسرم درخواست طلاق کرده و نزد آنها بیآبرو شدهام.» این مرد که موفق به رضایت از خانواده سهیلا شده در پایان از قضات دادگاه خواست تا او را ببخشند و در مجازاتش تخفیف قایل شوند. بنا بر این گزارش، در پایان این جلسه هیأت قضائی وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.
- 10
- 3