عامل جنایت در آخرین دفاع به دادرسان دادگاه گفت: «ازوقتی متوجه شدم آن زن ومرد دوستانم را به فساد کشانده اند نقشه قتلشان را کشیدم...»
رسیدگی به این پرونده جنایی از پنجم مهرسال ۹۴، بهدنبال قتل مرموز مرد جوانی در خیابان جیحون تهران آغاز شد. بازپرس کشیک قتل و مأموران پلیس با دریافت خبر جنایت، خود را به خانه مورد نظررسانده و با پیکرهای خونین زن و مردی روبهرو شده و بلافاصله آنها به بیمارستان انتقال یافتند.
درتحقیقات کارآگاهان جنایی مشخص شد آنها هیچ نسبتی باهم نداشتند. ازسوی دیگرساعاتی بعد خبررسید که مرد جوان جان باخته اما زن مجروح جان سالم به در برد. درهمین حال کارآگاهان مرد صاحبخانه را بهعنوان تنها مظنون پرونده تحت بازجویی قرار دادند اما متوجه شدند او هیچ نقشی در این جنایت خونین نداشته است.
تنها سرنخی که پلیس توانست از صحنه جنایت کشف کند گوشی تلفن همراه متعلق به قاتل بود. بنابراین جست وجوها ادامه داشت تا اینکه هفت ماه بعد صاحب تلفن جامانده در صحنه که یک پسر افغان ۲۲ ساله بود شناسایی و دستگیر شد. او در همان نخستین مراحل بازجویی پرده از راز جنایت برداشت و بی آنکه بداند زن جوان زنده مانده است به تشریح جزئیات ماجرا پرداخت.
پسر جوان افغان - ولی- از زندان به شعبه چهارم دادگاه کیفری تهران منتقل شد و ازسوی قاضی اصغر عبداللهی -ریاست دادگاه- و با حضور قاضی کیخواه -مستشار-پای میز محاکمه ایستاد. در ابتدای جلسه نماینده دادستان متن کیفرخواست را خواند آنگاه اولیای دم درخواست قصاص متهم را مطرح کردند و سپس جمیله-زن نجات یافته- که در جلسه دادگاه حضور داشت به طرح شکایت از پسر جوان پرداخت.در ادامه متهم پای میز محاکمه ایستاد تا به سؤالات رئیس دادگاه پاسخ دهد.
چه شد که تصمیم گرفتی این زن و مرد را به قتل برسانی؟
چند وقتی بود که میدیدم دوستانم به خانه این زن و مرد شیطان صفت میروند. آنجا خانه فساد بود برای همین تصمیم گرفتم برای اینکه از موضوع مطمئن شوم اول به خانه آنها رفتم.
۵۰هزار تومن دادم وداخل اتاقی رفتم که دیدم زن عریانی نشسته است. اما از او فاصله گرفتم وخیلی زود بیرون رفتم وخودم را به کرج رساندم. بعد هم چکشی خریدم و اینبار با دوستم به خانه مورد نظر رفتیم.
چکش را داخل ساک به اتاق خواب بردم و از دوستم خواستم آهنگ گوشیاش را زیاد کند تا صدای فریاد این زن بیرون نیاید. همچنین خواستم به بهانهای سر مرد شیطان صفت را گرم کند. وقتی داخل اتاق شدم با چکش چند ضربه به سر زن زدم و از اتاق بیرون آمدم. بعد هم با همان چکش ضربههایی به سرمرد جوان زدم و با دوستم از خانه بیرون آمدیم. من به افغانستان رفتم و ازدواج کردم. اما وقتی با زنم بعد از هفت ماه وارد ایران شدیم پلیس مرا دستگیر کرد و همسرم که از این اتفاق ترسیده بود فرزندم را سقط کرد.
چرا سعی نکردی به پلیس خبر بدهی وخودت وارد ماجرا شدی؟
نمیدانم. آنقدر ناراحت وعصبانی بودم وخونم به جوش آمده بود که تصمیم گرفتم خودم این کار را انجام بدهم. آنها مهدورالدم بودند.
شغلت قبلاً چه بود؟
من بنا بودم
سابقه کیفری داری؟
نه هرگز من همیشه سعی کردم درست زندگی کنم
از اینکه این مرد را کشتی پشیمان هستی؟
از اینکه صبر نکردم و به پلیس خبر ندادم وخودم مستقیم وارد شدم پشیمانم. اما از اینکه یک موجود شیطان صفت را ازبین بردم اصلاً پشیمان نیستم.
پس از اظهارات این متهم، زن جوان نجات یافته به قضات گفت: من دارای شوهر و یک پسر ۱۸ ساله هستم.من اشتباه کردم اما قبول دارم که آن روز این پسر جوان وارد اتاق شد و با من رابطه برقرار نکرد وچند ضربه به سرم زد...
مرد کشته شده هم یکی از دوستان تلگرامیام بود و باهم کار میکردیم... شوهرم نمیدانست که من چه کاری انجام میدهم او فکر میکرد من پرستار یک پیرمرد و پیرزن هستم!
پس از پایان جلسه رسیدگی به پرونده، قضات وارد شور شده و قراراست بزودی حکمشان را صادر می کند.
- 16
- 2