شنبه ۰۳ شهریور ۱۴۰۳
۰۹:۰۹ - ۱۴ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۲۸۸۲
جرم و جنایت

ناگفته‌های اعدامی نجات یافته

نیلوفر زن همسایه از من باردار شده بود ولی من!!!

پسر جوان وقتی برای پر کردن اوقات تنهایی‌اش با زن همسایه تماس گرفت، نمی‌دانست وارد منجلابی می‌شود که او را تا یک قدمی چوبه دار با خود می‌برد.

به گزارش رکنا، این مرد که پس از یک سال و نیم رابطه پنهانی با زن همسایه، وی را با ضربات متعدد چاقو کشته بود، وقتی فهمید حکم اعدامش در دیوان عالی کشور تائید شده، زندگی‌اش را تمام شده دید، اما مادر پیر وی با فروش خانه‌ای که تنها دارایی‌اش بود، توانست رضایت اولیای دم را جلب کند و به پسرش زندگی دوباره ببخشد.حرف‌های این متهم را که از یک قدمی اعدام به زندگی برگشته و با حکم قضایی بزودی از زندان آزاد می‌شود، در گفت‌وگوی اختصاصی با تپش می‌خوانید.

 

چند سال داری؟

۳۶ سال. اما وقتی دستگیر شدم ۳۰ ساله بودم.

 

چقدر درس خوانده‌ای؟

لیسانس دارم.

 

چرا ازدواج نکرده بودی؟

یک بار وقتی ۲۳ ساله بودم عاشق شدم، اما مادرم با ازدواجم مخالفت کرد. به همین خاطر تصمیم گرفتم هیچ‌وقت ازدواج نکنم.

 

علت مخالفت مادرت با ازدواجت چه بود؟

من عاشق دختر خاله‌ام بودم، اما مادرم می‌گفت اگر با دخترخاله‌ام ازدواج کنم رابطه او با خواهرش به هم می‌خورد.

 

چطور با زن همسایه آشنا شدی؟

از مادرم شنیده بودم نیلوفر از همسرش جدا شده و به تنهایی زندگی می‌کند. یک‌بار به بهانه این‌که حال مادرم خوب نیست گوشی موبایل نیلوفر را گرفتم. همان موقع به موبایل خودم زنگ زدم تا شماره او را به دست بیاورم. من و نیلوفر بعد از مدتی به یکدیگر علاقه‌مند شدیم، اما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم کار به اینجا کشیده شود. من فقط برای پر کردن اوقات تنهایی‌ام با نیلوفر تماس می‌گرفتم و با او صحبت می‌کردم.

 

زندگی نیلوفر چطور بود؟

او همیشه برایم درددل می‌کرد و از تنهایی‌هایش می‌گفت. او می‌گفت به‌خاطر خیانت‌های شوهرش از او جدا شده است. نیلوفر می‌خواست زندگی آرامی داشته باشد تا شکست قبلی زندگی‌اش جبران شود.

 

بعد از یک‌سال و نیم ارتباط با زن همسایه چرا او را کشتی؟

در علاقه‌ام به نیلوفر دچار تردید شده بودم. فکر می‌کردم علاقه‌ای به او ندارم و فقط از سر دلسوزی این ارتباط را ادامه داده‌ام. قصد داشتم این رابطه را تمام کنم، اما نیلوفر راضی به قطع این ارتباط نبود. با افکارم کلنجار می‌رفتم که فهمیدم خواهر و برادرم هم به رابطه من با زن مطلقه پی برده‌اند. آبرویم در خطر بود؛ به همین خاطر به نیلوفر گفتم دیگر این ارتباط را ادامه نمی‌دهم. اما او که از شنیدن این حرف شوکه شده بود مقابل در خانه مان آمد. مادرم در خانه نبود و من از ترس آبروریزی به او گفتم به خانه‌اش برود تا خودم به آنجا بروم و با هم صحبت کنیم.

 

چرا وقتی به خانه زن تنها رفتی همراه خودت چاقو بردی؟

حرف‌های خواهر و برادرم که به ماجرا پی برده بودند ، ترسم از آبروریزی و اصرار‌های نیلوفر برای ادامه این رابطه باعث شده بود کنترل اعصابم را از دست بدهم. وقتی با هم درگیر شدیم حال طبیعی نداشتم. فقط فریاد‌های نیلوفر را می‌شنیدم. وقتی به خودم آمدم که او غرق در خون روی زمین افتاده بود.

 

چند ضربه به او زدی؟

خیلی عصبانی بودم و چیزی از ماجرا به‌خاطر ندارم، اما پزشکی قانونی اعلام کرده بود ۲۴ ضربه چاقو به زن جوان زده‌ام.

 

بعد از قتل چکار کردی؟

همسایه‌ها صدای فریادهای کمک‌خواهی نیلوفر را شنیده و مقابل در خانه آمده بودند. اما من آنقدر عصبانی بودم که حتی صدای زنگ در را هم نشنیدم تا این‌که یکی از همسایه‌ها از روی دیوار وارد خانه شد و من را با دست و لباس‌های خونی دید. همان‌جا روی زمین نشستم و منتظر آمدن پلیس شدم. خودم هم باورم نمی‌شد دست به قتل زده باشم. فکر می‌کردم همه این اتفاقات یک خواب است.

 

می‌دانستی زن جوان باردار بود؟

نه. او حرفی در این باره به من نزده بود، اما بعد از قتل با آزمایش DNA فهمیدم که جنین، فرزند خودم بوده است.

 

شاید اصرار نیلوفر به ادامه این ارتباط به همین خاطر بوده؟

نمی دانم. اما او باید مرا در جریان بارداری‌اش قرار می‌داد. شاید اگر می‌دانستم او باردار است فکر دیگری می‌کردم.

 

وقتی پدر و مادر نیلوفر در دادگاه برایت حکم قصاص خواستند چه احساسی داشتی؟

من شرمنده آنها بودم. آبرویم پیش خانواده و همسایه‌ها رفته بود و چیزی برای از دست دادن نداشتم. از خانواده نیلوفر خواستم مرا ببخشند، اما در جلسه دادگاه به آنها گفتم اگر حاضر به گذشت نیستند و با اعدام من آرام می‌شوند تفاضل دیه را می‌بخشم تا مجبور نباشند تفاضل دیه را بپردازند. فکر می‌کنم همین حرف باعث شد تا سه سال بعد راضی به گذشت شوند.

 

وقتی حکم اعدام در دیوان عالی کشور تائید و قطعی شد، امیدی به بازگشت به زندگی داشتی؟

نه. هر شب در زندان کابوس اعدام می‌دیدم. فقط می‌خواستم زودتر همه چیز تمام شود. دیگر تحمل زندگی را نداشتم. گریه‌های مادرم هر بار که به دیدنم می‌آمد حتی نفس کشیدن را برایم سخت می‌کرد. در زندان توبه کردم و برای اعدام آماده بودم که مادرم توانست رضایت اولیای دم را جلب کند.

 

مادرت چطور توانست رضایت آنها را جلب کند؟

مادرم و خانواده نیلوفر سال‌ها با هم همسایه بودند. پدر و مادر نیلوفر مرا به مادرم بخشیدند و از خونم گذشت کردند.مادرم پولی برای پرداخت دیه نداشت و خانه‌ای را که تنها دارایی‌اش بود، ۱۲۰ میلیون تومان فروخت و به‌عنوان دیه به اولیای دم پرداخت.

 

در مدت شش سالی که در زندان بودی چه‌کار می‌کردی؟

وقتی بازداشت شدم دانشجو بودم. در زندان درسم را ادامه دادم و لیسانس گرفتم. در زندان کشتی را هم به صورت حرفه‌ای ادامه دادم.

 

حالا بعد از آزادی از زندان قصد داری چکار کنی؟

می‌خواهم از زندگی که دوباره به من بخشیده شده درست استفاده کنم. من توبه کرده‌ام. کار می‌کنم تا گذشته‌ام را جبران کنم. مادرم در این سال‌ها خیلی عذاب کشیده و می‌خواهم زندگی آرامی برایش فراهم کنم.

 

 

  • 208
  • 105
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۱۱
غیر قابل انتشار: ۱۲
جدیدترین
قدیمی ترین
با توجه به گسترش روابط نامشروع و خیانت و جنایت و تجاوز و طلاق و کلا آسیب‌های اجتماعی در کشور بهتر است که یک وزارتخانه جدید ولی کوچک و چابک با نام « وزارت خانواده و جوانان و مقابله با آسیب های اجتماعی » تأسیس شود. این وزارتخانه می تواند اتاق فکر و ستاد ساماندهی به مسایل اجتماعی در کشور باشد . این وزارتخانه می تواند متشکل از مرکز زنان و خانواده ریاست جمهوری و سازمان ملی جوانان که پس از ادغام با وزارت ورزش عملا از بین رفت و سازمان بهزیستی و اگر رهبری موافقت کند کمیته امداد باشد.
انسان جایزالخطا
چرا چنین ادم عوضی رو اعدام نکردید اخه
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

چکیده بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید

نام کامل: هیثم بن طارق آل سعید

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش