به گزارش جماران روزنامه قانون در گزارشی نوشت: سالها از رفاقت «صادق» و «دانیال» میگذشت. بیشتر اوقات را با همدیگر میگذراندند. رفاقتشان آنقدر صمیمی بود که مثل برادر شده بودند. ولی این برادری با قتل یکی از آنها، برای همیشه از بین میرود. مثل داستان هابیل و قابیل! ماجرای ناپدید شدن صادق برمیگردد به عصر پنج شنبه ۳۱ شهریورکه قرار شد او شب را در خانه دانیال بگذراند. چه کسی میدانست چه جنایت تلخ و هولناکی در کمین این جوان نشستهاست.
روز بعد، مادر صادق که دلشوره گرفتهبود با تلفن همراه پسرش تماس میگیرد ولی هر بار، موفق نمیشد با پسرش صحبت کند؛ چراکه تلفن همراه او خاموش بود. با دانیال تماس میگیرد و او با خونسردی عنوان میکند که صادق برای دیدن دوستش، صبح امروز به تبریز رفتهاست. دروغی که مادر به آن مشکوک میشود.«منصور»، پسرعموی صادقمیگوید:«وقتی جریان ناپدید شدن صادق را به ما گفتند، همه اقوام دست به دست هم دادند تا شاید از او ردی بگیریم. هرکجایی که به ذهنمان میرسید را از بیمارستانهای شهرگرفته تا کلانتری و پزشکی قانونی جست و جو کردیم اما هیچ اثری از پسرعمویم به دست نیاوردیم. انگار صادق یک قطره آب شدهبود و به داخل زمین فرو رفته بود؛ حتی به پلیس هم گزارش دادیم و درخواست کمک کردیم اما تلاشهای آنها هم نتیجهای نداد».
کشف جسد صادق در کوههای مهاباد
سه روز از ناپدید شدن صادق میگذشت اما هیچکس از سرنوشت او اطلاعی نداشت. تحقیقات پلیس برای به دست آوردن سرنخی از ماجرا ادامه داشت تا اینکه، چوپانی با پلیس تماس گرفت و خبر از کشف جسد سوخته پسر جوانی داد. بلافاصله تیمی از ماموران به محل حادثه رفتند و با جسدی روبهروشدند که به طرز فجیعی به قتل رسیدهبود. جسد به پزشکی قانونی منتقل شد اما تا آن لحظه هنوز هیچکس نمیدانست این جسد سوخته متعلق به صادق است.منصور میگوید:«حوالی ظهر روز یکشنبه، پلیس به ما خبر داد جسد سوخته پسرجوانی را در کوههای اطراف شهر پیدا کردهاند. دعا کردیم که جسدصادق نباشد اما وقتی به پزشکی قانونی مراجعه کردیم از روی انگشتر و دسته کلیدی که از جسد کشف شدهبود، متوجه شدیم او کسی جز صادق نیست».
به دنبال ردی از قاتل
با کشف جسد صادق، تیمی از کارآگاهان جنایی مهاباد تحقیقات گستردهای را در این زمینه آغاز کردند تا عامل اصلی این جنایت را شناسایی و دستگیر کنند. این درحالی بود که بررسیهای اولیه پزشکی قانونی، حاکی از آن بود که قبل از اینکه جسد صادق به آتش کشیده شود، با ضربات چاقو و ساتور به قتل رسیده است. به این ترتیب تحقیقات پلیس آغاز شد وکارآگاهان به دنبال سرنخی از ماجرا بودند. طبق گفته خانواده صادق، او قرار بود به خانه دانیال برود و به احتمال زیاد او از سرنوشت پسرجوان باخبر است.
اعتراف به جنایت هولناک
با این سرنخ، دانیال بازداشت و به اداره آگاهی منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او در اظهارات ابتدایی مدعی شد که هیچ اطلاعی از ناپدید شدن ناگهانی دوست صمیمیاش نداشتهاست اما بررسیهای کارآگاهان، خلاف حرفهای او را ثابت کرد و مشخص شد روز پنج شنبه، برخی اهالی محله او را همراه دانیال دیدهاند.
دانیال جوان که خود را در پایان راه میدید، سرانجام لب به اعتراف گشود و پرده از راز جنایت مخوفی که به همراه دو تن دیگر از دوستانش رقم زده بود، برداشت. او دراعترافاتش به ماموران گفت: «از مدتی قبل با صادق بهدلیل دختری که دوستش داشتم اختلاف پیدا کرده بودم. من از او میخواستم که کنار بکشد تا من با این دختر ازدواج کنم ولی او به حرفهایم توجهی نمیکرد و رفتارهایش آزاردهنده بود؛ به حدی که از او کینه به دل گرفتم و در نهایت نقشه قتلش را طراحی و ماجرا را با دو تن دیگر از دوستانم مطرح کردم. آنها هم قول دادند که همراهیام کنند».
ماجرای فیلمبرداری از صحنه جنایت
همزمان با دستگیری متهمان، فیلمی از صحنه قتل پسر جوان بهدست آمد که در آنان از صحنه قتل و آتش زدن قربانی فیلم گرفته بودند. ماجرای این فیلم که برای بار اول به دست خانواده صادق افتاد، وقتی سر از صفحات حوادث روزنامهها وفضای مجازی درآورد، کلی سر و صدا به پا کرد و باعث شد پرونده قتل صادق ۱۸ساله، بیشتر از پیش خبرساز شود.
اما ماجرای این فیلم چه بود که باعث شد خبرقتل صادق از این همه حساسیت برخوردار شود؟منصور از ماجرای پیدا شدن این فیلم که صحنههای دلخراشی دارد، اینطور میگوید:«هیچ وقت فکرش را نمیکردیم که دانیال، دوست صمیمی صادق عامل اصلی این جنایت باشد. طبق آن چیزی که از پلیس شنیدهایم، آنها دانیال را به بهانهای به اداره آگاهی میکشانند و بعد از یک روز که او را تحت بازجویی قرار میدهند، به قتل اعتراف میکند.
یک روز از اعتراف دانیال نگذشته بود که یکی از اقواممان با من تماس گرفت و گفت هرچه سریعتر خودم را به مغازهاش برسانم. وقتی به آنجا رسیدم، متوجه شدم چند ساعت قبل یکی از دوستان مشترک دانیال و صادق، فلشی را به فامیلمان تحویل داده و گفته که این فیلم را به اداره آگاهی ببرد». او ادامه میدهد:«فلش خالی بوده اما وقتی آن را ریکاوری کردیم، حدود هفت یا هشت فیلم بهدست آمد.
وقتی فیلمها را دیدیم با صحنههای هولناکی روبهرو شدیم وبههیچ وجه نمیتوانستیم باور کنیم چند پسر جوان تا به این حد وحشیانه عمل کنند و از جنایتی که درحال انجامش هستند، فیلم و عکس سلفی بگیرند». او درباره محتوای فیلمی که متهمان از صحنه قتل و سوزاندن تهیه کردهاند نیز گفت: «فیلم حدود ۱۵ دقیقه است و چندبار قطع و وصل میشود. اولین ثانیههای آن هم صادق را در حالیکه سرش زخمی است و به حالت بیهوش روی صندلی عقب ماشین نشسته و سرش روی بالشتک افتاده، نشان میدهد.
متهمان خیلی خونسرد و آرام هستند، صدای ضبط خودرو را بلند کردهاند و ماشین هم در حال حرکت است. آنها دستکش سفید دارند و به صورتشان هم ماسک زدهاند».وی افزود: «فیلم لحظهای قطع میشود اما در شروع دوباره میبینیم متهمان ماشین را به بیرون از شهر بردهاند و در حال پیاده شدن از آن هستند. سپس با ساتور و چاقو ضرباتی به صادق میزنند. در این لحظه، صدای یکی از متهمان میآید که به دیگری میگوید: برو تو هم بزن... داره بلند میشه...».
آشنای صادق، لحظه آتش زدن مقتول را نیز اینگونه توضیح میدهد: «فیلم خیلی فجیع است و نمیتوان بهراحتی به آن نگاه کرد. ثانیههای آخرش، صادق را در حالیکه آتش همهجای بدنش را گرفته، بخشی از فیلم، دو نفر از متهمان را دیدم که دوربین را بالا میآورند و به حالت سلفی ژست میگیرند».
این روزها حرف از این است که عاملان این جنایت جزو یک فرقه شیطان پرستی هستند. منصور دراین باره میگوید:« یقین دارم که صادق عضو باند شیطانپرستی نبوده، بهدلیل اینکه خود صادق قربانی عقاید اعضای یک باند شیطانی شده است. حتی شایعههایی درباره مصرف زیاد موادمخدر آنها در فضای مجازی منتشر شده که درست نیست. من شنیدهام حتی قاتلان تا به این لحظه از این کار ابراز پشیمانی نکردهاند. در هنگام تماشای این فیلم، متوجه شدیم درحالی که صادق زنده زنده در آتش میسوزد و درحالی که دانیال دور آتش میچرخد میگوید« این است آتش دانیال».
سرانجام پرونده
با اعترافات صادق، همدستان او نیز دستگیر شدند و حالا تحقیقات پلیس برای روشن شدن زوایای دیگر این پرونده همچنان ادامه دارد. توکلحیدری، رییس کل دادگستری آذربایجانغربی دراینباره میگوید:«در این زمینه چهار نفر دستگیر شدهاند که سه نفر از آنها به اتهام مشارکت در قتل عمد با قرار بازداشت موقت و یک نفر دیگر نیز به اتهام معاونت در قتل عمد با قرار وثیقه به زندان معرفی شدند.
پدر صادق برمکی، در پیامی به مردم مهاباد گفتهاست:«من پدر صادق برمکی هستم. قتل پسرم صادق برای همه مردم ایران و بهخصوص مهاباد بسیار ناراحت کننده بود. من و خانوادهام از این حادثه بسیار ناراحت هستیم و مرگ صادق برایمان خیلی گران تمام شده است.از همه مردم مهاباد بهخاطر ابراز همدردی با ما و شرکت در مجلس ختم فرزندم قدردانی میکنم و همه مهابادیها را به آرامش دعوت میکنم.
پرونده قتل صادق در دادگاه تشکیل شدهاست و طبق روال قانون پیش میرود. ما تابع قانون هستیم و هرچه قانون بگوید میپذیریم و درحال حاضر منتظر نتیجه پزشکی قانونی هستیم». بنابراین گزارش، رسیدگی به این پرونده بهطور ویژه در دستور کار دادگستری مهاباد قرار دارد و بازسازی صحنه جنایت نیز تا روزهای آینده صورت خواهد گرفت.
چرایی خشونت در جامعه
کاهش آستانه تحمل افراد یا افزایش خشونتورزی در جامعه را میتوان از ابعاد مختلفی واکاوی کرد. از منظر جامعهشناختی، نبود فرصتهای شغلی، فقر، بحرانهای اقتصادی- اجتماعی، تبعیض و نابرابری و احساس طرد شدگی زمینه خشونتهای رفتاری را در انسان فراهم میکند؛ بهگونهایکه ناخود آگاه سطح برانگیختگی افراد جامعه در روبهرو شدن با مشکلات زندگی به شدت افزایش پیدا میکند.
در واقع نا کامی افراد جامعه در سطح گسترده، یکی از عواملی بهشمار میرودکه در بروز خشونتهای اجتماعی تاثیر گذار است. اگر موانع متعددی بر سر راه افراد ایجاد شود و افراد جامعه احساس ناکامیکنند، بهطور بالقوه بستری برای بروز خشونت فراهم خواهد شد.
در واقع خشونت نوعی پاسخ اعتراض آمیز است که فرد نسبت به فشارهای درونی و بیرونی که به وی تحمیل شده از خود بروز میدهد؛ به عبارتی هر چقدر نظام اجتماعی در پاسخ به نیازهایی که از منظر افراد جامعه ضروری تلقی میشود بیتفاوت عمل کند، شاهد افزایش نزاع و خشونتهای کلامی و فیزیکی به اشکال مختلف خواهیم بود.
گاهی رفتارهای خشونتآمیز که به شدت در جامعه ما بهخصوص در بین جوانان رواج پیدا کرده است، پاسخ به انگیزهای ناکام یا نیروی نهفته که باید تخلیه شود نیست بلکه مانند همه کنشها و پاسخهای رفتاری تحت تاثیر عامل یادگیری است. یادگیری میتواند از طریق مشاهده و تقلید از دیگران صورت گیرد. در واقع برخی رفتارهای خشونتآمیز در فرآیند اجتماعی شدن آموخته میشود؛ بهطوریکه این شیوه حل مساله الگوهای رفتاری،به بخش بزرگی از افراد جامعه تبدیل شدهاست.
فرزندانی که در بسترهای خشونتآمیز محیطی و خانوادگی زندگی میکنند، از طریق مشاهده و یادگیری به این باور فکری میرسند که این شیوه رفتاری عادی و پسندیده است. به عبارتی کودکان، بیش از آنکه از گفتارهای نصحیتگونه والدین تاثیر بپذیرند، از کردار و رفتارهای خشونتآمیز آنان الگو پذیری میکنند و میآموزند که خشونت یکی از راههای موثر دستیابی به اهداف شخصی یا کنترل دیگران است.
یکی از عوامل خشونتورزی در جامعه ما، تضاد منافع است البته این مولفه به تنهایی کافی نیست. در واقع هر چه تراکم جمعیتی بالایی داشته باشیم و از سوی دیگر با محدودیت منابع مواجه شویم، بهطور طبیعی تراکم اخلاقی بیشتری را نیز شاهد خواهیم بود.بر همین اساس در ایام تعطیلات و تابستان که جمعیت زیادی در یک منطقه جغرافیایی گرد هم میآیند، بیشترین خشونتهای کلامی و فیزیکی را شاهد هستیم زیرا محدودیت و ناکافی بودن منابع، تعاملات افراد را در شرایط مسالهواری قرار میدهد.
از دیگر ریشههای افزایش خشونت ورزی در مناسبات اجتماعی، نبود فرهنگ گفتمان دو سویه و تبادل نظر دموکراتیک است که از منظر فرهنگی و ساختاری، جامعه را به سوی خشونتورزی سوق میدهد. بدیهی است که اگر روابط نابرابر قدرت، عادلانه تلقی نشود زمینهساز خشونتورزی در جامعه خواهد شد. بهطور مثال، اهمیت دادن به فرزند پسر در خانواده زمینههای خشونتورزی ساختاری را علیه زنان بهوجود میآورد.
در خانوادهها تفاوتهایی در خصوص جامعهپذیری جنسیتی وجود دارد که باعث میشود دختران و پسران با هنجارهای اجتماعی متفاوتی جامعهپذیر شوند و هر یک نقش جنسیتی خاص خود را فرا گیرند؛ نقشی که در آن دختران با فرو دستی، وابسته بودن به دیگری و تحمل خشونت، پاداش دریافت میکنند و از سوی دیگر رفتارهای سرکشانه در مورد پسران، عادی و قابل اغماض تلقی میشود؛ بنابراین فرزندی که احساس حقارت و کمبود محبت میکند، دست به رفتارهای خشونتآمیز میزند. به عبارتی حفظ موقعیت از متغیرهایی است که افراد را وادار به رفتارهای پر خطر میکند و ممکن است شخص برای جبران آن از خشونتهای کلامی و فیزیکی استفاده کند.
بخشی از نگرشهای خشونتآمیز در جامعه ما، پیامد بیاعتمادی به واکنش بهموقع پلیس و ناامیدی به نظام عدالت کیفری است که ناشی از اطاله دادرسی یا طولانی شدن روند رسیدگیهاست که این تصورات قالبی منفی، فرد را به برخوردهای شخصی و خود محورانه سوق میدهد.درواقع احساس ناتوانی و محدودیتهای قانونی ایجاد شده در جهت احقاق حقوق از دست رفته، برخی شهروندان را مجبور میکند خود وارد عمل شوند و درنهایت، انعکاس این الگوی فکری به افزایش خشونتهای رفتاری در جامعه دامن میزند.ناگفته نماند که میان سطح سواد افراد جامعه و خشونتهای رفتاری، رابطه معناداری وجود دارد؛ به عبارتی هر چقدر جامعه از سطح آگاهی و سواد بالاتری برخوردار باشد، افراد از دامنه لغات بیشتری برخوردار بوده و بهطبع قدرت متقاعد کنندهتری را در گفتوگو پیدا میکنند.
در واقع در بیان عواطف، احساسات یا نگرانی موفقتر هستند و از سوی دیگر، هر چه بار ذهنی و احساسات انباشته شود و نتواند به شکل مفاهیم درست و در قالب ارتباط موثری قرار گیرد، افراد برای بهدست آوردن مطالبات خود از رفتارهای خشونتآمیز کلامی و فیزیکی استفاده خواهند کرد کهبخش بزرگی از مشکلات خانوادگی و نزاعهای خیابانی در جامعه امروز ما، از فقدان مهارتهای ارتباطی موثر ناشی میشود.
مصطفی آب روشن
- 26
- 1