ساعت ۱۱:۱۰ دقیقه صبح ۲۰ مهر مرد ناشناسی در تماس با مأموران کلانتری ۱۱۳ بازار، گزارش قتل یک راننده سمند را در صبح شنبه ۱۵ مهر و در شهرستان داورزن داد و با اعلام مشخصات قاتل که در پارک شهر نشسته بود، او را معرفی کرد. مأموران با دریافت این گزارش به پارک رفتند و متهم ۴۰ ساله را دستگیر کردند.
مرد میانسال در تحقیقات مقدماتی به قتل اقرار کرد اما از آنجا که جنایت در محل دیگری رخ داده بود، صبح دیروز بازپرس منافی آذر از شعبه سوم دادسرای امور جنایی قرار منع تعقیب برای او صادر کرد و پرونده به همراه متهم برای تحقیقات و بررسی بیشتر به دادسرای شهر داورزن استان خراسان رضوی انتقال یافت. متهم که سابقه ۱۳ روز زندان دارد،به تشریح ماجرا پرداخت.
از شب حادثه بگو...
- من برای سفر، سمند را ۵۰ هزار تومان کرایه کردم تا از مشهد به تهران بیایم. راننده گفت با کمتر از آن هم مشکلی ندارد. من هم از اینکه دوست او-امید- همراه ما باشد، مخالفتی نکردم و ساعت ۱۲ یا یک شب از ترمینال مشهد راهی تهران شدیم.
۵ ساعتی در راه بودیم که در سبزوار راننده و امید خواستند مواد بکشند که به همین خاطر در داورزن نگه داشتند. من داخل ماشین منتظر بودم که راننده و امید به هم فحاشی کردند. در آن میان ناگهان مقتول رو به من کرد و فحش داد که عصبانی شدم و با قفل فرمان سه ضربه به او زدم. وقتی غرق در خون نقش زمین شد، امید او را داخل ماشین گذاشت و به روستا برد.
چرا؟
من رانندگی بلد نیستم و امید که مرد میانسالی بود، گفت این کار را انجام میدهد.
به این فکر نکردی که ممکن است دروغ بگوید و با پلیس برگردد؟
به خاطراینکه خیلی ترسیده بودم به هیچ چیزی فکر نمیکردم. بعد از یک ساعت امید با یک تاکسی برگشت. نمیدانم شاید هم راننده زنده باشد وآنها برایم دامی پهن کردهاند. همان موقع سوار اتوبوس شدیم و به تهران آمدیم.
بعد چه کردید؟
لباس خریدم و لباسهای خونیام را عوض کردم. بعد از آن هم با امید در خیابان ۱۷ شهریور چند روزی را گذراندیم و صبح پنجشنبه به پارک شهر رفتیم. در این چند روز امید چند بار به بهانه مصرف مواد ترکم کرد.ولی هربار رفت و برگشت.
چرا امید را که شاهد قتل بود نکشتی؟
من قاتل نیستم و قصد کشتن کسی را هم نداشتم. ولی باورکنید یک لحظه عصبانیت کار دستم داد. امید میگفت پسری همسن من دارد که چند سال پیش فوت کرده و برای همین به من کمک میکند.
پس چرا تو را لو داد؟
نمی دانم، او به بهانه خرید مواد و شارژتلفن مرا ترک کرد و گفت اگر کسی سراغت آمد و تو را به اسم صدا زد بدان که از طرف من است و برایت پول آورده. من هم زمانی که مأموران آمدند فکر کردم اقوام امید هستند.
چرا خودت را معرفی نکردی؟
جرأت نداشتم.
سابقه داری؟
چندین سال قبل مادرم از من به خاطر سرقت وسایل خانهاش شکایت کرد و ۱۳ روز به زندان افتادم.
چرا مادرت با تو مشکل داشت؟
من با مادرم مشکل داشتم. پدرم فشار خون بالا داشت و مادرم با اینکه موضوع را میدانست یک کیلو کیک جلویش گذاشت که او خورد و فوت کرد. او عامل قتل پدرم است.
شغلت چیست؟
دستفروشم و در گرمخانهها زندگی میکنم.
ازدواج نکردی؟
سالها قبل ازدواج کردم اما چون بچه دار نمیشدم همسرم از من جدا شد.
اعتیاد داری؟
حتی سیگار هم نمیکشم. درگیری ما سر مواد نبود. او یک دفعه و ناگهانی شروع به فحاشی کرد.
- 18
- 5