دختر ۱۶ ساله ای که به دنبال شکست عاطفی در دوستی خیابانی، به قلیان کشی شبانه روی آورده بود، قربانی ماجرای هولناک آپاچی سوار جوان شد.
سپیده دم شانزدهم تیر گذشته ماموران اورژانس پیکر خون آلود دختر ۱۶ ساله ای را که کنار گاردریل خیابان آزادی ۱۳۱ افتاده بود به بیمارستان طالقانی مشهد انتقال دادند. این دختر که هنوز هوشیاری کامل خود را از دست نداده بود، آهسته و بی رمق به ماموران گفت: مرا از خودرو پرت کرده اند! چندین ساعت بعد، کارکنان مرکز درمانی که موفق شده بودند شماره تلفن مادر دختر نوجوان را به دست آورند با او تماس گرفتند و بدین ترتیب، هویت این دختر درحالی فاش شد که او یک هفته بعد بر اثر عوارض و جراحات ناشی از این حادثه خون آلود جان سپرد.
با اعلام شکایت مادر دختر مذکور و به دستور سرهنگ کارآگاه «حمید رزمخواه» (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) گروه زبده ای از کارآگاهان اداره جنایی با نظارت مستقیم سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی) مامور رسیدگی به این پرونده مرگبار شدند.
مادر این دختر که تبعه خارجی است و پس از مرگ همسرش با کارگری در بیرون از منزل، مخارج و هزینه های فرزندانش را تامین می کند در اظهارات خود به کارآگاه جمالی (افسر پرونده) گفت: دخترم از مدت ها قبل با زن مطلقه ای رابطه دوستی دارد.آن روز هم حدود ساعت یک بامداد، همان زن مطلقه، او را با وجود مخالفت های من و به بهانه تفریح و گردش شبانه، با خودش بیرون برد و گفت، دخترم شب را نیز نزد او می ماند و صبح روز بعد به خانه بازمی گردد! من که از این موضوع خیالم راحت بود، صبح سر کارم رفتم تا این که بعدازظهر از بیمارستان با من تماس گرفتند و از بستری بودن دخترم در مرکز درمانی خبر دادند.
بنابراین گزارش، با اظهارات مادر «ع»، پرونده مذکور وارد مرحله جدیدی شد و کارآگاهان دامنه تحقیقات خود را با شناسایی زن مطلقه گسترش دادند. این زن ۲۵ ساله که مدعی بود هم اکنون در عقد موقت پسر جوانی است ابتدا با داستان سرایی قصد داشت خود را بی اطلاع از ماجرا نشان دهد. او به افسر پرونده گفت: من و «ع» (دختر ۱۶ ساله) تا ساعت ۴ بامداد با هم بودیم ولی بعد از آن به خانه خودشان رفت و من دیگر از او اطلاعی نداشتم! گزارش خراسان حاکی است: در حالی که اظهارات ضد و نقیض زن جوان نمی توانست کارآگاهان را قانع کند، بررسی های پلیسی در این باره ادامه یافت تا این که زن ۲۵ ساله به ناچار حقیقت ماجرا را فاش کرد.
او گفت: آن شب «ع» با من تماس گرفت و به شدت ابراز ناراحتی کرد. آن دختر مدعی بود پسری را که از مدتی قبل با او دوست بود، با دختر دیگری مشاهده کرده است و نمی تواند این خیانت را تحمل کند. زن جوان ادامه داد: من هم که دیدم حال او خوب نیست و از این موضوع بسیار ناراحت است، خواستم تا برای قلیان کشی شبانه به بیرون از منزل برویم تا حال و هوای او عوض شود، به همین خاطر با جوانی که در عقد موقت او بودم، تماس گرفتم تا ما را بیرون ببرد ولی او قبول نکرد تا این که «ع» پیامکی برای همسرم فرستاد و از او خواست ما را برای تفریح به بیرون از منزل ببرد.
این گونه بود که همسرم نیز با یکی از دوستانش که پراید شخصی دارد، تماس گرفت و با او در اطراف میدان نمایشگاه قرار گذاشت. وقتی همه ما سوار خودرو شدیم راننده پراید که «ح» نام دارد گفت: پدر و مادرش به باغ خارج از شهر رفته اند و خانه آن ها خالی است. او سپس از ما خواست برای قلیان کشی و شب نشینی به خانه آن ها برویم. این گونه بود که ساعتی بعد به منطقه اطراف میدان معراج مشهد رفتیم و قلیان کشی را آغاز کردیم. در همین هنگام یکی از دوستان شوهرم با او تماس گرفت و گلایه کرد که چرا روز تولدش را به او تبریک نگفته است.
شوهرم نیز با عذرخواهی گفت: یادش نبود و ادامه داد که الان در شب نشینی هستیم و از او خواست به جمع ما بپیوندد. چند دقیقه بعد «ج» درحالی که سوار بر یک دستگاه موتورسیکلت آپاچی بود به منزل «ح» آمد و ما به شب نشینی ادامه دادیم. ساعتی بعد «ج» گفت: من می خواهم با موتورسیکلت در شهر، دور بزنم چه کسی مرا همراهی می کند؟ این جا بود که «ع» به خاطر علاقه به موتورسواری و همچنین تفریح شبانه، با او همراه شد و آن ها سوار بر موتورسیکلت به داخل شهر رفتند که دیگر از آن ها خبری نداشتم!
با فاش شدن این ماجرا، پرونده مذکور شکل جنایی به خود گرفت و به همین خاطر با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی کاظم میرزایی (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) تلاش کارآگاهان برای دستگیری «ج» (جوان آپاچی سوار) آغاز شد. آپاچی سوار ۲۴ ساله که در تنگنای محاصره اطلاعاتی پلیسی قرار گرفته بود با نصیحت ها و راهنمایی های پدرش، خود را تسلیم قانون کرد و پرده از ماجرای این حادثه مرگبار برداشت.
او گفت: در حال موتورسواری بودیم که ناگهان به گاردریل های حاشیه جاده سنتو برخورد کردم وقتی دیدم «ع» (دختر ۱۶ ساله) با سروصورتی خون آلود و بی حرکت روی زمین افتاده است، خیلی ترسیدم چرا که گواهی نامه هم نداشتم؛ به همین دلیل آن دختر را در همان وضعیت رها کردم و خودم را با زحمت درحالی به موتورسیکلت رساندم که صدمات زیادی دیده بودم. بعد از آن که فکر می کردم کسی در ساعت ۵ بامداد مرا ندیده است، به باغی رفتم و در آن جا مخفی شدم.
سپس دو نفر از آشنایانم را به محل حادثه فرستادم تا از وضعیت آن دختر برایم خبر بیاورند ولی آن ها هیچ کس را در محل حادثه ندیده بودند! حدود یک هفته بعد هم که در جریان مرگ آن دختر قرار گرفتم از شدت ترس به طور پنهانی زندگی می کردم تا این که فهمیدم در محاصره اطلاعاتی کارآگاهان قرار گرفته ام و این گونه بود که خودم را تسلیم کردم! گزارش اختصاصی خراسان حاکی است: با صدور دستوری از سوی قاضی میرزایی (قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) متهم ۲۴ ساله این پرونده با صدور قرار قانونی بازداشت شد و برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت.
- 15
- 6