روز دوم اردیبهشت سال ۹۳ فردی در تماس با پلیس از کشف جسد جوانی در شرق تهران خبر داد که به نظر میرسید خفه شده است. این مرد با حضور مأموران در محل گفت: دو پسر قصد داشتند جسد مقتول را به صندوقعقب خودرو انتقال دهند که با دیدن من، آن را رها کردند و پا به فرار گذاشتند که البته من شماره پلاک خودرویشان را یادداشت کردم.
با این سرنخ، خودروی عاملان جنایت ردگیری و صاحب خودرو که مرد میانسالی بود شناسایی شد اما این مرد مدعی بود روز حادثه خودرویش در اختیار پسر ۱۷ سالهاش به نام مهدی بوده است.
پسر نوجوان که چارهای جز اعتراف نداشت، قتل را پذیرفت و در بازجوییها انگیزهاش را انتقامجویی بیان کرد.با تکمیل تحقیقات، پرونده این جنایت برای رسیدگی به شعبه هفتم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محمود کیخا ارسال شد و مهدی برای محاکمه در برابر دادرسان قرار گرفت.
در ابتدای این جلسه اولیای دم برای قاتل فرزندشان درخواست قصاص کردند و سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: اتهام قتل را قبول دارم. آن زمان من ۱۷ ساله بودم که برای انتقام مسیر اشتباهی را انتخاب کردم. ماجرا از یک جشن تولد شروع شد. من و مقتول به آن جشن دعوت شده بودیم اما هر دویمان بیش از حد مشروب مصرف کردیم و حال طبیعی نداشتیم. آن شب وقتی قصد داشتم آنجا را ترک کنم متوجه شدم مقتول قصد آزارم را دارد. بعد از آن جشن تولد، او باز هم سد راهم شد و خواست اذیتم کند که همان موقع تصمیم به انتقام گرفتم.
شب حادثه نیز با او در پارک روبهرو شدم و با تسمهای که روی زمین بود خفهاش کردم و جسد را میان شمشادها انداختم. بعد به خانه برگشتم، خودروی پدرم را برداشتم و با دوست صمیمیام که در جریان رفتارهای مقتول بود، تماس گرفتم و همراه او به پارک رفتم و جنازه را در کیسهای گذاشتم تا با خودروی پدرم به خارج از شهر منتقل کنیم که دستگیر شدم. اشتباهم را قبول دارم اما من در آن زمان سن کمی داشتم و نمیدانستم عاقبت کارم چه میشود.
پس از آخرین دفاع متهم، وکیل مدافعش نیز به سن کم موکلش در زمان جنایت استناد کرد. در پایان جلسه وارد شور شدند تا رأی خود را صادر کنند.
- 15
- 6